💢چرا پیامبر در مکه امیرالمومنین را به عنوان امام معرفی نکردند؟
🛑صحابه و صحیح بخاری پاسخ می دهند!
علمای شیعه أنار الله برهانهم به تفصیل در کتب خود به این شبهه پاسخ داده اند، اما این بار می خواهیم این سوال را از زبان صحابه و از صحیح بخاری پاسخ دهیم.
عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: كُنْتُ أُقْرِئُ رِجَالًا مِنَ المُهَاجِرِينَ، مِنْهُمْ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ عَوْفٍ، فَبَيْنَمَا أَنَا فِي مَنْزِلِهِ بِمِنًى، وَهُوَ عِنْدَ عُمَرَ بْنِ الخَطَّابِ، فِي آخِرِ حَجَّةٍ حَجَّهَا، إِذْ رَجَعَ إِلَيَّ عَبْدُ الرَّحْمَنِ فَقَالَ: لَوْ رَأَيْتَ رَجُلًا أَتَى أَمِيرَ المُؤْمِنِينَ اليَوْمَ، فَقَالَ: يَا أَمِيرَ المُؤْمِنِينَ، هَلْ لَكَ فِي فُلاَنٍ؟ يَقُولُ: لَوْ قَدْ مَاتَ عُمَرُ لَقَدْ بَايَعْتُ فُلاَنًا فَوَاللَّهِ مَا كَانَتْ بَيْعَةُ أَبِي بَكْرٍ إِلَّا فَلْتَةً فَتَمَّتْ، فَغَضِبَ عُمَرُ، ثُمَّ قَالَ: إِنِّي إِنْ شَاءَ اللَّهُ لَقَائِمٌ العَشِيَّةَ فِي النَّاسِ، فَمُحَذِّرُهُمْ هَؤُلاَءِ الَّذِينَ يُرِيدُونَ أَنْ يَغْصِبُوهُمْ أُمُورَهُمْ.
📚صحیح البخاري ح6830
ترجمه: ابن عباس می گوید: من برای بعضی از مهاجرین از جمله عبدالرحمن بن عوف قرآن درس می دادم. من در منزل وی در منی بودم و او نزد
عمر بن خطاب که آخرین حج خود را می گزارد، حاضر بود. زمانیکه که عبدالرحمن از نزد عمر پیش من برگشت گفت: کاش مردی را که امروز نزد امیرالمومنین (عمر) آمده بود ، می دیدی. آن مرد گفت: ای امیرالمومنین درباره فلان کس نظر تو چیست که میگوید: اگر عمر بمیرد، من با فلان کس بیعت میکنم. به خدا سوگند بیعت ابوبکر بجز از روی شتابزدگی نبود که سپس استقرار یافت.
عمر خشمگین شد و گفت: همانا امشب در میان مردم سخنرانی میکنم و آن ها را از قصد کسانی که می خواهند امور (زعامت) مردم را غصب نمایند، بر حذر خواهم ساخت.
⏪ پس تا این جا از صحیح بخاری متوجه شدیم، که عمر بن خطاب در موسم حج می خواست درباره مسیر خلافت بعد از خودش در مکه سخنرانی کند.
اما عبدالرحمن بن عوف به عمر این چنین پاسخ می دهد:
قَالَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ: فَقُلْتُ: يَا أَمِيرَ المُؤْمِنِينَ لاَ تَفْعَلْ، فَإِنَّ المَوْسِمَ يَجْمَعُ رَعَاعَ النَّاسِ وَغَوْغَاءَهُمْ، فَإِنَّهُمْ هُمُ الَّذِينَ يَغْلِبُونَ عَلَى قُرْبِكَ حِينَ تَقُومُ فِي النَّاسِ، وَأَنَا أَخْشَى أَنْ تَقُومَ فَتَقُولَ مَقَالَةً يُطَيِّرُهَا عَنْكَ كُلُّ مُطَيِّرٍ، وَأَنْ لاَ يَعُوهَا، وَأَنْ لاَ يَضَعُوهَا عَلَى مَوَاضِعِهَا، فَأَمْهِلْ حَتَّى تَقْدَمَ المَدِينَةَ، فَإِنَّهَا دَارُ الهِجْرَةِ وَالسُّنَّةِ، فَتَخْلُصَ بِأَهْلِ الفِقْهِ وَأَشْرَافِ النَّاس
📝 ترجمه:
عبدالرحمن گفت: گفتم ای امیرالمومنین! این کار را نکن. همانا حالا موسم حج است که مردم فرومایه و آشوب طلب را نیز در خود جمع کرده. و اگر در بین مردم به خطبه بایستی ایشان غلبه کنان به نزدیک تو گرد می آیند و من از آن می ترسم که زمانی که خطبه بخوانی هر پراننده ای، سخن تو را بپراند و آن را در موضع خود قرار ندهند. پس انتظار بکش به مدینه برسی و آنجا دار هجرت و سنت است و با علماء و بزرگان مردم صحبت می کنی.
◻️از این کلام عبدالرحمن بن عوف که عمر بن خطاب نیز با آن موافقت می کند، نکات زیر فهمیده می شود:
1⃣ مراسم حج، اهلیت طرح مسائل محوری مانند مسئله خلافت را نداشته زیرا احتمال غوغاء و تشویش در آنجا زیاد بوده که باعث می شده سخن، به منزل گاه مقصود نرسد.
2⃣ اهل مدینه از مهاجرین و انصار در درجه اولی، مرتبط به قضایای سیاسی بودند که از مهم ترین آن ها مسئله خلافت و امامت است.
🔘 به عبارت دیگر، سخن عبدالرحمن بن عوف توصیفی از واقعیت حال در مراسم حج آن زمانه است که طرح مسئله محوری و خلافت را در آن مناسب نمی داند.
☑️ پس از این حدیث، پاسخ شبهه ابن تیمیه و پیروان او مشخص می شود که چرا مسئله امامت امیرالمومنین در مکه مطرح نشد. و این حقیقتی است که علمای شیعه هزار سال پیش بدان اشاره کرده اند:
وكان سببُ نزوله في هذا المكان نزولَ القرآن عليه بنَصْبه أميرَ المؤمنين علیه السلام، خليفةً في الاُمّة من بعده ، وقد كان تَقَدَّم الوحيُ إليه في ذلك من غيرتوقيتٍ له فأخَّرَه لحضُور وقتٍ يَأْمَنُ فيه الاختلافُ منهم عليه
📚الإرشاد للشیخ المفید ج1 ص175
ترجمه: شیخ مفید رحمه الله می گوید: سبب نزول آیه ابلاغ در غدیر خم برای نصب امیرالمومنین به عنوان خلیفه بعد از پیامبر بود که قبل از آن هم بر پیامبر وحی در این باره بدون تعیین وقت نازل شده بود،
پس پیامبر آن را به تاخیر انداخت تا فرصت مناسب آن پیش بیاید تا از اختلاف و تشویش درباره آن ایمن شود.
🌐کانال رسمی أنصار العقیدة فی الاهواز
https://t.center/ansar_alaghidah
❥✦༅✿༅✦❥═༅༅═┅──