معاویه، فردی خالی از فضیلت!
در سنن ترمذی (٥/٦٧٨) از عمیر بن سعد حکایت شده است که میگفت: «... لاتذکروا معاویة إلا بخير فإني سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول: اللهم إهد به.»
یعنی: معاویه را جز به خوبی یاد نکنید که من از رسول الله صلی الله علیه وسلم شنیدم که میفرمود: خدایا! دیگران را به وسیلهٔ او هدایت بفرما!!
و ناصر الدین الألباني - که به حق باید او را «هادم الدین» نامید - در صحيح وضعيف سنن الترمذي (٨/٣٤٣) میگوید: «صحيح بما قبله (3842).»
میگویم:
اولاً، این حدیث بلا شک جعلی است، و در سند آن مردی به نام «عمرو بن واقد» وجود دارد که خود او به مقتضای (الکذوب لا حافظة له) در سلسلهٔ احادیث ضعیفه (٧/٣٥٧) دربارهاش حکم کرده است: «وهذا إسناد ضعيف جداً. عمرو بن واقد متروك كما في "التقريب"»، یعنی: حدیثش توسط محدثین ترک شده است.
و در سلسلهٔ احادیث صحیحه (١/٤٥٨) دربارهٔ طریقی که او در آن قرار دارد، ابراز میکند: «فهذه طریق أخرى عن اسماعيل ولكنها واهية فإن عمرو بن واقد متروك»!!!
بلکه او دروغپردازی است که جماعتی از حفاظ حدیث بر این مطلب تصریح کردهاند و خبر چنین راویای صلاحیت شاهد قرار گرفتن ندارد؛ در تهذیب التهذیب (١٠٣-٨/١٠٢) از مصنفات أبو الفضل ابنحجر عسقلانی وارد شده است: «قال أبو مسهر كان يكذب... وقال البخاري وأبو حاتم ودحيم ويعقوب بن سفيان ليس بشيء... وكان مروان يقول: عمرو بن واقد كذاب... قال بن حبان يقلب الأسانيد ويروي المناكير عن المشاهير واستحق الترك.»
ثانیاً، حدیث عبدالرحمن بن أبي عميرة «اللهم اجعله هادیاً مهدیاً وإهد به» در فضل معاویه صحیح نمیباشد به چند وجه:
📌وجه اول. اسحاق بن راهویه از مشایخ حدیثی بخاری وغیره گفته است: «لا یصح عن النبي في فضل معاوية شيء»، یعنی: چیزی از احادیث منتسب به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم در فضل و بزرگی معاویه صحیح نیست. (سیر أعلام النبلاء ٣/١٣٢)
📌وجه دوم. محدثین زبردست خصوصاً دربارهٔ این حدیث فرمودهاند: «... إن عبدالرحمن إبن أبي عميرة لم یسمع هذا الحدیث من النبي صلی الله علیه وسلم.» (علل الحدیث ٣٦٣-٢/٣٦٢ قال أبو حاتم الرازي لإبنه)
و حافظ ابنحجر در تهذیب التهذیب (٦/٢٢٠) از امام ابن عبدالبر نقل میکند: «لا تصح صحبته ولا یثبت إسناد حدیثه»!!
📌وجه سوم. طرق این حدیث بر «سعید بن عبدالعزیز» دور میزند، و او راوی مختلط میباشد چنان که خود ناصر الدین الألباني در این موضع معترف شده است؛ و از ابومسهر، ابو داود و یحیی بن معین هم این عیب منقول است (التهذیب ٤/٥٤).
ثالثاً، شایسته بود که ناصر الدین الألباني این احادیث را به سلسلهٔ احادیث ضعیفه منتقل کند!!