صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را
که سر به کوه و بیابان تو دادهای ما را
شکرفروش که عمرش دراز باد چرا
تفقدی نکند طوطی شکرخا را
غرور حسنت اجازت مگر نداد ای گل
که پرسشی نکنی عندلیب شیدا را
به خلق و لطف توان کرد صید اهل نظر
به بند و دام نگیرند مرغ دانا را
کاش هیچ خط پایانی برای صداقت"مهربانی "دوستی و "امنیت" وجودنداشته باشد و همه سعی کنیم درمسابقه بهترین ها از هم پیشی بگیریم به امید رضایت قلبی وآرامش همه انسانهای شایسته
از عارفی پرسیدم: روی نگین انگشترم چه حک کنم که وقتی شادم به آن بنگرم و هر وقت که غمگین هستم به آن نظر کنم و در هر دو وقت به کارم آید گفت: حک کن این نیز میگذرد
محمود درویش یه جا میگه: من هر چه برای تو مینویسم تو فقط بخون دوستت دارم! همینقدر قشنگ