View in Telegram
💎 #دکلمه 💎 سکوت؛ وقتِ سکوت بود. دیگه نگفتم. وقتی دیدم دوست داشتنم براش اهمیتی نداره دیگه حرفی نزدم، سعی نکردم بهش چیزی بفهمونم، سعی نکردم براش جمله‌هایِ قشنگ قشنگ بسازم. وقتی دیدم دلش با من نیست، دیگه سعی نکردم براش از خودم بگم. خودمو کشیدم کنار، یه گوشه‌‌یِ خلوت و دور از همه، قلبی که دیگه برای خودم نبود و عاشقِ اونی شده بود که علاقه‌ای به من نداره رو بغل کردم و نشستم کنجِ تنهاییم. جایِ خوبی نیست، دائم گوش به زنگم، چشم به راهم، دائم منتظرِ یه حرفم، منتظرِ یه حرکتم، منتظرِ یه چیزی‌ام که قلبمو از این خواب بیدار کنه و بگه پاشو کابوس تموم شد، همه‌‌یِ اینا یه خواب بود؛ اونم همونقدری که تو دوستش داری، دوستت داره. اما خبری نیست، هیچی. منم و دلتنگی، منم و خستگی، منم و دوری، منم و دوست‌داشتنش؛ ماییم و فقط اونه که نیست. همه‌‌یِ چیزایی که نباید باشن، هستن؛ و کسی که باید باشه، نیست. این نبودن روحمو به گریه میندازه. حالم خوب نیست، ابری‌ام، بغضی‌ام‌، شیشه‌‌یِ قلبم ترک برداشته، انگار درست بعدِ مدتها فلج بودنِ پاهام و لحظه‌ای که بلند شده بودم راه برم، خوردم زمین‌. نه نه، نخوردم زمین؛ انگار از بلندی پرت شدم پایین. اما عیب نداره، من این حالو هم دوست دارم، چون به اون مربوطه. چون حالیه که بخاطر اون دچارش شدم. باید این تنهایی رو دوست داشته باشم و تا می‌تونم، با فکرش جای خالیشو پر کنم؛ بالاخره روزی می‌رسه که برای آخرین بار به چشمایی که منو غرقِ خودشون کردن، نگاه می‌کنم و میرم از این دنیایی که شیرینیِ عمرم‌و ازم گرفت. #لنترن‌نوشت ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‍‌‌📚#خسته_از_پرواز‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌𖤓 𝄟🦅⍣᭄ 𝑱𝒐𝒊𝒏☞︎︎@aminf16m
Telegram Center
Telegram Center
Channel