ادبگاه

#فریدون_مشیری
Канал
Логотип телеграм канала ادبگاه
@adabgah95Продвигать
164
подписчика
4,05 тыс.
фото
212
видео
755
ссылок
🌸مهناز ملکی ریزی🌸 کارشناس ارشد زبان وادبیات فارسی فرهنگی/شاعر/نویسنده/پژوهشگر ادبی، وبراستار نام اثر :مجموعه شعر: ١_ الفبای عشق ٢_شاید تو روزی بیایی... و ١١ اثر مشترک با شاعران ایران توسط انتشارت اورازان،شاملو، اصفهان و... اینستاگرام:mahnaz_maleki_54
#روز_شمار_ادبی
#درگذشت_شاعر


فریدون مُشیری 
۳۰ شهریور ۱۳۰۵ تهران
۳ آبان ۱۳۷۹ تهران
 شاعر معاصر ایرانی بود.

مشیری سرودن شعر را از نوجوانی و تقریباً از پانزده سالگی شروع کرد. اولین مجموعه شعرش با نام تشنه توفان در ۲۸ سالگی او با مقدمه محمدحسین شهریار و علی دشتی در ۱۳۳۴ به چاپ رسید. خود او دربارهٔ این مجموعه می‌گوید: «چهارپاره‌هایی بود که گاهی سه مصرع مساوی با یک قطعه کوتاه داشت، و هم وزن داشت، هم قافیه و هم معنا، آن زمان چندین نفر از جمله نادر نادرپور، هوشنگ ابتهاج (سایه)، سیاوش کسرایی، مهدی اخوان ثالث و محمد زهری بودند که به همین سبک شعر می‌گفتند و همه شاعران نامدار شدند، زیرا به شعر گذشته بی‌اعتنا نبودند. اخوان ثالث، نادرپور و من به شعر قدیم احاطه کامل داشتیم، یعنی آثار سعدی و حافظ و فردوسی را خوانده بودیم، در مورد آن‌ها بحث می‌کردیم و بر آن تکیه می‌کردیم."


#فریدون_مشیری
👇♦️👇
#موسسه_فرهنگی_ادبی_فروغ_سخن_لنجان
@Forooghesokhan95
Koucheh
Bijan Bijani
#زادروز_شاعـــــر
#فریدون_مشیری
#سی ام _شهریور
#کوچه
👇💠👇
خوانش شعر کوچه از فریدون مشیری
توسط بیژن بیژنی

#ادبگاه
@Adabgah95
Forwarded from پیوست
‌‌#زادروز_شاعـــــر
#فریدون_مشیری #سی ام_شهریور

خوانش شعر کوچه :بیژن بیژنی
👇👆👇
بی تو ، مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم !


در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید

یادم آید که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ

یادم آید : تو بمن گفتی :
ازین عشق حذر کن !
لحظه ای چند بر این آب نظر کن
آب ، آئینة عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا ، که دلت با دگران است
تا فراموش کنی ، چندی ازین شهر سفر کن !
با تو گفتنم :
حذر از عشق ؟
ندانم
سفر از پیش تو ؟
هرگز نتوانم
روز اول که دل من به تمنای تو پَر زد
چون کبوتر لب بام تو نشستم
تو بمن سنگ زدی ، من نه رمیدم ، نه گسستم
باز گفتم که : تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو درافتم ، همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم ، نتوانم … !
اشکی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب نالة تلخی زد و بگریخت !
اشک در چشم تو لرزید
ماه بر عشق تو خندید

یادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیدم
نگسستم ، نرمیدم

رفت در ظلمت غم ، آن شب و شبهای دگر هم
نه گرفتی دگر از عاشق آزده خبر هم
نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم !
بی تو ، اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم
👇🦋👇
#ادبگاه
#موسسه_فرهنگی_ادبی_فروغ_سخن_لنجان
@Adabgah95
@Forooghesokhan95
#روز_شمار_ادبی
#زادروز_شاعـــــر
فریدون مُشیری (۳۰ شهریور ۱۳۰۵ – ۳ آبان ۱۳۷۹) شاعر معاصر ایرانی 

مشیری سرودن شعر را از نوجوانی و تقریباً از پانزده سالگی شروع کرد. اولین مجموعه شعرش با نام تشنه توفان در ۲۸ سالگی او با مقدمه محمدحسین شهریار و علی دشتی در ۱۳۳۴ به چاپ رسید. خود او دربارهٔ این مجموعه می‌گوید: «چهارپاره‌هایی بود که گاهی سه مصرع مساوی با یک قطعه کوتاه داشت، و هم وزن داشت، هم قافیه و هم معنا، آن زمان چندین نفر از جمله نادر نادرپور، هوشنگ ابتهاج (سایه)، سیاوش کسرایی، مهدی اخوان ثالث و محمد زهری بودند که به همین سبک شعر می‌گفتند و همه شاعران نامدار شدند، زیرا به شعر گذشته بی‌اعتنا نبودند. اخوان ثالث، نادرپور و من به شعر قدیم احاطه کامل داشتیم، یعنی آثار سعدی و حافظ و فردوسی را خوانده بودیم، در مورد آن‌ها بحث می‌کردیم و بر آن تکیه می‌کردیم.»

مشیری سال‌ها از بیماری رنج می‌برد و در بامداد روز جمعه ۳ آبان‌ماه ۱۳۷۹ خورشیدی در ۷۴ سالگی در تهران درگذشت. آرامگاه او در بهشت زهرا، قطعهٔ ۸۸ (قطعهٔ هنرمندان)، ردیف ۱۶۴، شمارهٔ ۱۰ می باشد.


#فریدون_مشیری
#موسسه_فرهنگی_ادبی_فروغ_سخن_لنجان

@forooghesokhan95
#روز_شمار_ادبی
#زادروز_شاعـــــر
فریدون مُشیری (۳۰ شهریور ۱۳۰۵ – ۳ آبان ۱۳۷۹) شاعر معاصر ایرانی 

مشیری سرودن شعر را از نوجوانی و تقریباً از پانزده سالگی شروع کرد. اولین مجموعه شعرش با نام تشنه توفان در ۲۸ سالگی او با مقدمه محمدحسین شهریار و علی دشتی در ۱۳۳۴ به چاپ رسید. خود او دربارهٔ این مجموعه می‌گوید: «چهارپاره‌هایی بود که گاهی سه مصرع مساوی با یک قطعه کوتاه داشت، و هم وزن داشت، هم قافیه و هم معنا، آن زمان چندین نفر از جمله نادر نادرپور، هوشنگ ابتهاج (سایه)، سیاوش کسرایی، مهدی اخوان ثالث و محمد زهری بودند که به همین سبک شعر می‌گفتند و همه شاعران نامدار شدند، زیرا به شعر گذشته بی‌اعتنا نبودند. اخوان ثالث، نادرپور و من به شعر قدیم احاطه کامل داشتیم، یعنی آثار سعدی و حافظ و فردوسی را خوانده بودیم، در مورد آن‌ها بحث می‌کردیم و بر آن تکیه می‌کردیم.»

مشیری سال‌ها از بیماری رنج می‌برد و در بامداد روز جمعه ۳ آبان‌ماه ۱۳۷۹ خورشیدی در ۷۴ سالگی در تهران درگذشت. آرامگاه او در بهشت زهرا، قطعهٔ ۸۸ (قطعهٔ هنرمندان)، ردیف ۱۶۴، شمارهٔ ۱۰ می باشد.


#فریدون_مشیری
#موسسه_فرهنگی_ادبی_فروغ_سخن_لنجان

@forooghesokhan95
@sonati444telegram
پاییز_علیرضا افتخاری
موزیک خوب بشنویم
#پاییز🍁🍂
خواننده :علیرضا افتخاری
شاعر:فریدون مشیری

پاییز سرد زرد
با سبز و سرخ باغ چه گویم چه ها نکرد
با یک لهیب شعله بر افروخت در چنار
با یک نهیب رنگ ربود از رخ چمن
گیسوی بید را،کند و به خاک ریخت
یاقوت نار بن را،بر سنگ زد گریخت
پیچید تازیانه بر اندام نارون

توفان سهمناک،پاشید خاک بر رخ خورشیدهای تاک
ماند از سیاهکاری او باغ بی چراغ
شب ها دگر نتابید،مهتاب نسترن
یغماگران باد، درهای گنج خانه گشودند
هر جا که لطف و ناز، هر سو که رنگ و بوی ربودند
مرغان نغمه خوان را،خار و خسی به جا ننهادند
از لانه از وطن
تا کی دوباره جلوه کند چهره بهار،در آشیان من

#فریدون_مشیری

🍂🍁🍂

#ادبگاه

@Adabgah95
ای سرنوشت از تو کجا می توان گریخت

من راه اشیانه خود از یاد برده ام


جان می دهم به گوشه زندان سرنوشت

سر را به تازیانه او خم نمیکنم


افسوس بر دو روزه هستی نمی خورم

زاری براین سراچه ماتم نمی کنم


با تازیانه های گرانبار جانگداز

پندارد آنکه روح مرا رام کرده است


جان سختیم نگر که فریبم نداده است

این بندگی که زندگیش نام کرده است


بیمی به دل ز مرگ ندارم که زندگی

جز زهر غم نریخت شرابی به جام من


گر من به تنگنای ملال آور حیات

آسوده یک نفس زده باشم حرام من


تا دل به زندگی نسپارم به صد فریب

می پوشم از کرشمه هستی نگاه را


هر صبح و شام چهره نهان میکنم به اشک

تا ننگرم تبسم خورشید و ماه را


ای سرنوشت از تو کجا می توان گریخت

من راه آشیان خود از یاد برده ام


یک دم مرا به گوشه راحت رها مکن

با من تلاش کن که بدانم نمرده ام


ای سرنوشت مرد نبردت منم بیا

زخمی دگر بزن که نیفتاده ام هنوز


شادم از این شکنجه خدا را مکن دریغ

روح مرا در آتش بیداد خود بسوز


ای سرنوشت هستی من در نبرد تست

بر من ببخش زندگی جاودانه را


منشین که دست مرگ ز بندم رها کند

محکم بزن به شانه من تازیانه را

#فریدون_مشیری
#روز_شمار_ادبی

فریدون مُشیری (۳۰ شهریور ۱۳۰۵ – ۳ آبان ۱۳۷۹) شاعر معاصر ایرانی بود.

مشیری سرودن شعر را از نوجوانی و تقریباً از پانزده سالگی شروع کرد. اولین مجموعه شعرش با نام تشنه توفان در ۲۸ سالگی او با مقدمه محمدحسین شهریار و علی دشتی در ۱۳۳۴ به چاپ رسید. خود او دربارهٔ این مجموعه می‌گوید: «چهارپاره‌هایی بود که گاهی سه مصرع مساوی با یک قطعه کوتاه داشت، و هم وزن داشت، هم قافیه و هم معنا، آن زمان چندین نفر از جمله نادر نادرپور، هوشنگ ابتهاج (سایه)، سیاوش کسرایی، مهدی اخوان ثالث و محمد زهری بودند که به همین سبک شعر می‌گفتند و همه شاعران نامدار شدند، زیرا به شعر گذشته بی‌اعتنا نبودند. اخوان ثالث، نادرپور و من به شعر قدیم احاطه کامل داشتیم، یعنی آثار سعدی و حافظ و فردوسی را خوانده بودیم، در مورد آن‌ها بحث می‌کردیم و بر آن تکیه می‌کردیم.»

مشیری سال‌ها از بیماری رنج می‌برد و در بامداد روز جمعه ۳ آبان‌ماه ۱۳۷۹ خورشیدی در ۷۴ سالگی در تهران درگذشت. آرامگاه او در بهشت زهرا، قطعهٔ ۸۸ (قطعهٔ هنرمندان)، ردیف ۱۶۴، شمارهٔ ۱۰ می باشد.

#روز_شمار_ادبی
#درگذشت_شاعر
#فریدون_مشیری
#ادبگاه
👇♦️👇

@Adabgah95
ستاره را گفتم :
کجاست مقصد این کهکشان سرگشته؟
کجاست خانه این ناخدای سرگردان؟
کجا به آب رسد تشنه با فریب سراب؟
ستاره گفت : خاموش،
" لحظه را دریاب "

#فریدون_مشیری

@Adabgah95
تو آسمان آبی
آرام و روشنی
من چون کبوتری
که پرم در هوای تو

#فریدون_مشیری


#ادبگاه
@Adabgah95
سحر از ماورای
ظلمت شب می زند لبخند 
قناری ها سرود صبح
می خوانند

من آنجا
چشم در راه توام
ناگاه تو را از دور
می بینم که می آیی

#فریدون_مشیری

🌸🍃


روزتان نیک 🌹
@Adabgah95
چشم در راهِ کسی هستم
کوله بارش بر دوش،
آفتابش در دست،
خنده بر لب، گل به دامن، پیروز
کوله‌بارش سرشار از عشق، امید
آفتابش نوروز.
مهربان، زیبا، دوست
روح هستی با اوست!
قصه ساده‌ست، معما مشمار،
چشم در راهِ بهارم آری،
چشم در راه بهار...!

#فریدون_مشیری

#بهار
🌸🌷🌸
#ادبگاه
@Adabgah95
Koucheh
Bijan Bijani
#زادروز_شاعـــــر
#فریدون_مشیری
#سی ام _شهریور
#کوچه
👇💠👇
خوانش شعر کوچه از فریدون مشیری
توسط بیژن بیژنی

#ادبگاه
@Adabgah95
Forwarded from پیوست
‌‌#زادروز_شاعـــــر
#فریدون_مشیری #سی ام_شهریور

خوانش شعر کوچه :بیژن بیژنی
👇👆👇
بی تو ، مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم !


در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید

یادم آید که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ

یادم آید : تو بمن گفتی :
ازین عشق حذر کن !
لحظه ای چند بر این آب نظر کن
آب ، آئینة عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا ، که دلت با دگران است
تا فراموش کنی ، چندی ازین شهر سفر کن !
با تو گفتنم :
حذر از عشق ؟
ندانم
سفر از پیش تو ؟
هرگز نتوانم
روز اول که دل من به تمنای تو پَر زد
چون کبوتر لب بام تو نشستم
تو بمن سنگ زدی ، من نه رمیدم ، نه گسستم
باز گفتم که : تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو درافتم ، همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم ، نتوانم … !
اشکی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب نالة تلخی زد و بگریخت !
اشک در چشم تو لرزید
ماه بر عشق تو خندید

یادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیدم
نگسستم ، نرمیدم

رفت در ظلمت غم ، آن شب و شبهای دگر هم
نه گرفتی دگر از عاشق آزده خبر هم
نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم !
بی تو ، اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم
👇🦋👇
#ادبگاه
#موسسه_فرهنگی_ادبی_فروغ_سخن_لنجان
@Adabgah95
@Forooghesokhan95
در نوازشهای باد
در گل لبخند دهقانان شاد
در سرود نرم رود
خون گرم زندگی جوشیده بود
نوشخند مهر آب
آبشار آفتاب
در صفای دشت من کوشیده بود
شبنم آن دشت از پاکیزگی
گوییا خورشید را نوشیده بود
روزگاران گشت و گشت
داغ بر دل دارم از این سرگذشت
داغ بر دل دارم از مردان دشت
یاد باد آن خوشنوا آواز دهقان شاد
یاد باد آن دلنشین آهنگ رود
یاد باد آن مهربانی های باد
یاد باد آن روزگاران یاد باد
خون چکید از شاخ گل باغ
و بهاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد
دوستداران را چه شد . . .!
🌷🦋🌷
#فریدون_مشیری
#ادبگاه
@Adabgah95
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بی تو امّـا ....

به چه حالـی مـن از آن کوچه گذشتم !
👇🦋👇
#فریدون_مشیری
#کوچه
#ادبگاه

@Adabgah95
خوش به حال روزگار...

🌿🍀🌺🌿🍀
بوی باران ، بوی سبزه ، بوی خاک ،
شاخه های شسته ، باران خورده ، پاک
آسمان آبی و ابر سپید ،
برگ های سبز بید ،
عطر نرگس رقص باد ،
نغمه شوق پرستو های شاد ،
خلوت گرم کبوتر های مست...
نرم نرمک می رسد اینک بهار ،
خوش به حال روزگار !

خوش به حال چشمه ها و دشت ها ،
خوش به حال دانه ها و سبزه ها ،
خوش به حال غنچه های نیمه باز ،
خوش به حال دختر میخک - که می خندد به ناز
خوش به حال جام لبریز از شراب
خوش به حال آفتاب.


خوش به حال من ، گرچه - در این روزگار -
جامه رنگین نمی پوشی به کام ،
باده رنگین نمی نوشی ز جام ،
نقل و سبزه در میان سفره نیست،
جامت - از آن می که می باید - تهی یست


ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم !
ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب !
ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار.


گر نکوبی شیشه غم را به سنگ ؛
هفت رنگش می شود هفتاد رنگ!   

 
🌿🌺🌺🍀🌺🌿
#فریدون_مشیری
#بهار
#نوروز
#۶_فروردین_٩٩
#ادبگاه
@Adabgah95
 
گفتی که:
چو خورشید، زنم سوی تو پر
چون ماه، شبی می کشم از پنجره سر!
اندوه! که خورشید شدی
تنگ غروب!
افسوس!
که مهتاب شدی
وقت سحر...

#فریدون_مشیری
🌺
#ادبگاه
@Adabgah95
نام تو مرا همیشه مست می کند

بهتر از شراب
بهتر از تمام شعر های ناب!

#فریدون_مشیری
❤️
 دوشنبه شما زیبا وشاد
🌷🙏🌷

@Adabgah95
بگذار تا ببوسمت ای نوشخند صبح
بگذار تا بنوشمت ای چشمهٔ شراب

بيمار خنده‌های توام
بيشتر بخند
خورشید آرزوی منی
گرم‌تر بتاب

#فریدون_مشیری

روزتون پراز شادی و عشق♥️🙏
Ещё