✳️ صبح در میان صحن، یکی از دوستانم را دیدم. گفت: "فلانی! اگر
#زن میخواهی مثل همیشه كه زیارت
#حبیب_بن_مظاهر را میخوانی، بعد از آن دو ركعت نماز و یك سوره یس به هدیه حبیب بخوان و بعد از آن حاجت خود را بخواه...».
گفتم: چه میگویی؟ گفت: همینطور است که میگویم؛ مجرب شده است.
من هم این کار را کردم. در وقت حاجت خواستن گفتم: «حبیب! من زن میخواهم كه با او به خوبی و خوشی زندگانی كنم نه آن كه طوق لعنت به گردن من بیندازی، و حال من را بسنج كه من از عهده مخارج خودم برنمیآیم تا چه رسد به زن و بچه كه حقیقتاً چاه ویل و حرص مجرّد و جهنّم دنیاست كه هر چه بگویی: "هل امتلئت؟ فتقول: هل من مزید؟"
یا حبیب! خوب چشمهایت را باز كن كه من گاه گاهی بیشام و ناهار ماندهام و رو نداشتهام كه از رفقا پول قرض كنم. با زن و بچه ممكن نیست كه صبر كنم به بیغذایی، و چیز به قرض خواستن از كوه اُحد بر من سنگینتر است. یا حبیب! من در وادی غیر ذی زرع ساكنم.... یا حبیب! این حاجت خواستن من از تو یك سرش شوخی و حصول تجربه است و سیاحت وقوع امر غیر عادی است.... چنانچه این طور زن از دست تو برنمی آید، یك قدم راضی نیستم برای من برداری و قوز بالای قوز بسازی ها! من همه چیز را به تو گفتم. صاف و پوست كنده گفتم. یا زن برای من درست نكن كه همان خودم برای خودم بس است و یا اگر درست میكنی، به قاعده و از همه جهت درست كن. والسلام علیكم و رحمت الله و بركاته.».
#آقانجفی_قوچانی#سیاحت_شرق#انتشارات_امیرکبیر، ۱۳۶۲.
ص ۳۹۷.
@Ab_o_Atash