◽️◻️بودن، شدن، رفتن◻️◽️
✍سیدمحسن دوازدهامامی
📍محبت و معرفت چیست و میان این دو مقوله چه نسبتی وجود دارد؟ محبت را دوست داشتن، بیتاب شدن، شوق داشتن، سرگشتگی و شدت اشتیاق محب به محبوب گفتهاند.
📍محبت واقعی نوعی تصفیه و پاکسازی خویش است از خودخواهی و پر شدن از خصلتهای ممدوح و محبوب. به بیان بلند مولانا «این محبت هم نتیجه دانش است» و نکته دیگر آنکه «کی گزافه بر چنین تختی نشست». محبت و معرفت در مقولهٔ باورمندی و عقیدهورزی نیز آثار متفاوتی دارد. عقیده و باورهایی که حبی و براساس محبت و عقیدهای که مبتنی بر معرفت و دانش است. در باورها و مرامهای حبی و احساسی، جایی برای استدلال و پرسشگری نیست. معتقدات و مبانی، معمولاً عقلانی نیستند که بر برهان و استدلال استوار باشند.
ابن ابیالحدید که مخدوم و محبوب خود را علی میداند و بارها و بارها نهجالبلاغه را مرور و با دقت مطالعه کرده است. در جلد یازدهم از شرح بیست جلدی خود بر نهجالبلاغه گفته است: سوگند به او که همه امتها به او سوگند میخورند، من این خطبه (۲۲۱) را در طول پنجاه سال از عمر خود، بیش از هزار بار خواندهام و هر بار ولولهای در جانم ایجاد شده است. راستی، مدعیان محبت مولا علی محبانی که معرفت و دانشی ندارند، چند مرتبه گفتهها و نوشتههای مولا را خواندهاند؟
وَ لأَنْ يَكُونُوا عِبَراً أَحَقُّ مِنْ أَنْ يَكُونُوا مُفْتَخَراً وَ لأَنْ يَهْبِطُوا بهم جَنَابَ ذلة أَحْجَى مِنْ أَنْ يَقُومُوا بِهِمْ مَقَامَ عِزَّةَ لَقَدْ نَظَرُوا إِلَيْهِمْ بِأَبْصَارِ الْعَشْوَة وَضَرَبُوا مِنْهُمْ فِي غَمرَة جَهَالَة وَ لَوِ اسْتَنْطَقُوا عَنْهُمْ عَرَضَاتِ تِلْكَ الدِّيَارِ الْخَاوِيَةِ وَ الربوع الْخَالِيَة لَقَالَتْ ذُهَبُوا فِي الأَرْضِ ضُلالاً وَ ذَهَبْتُمْ فِي أعقابهم جهالا. أولئكم سَلَفَ غَايَتِكُمْ وَ فُرَاطُ مَنَاهِلِكُمْ الَّذِينَ كَانَتْ لَهُمْ مَقَاوِمُ الْعِزَّ وَ حَلَبَاتُ الْفَخْرِ مُلُوكاً و سوقاً سَلَكُوا فِي بُطُون البرزخ سَبِيلاً...
آن رفتگان اگر موجب اعتبار شوند (آموختن)، سزاوارتر از آن است که باعث افتخار باشند و اگر تواضع و فروتنی کنند، عقلانیتر از آن است که با آن خود را ارجمند سازند. در واقع آنان به رفتگان (مردگان) با چشمانی بیرمق (بی توجه) نگاه کردند و با بیخردی در وادی نادانی فرورفتند. اگر احوال آنان را از خانههای ویران و سرزمینهای خالی میپرسیدند، پاسخ مییافتند آنها گم گشته خاک شدند و شما نیز ناآگاهانه به دنبال آنها راهی شدید. آنان پیش از شما، آن (مرگ) را که نهایت کار شما نیز هست، درک کردند و در رسیدن به این آبشخور بر شما پیشی گرفتند. این گذشتگان، منصبها و رتبههایی والا و اسبابهای افتخار داشتند. از حاکمان (ملوک) بودند و از مردم (رعایا). آنها همه راهی برزخ شدند.
نهج البلاغه، خطبة ٢٢١
🌐مطالعه متن کامل اینجا
https://t.center/andishedinimoaser