در صحیح سنن أبي داود (
4131) از خالد بن معدان روایت شده است:
«
مقدام بن معدى کرب، و عمرو بن اسود، و شخصى از بنى اسد از اهالى قنسرین، نزد معاویه آمدند. معاویه به مقدام گفت: خبر دارى که حسن بن على -علیه السلام- وفات کرده؟ مقدام گفت: إنا لله وإنا إلیه راجعون. شخصى به (
1)
او گفت: مگر آن را مصیبت مى دانى؟ (2) مقدام گفت: «ولِمَ لا أراها مصیبة، وقد وضعه رسول الله -صلى الله علیه وآله وسلم- فی حِجره، فقال: «هذا منّی وحسین من علیّ»؛ (چطور مصیبت نشمارم در حالى که رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم او را در آغوش مىگرفت و مىفرمود: این از من است و حسین از على است. مردى که از بنى اسد بود گفت: «جمرة أطفأها الله عزّ وجلّ»؛ (آتش برافروخته اى بود که خدا آن را خاموش نمود). مقدام گفت: امروز از اینجا نمىروم مگر آنکه تو را خشمگین سازم و چیزى بگویم که خوشت نیاید، آنگاه گفت: اى معاویه! اگر راست گفتم مرا تصدیق کن و اگر دروغ گفتم مرا تکذیب کن. گفت: باشد. مقدام گفت: تو را به خدا سوگند! مگر نمىدانى که رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم از پوشیدن حریر نهى فرمود؟ معاویه پاسخ داد: آرى. گفت: تو را به خدا سوگند! نشنیدى که رسول خدا از پوشیدن طلا نهى فرمود؟ معاویه گفت: آرى. گفت: به خدا سوگند! مگر نمىدانى که رسول خدا از پوشیدن پوست حیوانات وحشى و سوار شدن بر آن نهى فرمود؟ گفت: آری. گفت: به خدا سوگند اى معاویه! تمام اینها را در خانهات دیدم. معاویه گفت: مىدانم که هرگز از دست تو نمىتوانم خلاص شوم!» (3)
حافظ ذهبی (748 هـ) در سیر أعلام النبلاء (3/159) حدیث را پذیرفته، و گفته است: «
إِسْنَادُهُ قَوِيٌّ»، و محققین کتاب مذکور که شیخ شعیب ارنؤوط و گروه ایشان باشند در پاورقی تذکر میدهند که علی رغم مُدلِّسبودن «بقیة بن ولید» در
طریق احمد او تصریح به
تحدیث کرده، پس هیچ غباری بر سند این خبر نمینشیند!
📌تعلیقهٔ (1): در مسند احمد [ج5، ص118، ح 16738] «به جاى کلمه «رجل» تصریح به نام معاویه شده وچنین آمده است: «
فقال له معاویة: أتراها مصیبة؟».
نگاه کن به امانت ابو داود که نام معاویه را برمىدارد و به جاى آن واژه «رجل» مىگذارد!
عظیم آبادی شارح سنن ابو داود اعتراف میکند پنهانکردن اسم افراد در این فضائح دأب و روش ابو داود میباشد: «(فَقَالَ لَهُ فُلَانٌ) وَفِي بَعْضِ النُّسَخِ وَقَعَ رَجُلٌ مَكَانَ فُلَانٍ وَالْمُرَادُ بِفُلَانٍ هُوَ مُعَاوِيَةُ بْنُ أَبِي سُفْيَانَ رَضِيَ اللَّهُ تَعَالَى عَنْهُ
وَالْمُؤَلِّفُ لَمْ يُصَرِّحْ بِاسْمِهِ وَهَذَا دَأْبُهُ فِي مِثْلِ ذَلِكَ» [عون المعبود، الناشر: دار الکتب العلمیة، ج 11، ص 127]
📌تعلیقهٔ (2): معاویهٔ بی ایمان شهادت امام حسن علیه السلام را مصیبت نمیبیند، و ناراحت نمیگردد؛ مقدام هم با ذکر مخالفتهای عامدانه او با شریعت اسلام و فضح او از خجالتش در میآید! عظیم آبادی شارح سنن ابو داود [
مصدر پیشین، ج 11، ص 128] از گفتهٔ منافقانه معاویه بسیار تعجب کرده و میگوید:
او حق اهل بیت را نشناخت؛ فوت حسن بن علی علیهما السلام از بزرگترین مصیبتها است. خدا مقدام را پاداش خیر بدهد و از او راضی باشد که از گفتن حق خاموش نماند و آن را در موقع حاجت اظهار کرد!! این است شأن یک مؤمنِ کامل و مخلص!
📌تعلیقهٔ (3): چگونه میتوان چنین فرد خالف السنهای را از اهالی ایمان حساب کرد؟! ای برادر مسلمان خوب ببین که او در برابر ارشاد و حق خاضع نمیگردد، و همچون فراعنه از معصیت الله باکی ندارد!