⚡️چرا به اینجا رسیدیم؟
✍رضا بابایی
🔹فرهنگ، سیاست، اقتصاد، دین، اخلاق، همدلی دولتملت، اعتماد ملی و امید به آینده و میهندوستی، در ایران وضع خوبی ندارد. اگر کسی معتقد است که چنین نیست، میتواند همچنان از اخبار صداوسیما لذت ببرد؛ ولی کسانی مانند من که کشور را در خطر میبینند، نخست باید بیندیشند که چرا و چگونه به اینجا رسیدیم و سپس در پی راهی برای برونرفت از وضع کنونی باشند. به گمان من، وضعیت امروز ما نتیجۀ خاماندیشی در چند حوزۀ راهبردی است:
در حوزۀ سیاست، ما گمان کردیم که پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۵۷، آغاز دورانی تازه است؛ در حالی که دوران جدید، با انسانهای جدید آغاز نمیشود؛ بلکه سادهترین معنای انقلاب، تغییر نگاه جامعه به مسئلۀ قدرت و مناسبات ساختاری آن با ملت(به عنوان منبع مشروعیت) است. تا چنین تحولی رخ ندهد، هر گونه تغییری در هر سطحی از مناصب و مقامات، ادامۀ وضع پیشین در قالبی دیگر است.
🔹خاماندیشی ما در حوزۀ فرهنگ، اولا بیخبری از ماهیت سرکش آن در برابر هر گونه دستور و فرمان بود؛ ثانیا میل غریزی فرهنگ را به پیوند با جهانِ بیرون از مرزهای ملی نادیده گرفتیم، و ثالثا فراموش کردیم که فرهنگ به طرزی باورنکردنی استعداد فریبخوردگی دارد.
🔹در حوزۀ دین نیز مرتکب خطاهایی ویرانگر شدیم. در اینجا به یکی از آنها اشاره میکنم: تأثیرگذاری اخلاقی و معنوی و سعادتبخش دین، تنها در صورتی است که در حاشیه بنشیند و از خطر روزمّرگی و سیاستزدگی در امان باشد؛ وگرنه تبدیل به نهادی عرفی و کارافزا و مانعتراش میشود. دین، مانند هنر و فلسفه و بنگاههای روشنفکری، نباید حضور در برخی میدانها مانند سیاست و اقتصاد را هوس کند؛ وگرنه در برابر گرگ سیاست و گربۀ اقتصاد، لقمهای بیش نیست و به آسانی از گلوی رندان و قدرتپرستان و ثروتاندوزان پایین میرود. دین، اگر حاشیۀ امن قدسی را رها کند و در متن حوادث عرفی غرق شود، به ماهیت و رسالت ارشادی خود خیانت کرده است. کسانی که آمیزش دین را با همۀ پدیدههای اجتماعی میپسندند، معمولا به حضور برخی احکام عمومی در متون دینی و سیرۀ پیشوایان استدلال میکنند؛ غافل از آنکه همۀ آنچه در متون آمده و همۀ آنچه از پیشوایان سر زده است، صبغۀ ابدی و شرعی ندارد؛ بلکه گاهی اقتضای زمانه و فرهنگ آن دوران بوده است. ما هیچ گونه حجت شرعی یا دلیل عقلی نداریم که وظیفۀ ما تکرار صوری و فرمالیتۀ تاریخ دین است.
🔹اما خطای بزرگ در حوزۀ اقتصاد، غفلت عمدی از توسعه و اهتمام بیمارگونه به خودکفایی است؛ حال آنکه حذف تعاملات اقتصادی با کشوریهای دیگر به بهانۀ خودکفایی، غیر از آنکه گاهی صرفۀ اقتصادی ندارد، امنیت کشور را هم به خطر میاندازد؛ زیرا آنقدر که قدرت اقتصادی و حضور فعال در بازارهای جهانی، امنیتزا است، خودکفایی در گندم و برنج و هواپیما منشأ امنیت نیست. تجربۀ چین پیش روی ما است. اکنون توسعۀ اقتصادی این کشور و قبول سرمایهگذاریهای خارجی، آن را به قدرتی سیاسی نیز تبدیل کرده است. غفلت عمدی از توسعه در ایران به قدری است که اگر از دوران پیش از انقلاب برای توسعه ریلگذاری نشده بود، اکنون ما کرۀ شمالی دوم بودیم.
🔹راه برونرفت، توسعۀ سیاسی و تغییر نگاه به امر کشورداری است؛ اما تا آن هنگام ما نیاز به دورانی داریم که در آن پس از نیمقرن تنشهای داخلی و چالشهای خارجی، اندکی آرامش را تجربه کنیم. وقت آن رسیده است که سران قوا و امامان جمعه و همۀ مسئولان کشوری و لشکری، دستکم در سخنرانیها و در رسانههای عمومی، لحن و ادبیاتی دیگر برگزینند و از خشم و خصومت زبانی بکاهند. ما تا دورۀ آرامش نسبی و رفاه حداقلی را نگذرانیم، برای گامهای بزرگتر آماده نمیشویم. بنابراین تنشزدایی از هر راهی و در هر سطحی و با هر ابزاری، وظیفهای عمومی و ملی است؛ حتی اگر نظم سیاسی کشور، روشی دیگر را بپسندد.
https://t.center/andishedinimoaser