View in Telegram
Forwarded from نظم خود جوش
خاطرات ناصرالدین‌شاه ربیع‌الاول ۱۳۰۹ امروز نظام‌العلماء عرض کرد، چند تا آخوند دارم باید به حضور برسند. آمدیم تالار آینهٔ تخت الماس موزه. اول دو نفر از آخوندها آمدند یکی آقاسیدریحان‌الله و یکی میرابوطالب خمسه‌ای آمدند و رفتند. چون این آخوندها با هم نمی‌سازند و نمی‌شود یک‌مرتبه این‌ها را به حضور آورد - یکی قهر می‌کند یکی تهر می‌کند - لابد باید این‌ها را چند دسته جور کنند و دسته‌دسته به حضور بیاورند. دستهٔ دیگر مدتی طول کشید، نیامدند؛ ما گفتیم حالا که آمدن آخوندها طول دارد، خوب کاغذ زیادی داریم؛ کاغذها را بخوانیم تمام کنیم. امین‌خلوت را گفتیم نشست، کاغذها را از کیف درآوردیم انداختیم پیش امین‌خلوت؛ گفتیم بخوان. کاغذ زیادی خواندیم و نوشتیم. به‌قدری زیاد نوشتیم و خواندیم که حقیقتاً کسالت داد؛ خیلی خسته شدیم. بعد گفتند آخوندها حاضر شدند، آمدند. پسرِ حاجی‌ملامحمدجعفر و بعضی دیگر بودند؛ قدری حرف زدیم. آنها که رفتند، امین‌السلطان آمد. کاغذ زیادی هم با امین‌السلطان خواندیم. در این بین گفتند باز آخوند آمد. این‌دفعه آخوند شیخ محمدتقی کاشی و چند نفر دیگر بودند. آخوندِ پیرمرد، چشم‌ها گودرفته، شقیقه‌ها هر کدام یک ذرع فرورفته، گوشهٔ یکی از چشم‌هایش هم یک تختهٔ بزرگ غی چسبیده بود؛ با آن‌ها هم قدری حرف زدیم، رفتند. آنها که رفتند، دوباره امین‌السلطان نشست، بقیه کاغذها را خواندیم و جواب دادیم. وقتی آخوندها می‌آمدند، نکرده بودیم بگوئیم مخده زیر پای ما بیندازند؛ دوزانو روی زمین خشک می‌نشستیم؛ کم مانده بود زانوها هم از درد بترکد.
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Find friends or serious relationships easily