✳️ هر کس به تماشایی، رفتند به
#صحراییما را که تو منظوری، خاطر نرود جایی
یا چشم نمیبیند، یا راه نمیداند
هر کو به وجود خود، دارد ز تو پروایی
دیوانهٔ عشقت را جایی نظر افتاده است
کانجا نتواند رفت، اندیشه دانایی
امید تو بیرون بُرد، از دل همه امیدی
سودای تو خالی کرد از سر همه سودایی
زیبا ننماید سرو اندر نظر عقلش
آن کش نظری باشد با قامت زیبایی
گویند رفیقانم: در عشق چه سر داری؟
گویم که: سری دارم درباخته در پایی!
زنهار نمیخواهم کز کشتن امانم ده
تا سیرترت بینم؛ یک لحظه مدارایی!
در پارس که تا بوده است، از ولوله آسوده است
بیم است که برخیزد از حُسن تو غوغایی
من دست نخواهم برد الا به سر زلفت
گر دسترسی باشد یک روز به یغمایی
گویند: تمنایی از دوست بکن،
#سعدی!
جز دوست نخواهم کرد از دوست تمنایی...
#مصلح_الدین_سعدی_شیرازی#کلیات_سعدی#انتشارات_امیرکبیرغزلیات، غزل شماره ۵۱۱، صفحه ۶۰۱.
@Ab_o_Atash