هدیه ام به دیدگان مملو از شادی تو امروز در باور منی باتو اغاز گر لحظه هایم می شوم ای دوست... پنجره امیدصبح منتظر قدم هایت اغاز توست. برخیز تا نسیم نوازشگر چهره شاداب تو شود #صدیقه_طباطبایی
همه نوشته هایم در حافظه زمان تر ک خورده الفبای حضورت مرهم انهاست شعرت ترمیم داشته های منست غروب شعرهایم بر پهنای زمان فرا گیر شده طلوع تو پنهان همه قافیه هاست
دنیای جا مانده از خاطر اتم به افقی دور که تسلای خاطریس در باغچه عمر می طرواد.بوی خاک ،بوی رویش سبزه در چمنزار عمر شقایقی از دور به قرمزی وجودش می خواند حضور خسته دلی را درمیان خواسته های ترک خورده اش شکوه دارد #صدیقه طباطبایی