تا میتوانست پشتی صندلی را داده بود عقب و دست ها را بالای دهل شکمش چفت هم کرده بود و با یک حالتی مابین زیر سبیلی و گوشه لبی به جواد گفت: درخواستت کجاست؟ جواد اهل یزد بود. مصمم و محکم گفت: یزد!
اقای مدیر بی آنکه درنگ کند: خیر شما برید شیراز
و بعد چشمهایش آمد سمت من : و شما ؟
گفتم : قربانتان شوم لرستان !
استاد با یک حالتی که مثلا یک مدیرکل وزارت تعجب کرده باشد جواب داد : لرستان !!! خیر شمابرید یزد !!!
پسر بچه های تخس چهار پنج ساله را یادتان بیاورید همه چیز را برعکس انجام میدهند صدای تلویزیون را وقتی میخواهی کم کنند باید بگویی زیادش کن !! و و و
اقای مدیر همان سنی مانده بود و من در آستانه خروج از در این را بهش گفتم !
همه داستان از چند ماه قبل شروع شد .ما جز چند دوره اول تخصص اورژانس بودیم و از محدود افرادی که آن سال توانسته بودند بورد بگیرند و مثلا آدمهای مهمی بودیم که همه دانشگاهها خریدارمان بودند. وزارت تکلیف کرد از شیراز ، تبریز و اصفهان یک کدومش . زور زدم بزنند لرستان که نشد و ناچار گونیا گذاشتم روی نقشه و فاصله و قطر و وتر بین شهرها را ضرب و تقسیم کردم و گفتم اصفهان !! اصفهان نزدیک بود و رییسش هم قول داده بودخانه بدهد و هیات علمی بکند و هوای اولین طب اورژانسی هایش را داشته باشد تا کار راه بیافتد، استاد دو ماه بعد که پایمان گیر شد خیلی محکم و دستوری زدند زیر همه قول و قرارها ، کان لم یکن شیی مذکورا !!
حالا ما پناه اورده بودیم وزارت! آقای وزارت ولی چهار سالشان بود!
یکسال آمدیم رفتیم ریش گرو گذاشتیم برایمان ریش گرو گذاشتند تا آقای مدیر لج شان بخوابد و ابلاغ بزنند کرمانشاه!. جواد ولی چند ماه بعد پاس امریکاییش را گذاشت روی میز و معلوم شد شهروندی آنجا را هم دارد و لابد یک چیزی شبیه همان نیرویی که من را هل میداد سمت لرستان، او را اورده بود ایران و دل بسته بود روپوش پزشکی ش را اینبار یزد تنش کند . جواد تاب نیاورد، پول تعهد را داد و رفت همانجا که پاس دومش بود ، من هم آن یکسال نیمکار بودم و از خودم و از همکلاسی هایی که خیلی هایشان حالا یک پاس دیگری هم توی جیبشان دارند عقب افتادم ..ادام الله ظل آقای مدیر...
☑️☑️بعد از سالها این را نوشتم برای مصییت
خودکشی همکار جوانمان که تصمیم مدیران چهار پنج ساله را تاب نیاورد و در قله ای که رسیدن بهش آرزوی چند هزار دانشجوی پزشکی ست به زندگی خودش پایان داد تا مدیران یادشان بماند خیرخواهی مقدم بر تدبیر است و تدبیر لازمه تصمیم ....
علی طاهری نیا - پزشک ۸ فروردین۱۴۰۳
#خودکشی_پزشکان#پرستو_بخشی https://t.center/alitaheriniya