مصطفیمحققداماددرنامهسرگشادهخطاببهمراجعتقلیدنوشت: «مکرراًازسویمقاماتعالی کشوردرملاقاتبامسئولانکشوریتذکردادهشدهکهموضوعحجاببایداز طریقفرهنگیپیگیریشود،نهباچوبوفلک؛ولیتصویباینقانون،خلافمنویاتوتذکراتمرجعیتاست.»
آقایمحققدامادکهقبلابرایبیشازیکدهه،رئیسسازمانبازرسیکلکشور،ازنهادهایقوهقضائیهبوده،نوشتهاست: «قوهمجریهآمادگیاجرایاینقانونرانداردوآنراغیرقابلاجراوبرخلافمصالحعامهمیداند.»آقای محقق داماد احتمالا آدم مومن خیرخواهی است و در این جا هم حرف بدی نزده است. مسلما بچه زرنگی است که هنوز یک پای خود را در کشتی در حال غرق نگه داشته است که بر اساس شرایط جوی بعدا تصمیم گیرد. کاری با ایشان نداریم، اما دو نکته به ذهن میرسد: ۱-راه حل و کار فرهنگی یعنی چه؟ یعنی بودجه بیشتر برای انبوه نهادهای فرهنگی؟ دقیقا چه مشکلی و چجور قرار است حل شود؟ بودجه فرهنگی جمهوری تا حالا میلیاردها دلار بوده و به جز تربیت مفتخور به کجا رسیده؟ دقیقا بفرمایید کدام «کار» و«پیگیری» فرهنگی به نتیجه رسیده؟ ۲-اما مطلب بسیار اساسیتر و عمیقتر که کاملا مغفول میماند و خیلی مهمتر از خود مساله حجاب است: چرا امر حجاب باید دعوای بین نخبگان حوزه و دانشگاه شود؟ چرا ایرانی مدرن در هر غائله و مسالهای سراغ نخبگان میرود و تا حالا از این عادت چه نصیبش شده است؟ چرا رجوع به طایفه هزار دهان و هزار جیب نخبگان پسندیده تر از رجوع به یک شاه سنتی است؟ نمیدانم کسی جنون و حماقت نهفته در این عادت را می بیند یا خیر. یک نفر به من توضیح دهد چطور یک مجلس متشکل از دکترای حجاب و فوق تخصص فرهنگ و کارشناس فقه و غیره چیز مفید و لازمی است. قدیمها که هرکسی مطابق فرهنگ محلیاش لباس میپوشید دقیقا چه مشکلی وجود داشت؟ در سایر امور هم همین طور.