((( اول مسلمانیم و بعد ایرانی )))
11 سال سابقه جنگ سایبری / با ادمین های مجرب و تحصیل کرده در مقطع دکترا و کارشناسی ارشد.
ارتباط با ادمین ها @Safavid_Army_907
📄🔅 عامل های تحریف بر دو قسم است. یک نوع از عامل هاست که عامل های عمومی است، یعنی به طورکلی در تواریخ دنیا این عوامل وجود دارد و تواریخ را دچار تحریف میکند، اختصاص به حادثه عاشورا ندارد. مثلًا همیشه اغراض دشمنان خود یک عاملی است برای اینکه حادثه ای را دچار تحریف کند. دشمن برای اینکه به هدف و غرض خودش برسد، تغییر و تبدیل هایی در متن تاریخ میدهد و یا توجیه و تفسیرهای ناروایی از تاریخ میکند که این مطلب نمونه های زیادی دارد و من نمیخواهم از نمونه های آن بحثی کرده باشم. همین قدر عرض میکنم که در حادثه کربلا هم این نوع از عامل دخالت داشت، یعنی دشمنان در صدد تحریف نهضت حسینی برآمدند. همان طوری که در دنیا معمول است که دشمنان، نهضت های مقدس را به افساد و اخلال و تفریق کلمه و ایجاد اختلاف و امثال اینها متهم میکنند، حکومت اموی خیلی کوشش کرد برای اینکه چنین رنگی به نهضت حسینی بدهد.
📄🔅 از همان روز اول چنین تبلیغاتی شروع شد. مسلم که به کوفه آمده بود، یزید ضمن ابلاغی که برای ابن زیاد برای حکومت کوفه صادر میکند، این گونه مینویسد: «مسلم پسر عقیل به کوفه آمده است و هدفش اخلال و افساد و ایجاد اختلاف در میان مسلمانان است، پس برو و او را سرکوب کن». وقتی هم که مسلم گرفتار میشود و او را به دارالاماره ابن زیاد میبرند، ابن زیاد همین جمله ها را به مسلم میگوید: «پسر عقیل! تو را چه شد که به این شهر آمدی؟ مردم وضع آرام و مطمئنی داشتند. آمدی در این شهر آشوب کردی، ایجاد اختلاف کردی، فتنه انگیزی کردی». مسلم هم مردانه جواب داد، گفت: اولًا آمدن ما به این شهر ابتدائی نبود. مردم این شهر از ما دعوت کردند، نامه های فراوان نوشتند، نامه هایشان هست و در آن نامه ها نوشتند که پدر تو زیاد در سالهایی که در اینجا حکومت کرده است نیکان این مردم را کشته است، بدان را بر نیکان مسلّط کرده است، انواع ظلم ها و اجحاف ها به مردم کرده است؛ از ما دعوت کرده اند برای اینکه عدالت را برقرار کنیم، ما برای برقراری عدالت آمدهایم؛ از پیش خودمان هم نیامده ایم، مردم هم ما را برای این منظور خواسته اند.
📄🔅بعد هم حکومت اموی برای اینکه [در این واقعه] تحریف معنوی کرده باشد، از این جور قضایا زیاد گفت، ولی به اصطلاح نگرفت، یعنی تاریخ اسلام تحت تأثیر این تحریف واقع نشد. شما یک نفر مورخ و یک نفر صاحب نظر را در دنیا پیدا نمیکنید که این گونه اظهار نظر کرده و گفته باشد حسین بن علی، العیاذ بالله، قیام نابجایی کرد، آمد تا کلمه مردم را تفریق کند، اتحاد را از میان ببرد؛ خیر، این تحریف اثر نکرد که نکرد. پس دشمن نتوانست در حادثه کربلا تحریفی ایجاد کند. در حادثه کربلا با کمال تأسف هرچه تحریف شده است، از ناحیه دوستان است.
📔📗نام کتاب : مجموعه آثار ط-صدرا نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 17 صفحه : 84 _85
⚡️#عروه_بن_زبیر، از اصلی ترین راویان افسانه ی خردسالی عایشه وقت ازدواج با پیامبر عزیز اسلام (ص)، شخصی بود که هیچ ابایی از گناه کردن، ریاکاری و تایید سخنان #دروغین نداشت !
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
🍃✍🏼#شرح_ماجرا: سابقا در همین کانال پرونده خردسال بودن عایشه را برای همیشه مختومه و بایگانی کردیم. کلیپ هایی نیز در این باره خدمتتان ارائه نمودیم🔻
✍ اما کمی به بررسی شخصیت #عروه_بن_زبیر که عایشه، خاله وی حساب میشده بپردازیم و قضاوت را به عهده ی ببینندگان فهیم بسپاریم:
🖋 در ابتدا به چند نمونه از اصلی ترین روایاتِ (افسانه) #خردسالی عایشه که نام #عروه_بن_زبیر در آن دیده میشود و خیلی ها از خود #او، از لسان عایشه روایت کرده اند اشاره کنیم:
🔺عروه بن زبیر🔻میگفت: نزد عبدالله بن عمر آمدم و به او گفتم: ابو عبدالرحمن؛ ما نزد پیشوایان خود مینشینیم. آنان سخن میگویند در حالی که میدانیم سخن #حق، چیز #دیگری است، آنان را #تایید میکنیم؛ آنان به #ستم قضاوت میکنند و ما آنان را #تقویت و کارشان را #تحسین میکنیم !!!!!!!!! نظر تو در این باره چیست؟ پاسخ داد: برادر زاده؛ ما، در زمان رسول خدا (ص) این کار را #نفاق میدانستیم، اما نمیدانستیم که شما چه میگویید.
📄🔅گذشته از اینکه تحریف لفظی داریم و تحریف معنوی، تحریف از نظر موضوع نیز فرق میکند. یک وقت هست تحریف در یک سخن عادی است؛ ما دو نفر با همدیگر حرف میزنیم، حرف عادی، یک کسی نقل میکند، تحریف میکند.
📄🔅یک وقت هست تحریف در یک موضوع بزرگ اجتماعی است. مثلًا تحریف کردن در شخصیتها. شخصیتهایی هستند که قولشان حجّت است، عملشان برای مردم حجت است، خُلقشان برای مردم نمونه است. یک کسی تحریف میکند، سخنی به علی علیه السلام نسبت میدهد که نگفته است یا مقصودش چیز دیگر بوده است. این دیگر خیلی خطرناک است. خُلقی، خویی را به پیغمبر، به امام- که مردم از آنها پیروی میکنند- نسبت میدهد در صورتی که خُلق او جور دیگری بوده است. تحریف در یک حادثه تاریخی که این حادثه از نظر اجتماع یک سند است، سند اجتماعی است، پشتوانه اخلاق است، پشتوانه تربیت است؛ این دیگر چقدر اهمیت دارد!
📄🔅وای به حال آنکه تحریفات، چه تحریف لفظی و چه تحریف معنوی، در موضوعاتی صورت بگیرد که آن موضوعات موضوع عادی نیست. حالا یک وقت کسی در شعر حافظ یک تحریفی میکند، البته نباید بشود. نباید در یک کتاب ادبی با ارزش کسی تحریف کند. در موش و گربه هم نباید تحریف کرد. یادم هست یکی از استادها مقالهای درباره همین کتاب موش و گربه نوشته بود. اتفاقاً خود این کتاب از نظر ادبی بسیار کتاب باارزشی است.
📄🔅ثابت کرده بود که به قدری مردم در همین موش و گربه دست برده اند، شعرهایش را کم و زیاد و کلمه ها را عوض کرده اند که حد ندارد. بعد نوشته بود که به نظر من قومی در دنیا به اندازه قوم ایرانی بی امانت نیست، که اینهمه در آثار خودش دخل و تصرفها و تحریف های بیجا بکند. البته اینها نباید بشود، اما اینها به حیات و سعادت اجتماع ضربه نمیزند، در مسیر اجتماع انحرافی ایجاد نمیکند. ولی آن چیزهایی که به اخلاق و تربیت و دین مردم بستگی دارد، تحریف در اینها خطرناک است.
📄🔅در مثنوی هم نباید تحریف بشود. ولی مگر نکردند؟ اینقدر شعر الحاقی در مثنوی هست که خدا میداند! یک شعری در مثنوی های اصل بوده است، و چه شعر عالی ای، راجع به اثر محبت؛ گفته است:
🔹از محبت تلخها شیرین شود 🔹وز محبت مسها زرین شود
📄🔅حرف حسابی است. محبت و عشق، چیزی است که تلخها را شیرین میکند، محبت حکم کیمیا را دارد، مس وجود انسان را تبدیل به زر میکند. بعد دیگران آمدند مرتب الحاق کردند، بدون اینکه اصلًا تناسب داشته باشد، مثلًا گفتند از محبت مار موری میشود، از محبت سقف دیوار میشود، از محبت خربزه هندوانه میشود. اینها دیگر ربطی به موضوع ندارد. ولی وای به آن جایی که در اسناد و پشتوانههای زندگی بشر تحریف صورت بگیرد. مقدمات را مجبورم کوتاه کنم.
📄🔅تحریف انواعی دارد ، یا لفظی است و یا معنوی. #تحریف_لفظی این است که ظاهر یک چیز را عوض کنند. مثلًا شخصی سخنی به شما گفته است، شما یک چیزی از گفته او کم کنید، یا یک چیزی روی گفته او بگذارید، و یا جمله های او را پس و پیش کنید که معنیاش فرق کند. بالاخره در ظاهر و در لفظ سخن او تصرّف کنید؛ این را میگویند «تحریف لفظی».
📄🔅اما #تحریف_معنوی این است که شما در لفظ تصرّف نمیکنید، لفظ همین است که هست، ولی این لفظ را طوری میشود معنی کرد که همان معنی صاف و راست و مستقیم آن است، مقصود گوینده هم همین بوده است، و طور دیگری میتوان معنی کرد که خلاف مقصد و مقصود گوینده است. وقتی که میخواهید این کلام را برای او شرح بدهید آن را طوری معنی میکنید که مطابق مقصود خود شما باشد نه مطابق مقصد اصلی گوینده. این را میگویند «تحریف معنوی».
📄🔅در قرآن کریم کلمه «تحریف» [به کار رفته است،] مخصوصاً در مورد یهودی ها که اینها قهرمان تحریف در جهان اند، نه امروز، از وقتی که تاریخ یهودیت در دنیا به وجود آمده است. نمیدانم این نژاد چه نژادی است که تمایل عجیبی به قلب حقایق و تحریف کردن دارد و لهذا همیشه کارهایی را در اختیار میگیرند که در آن کارها بشود حقایق را تحریف و قلب کرد. من شنیده ام بعضی از همین خبرگزاری های معروف دنیا (داعی ندارم اسم ببرم) که رادیوها و روزنامه ها همیشه از اینها نقل میکنند، منحصراً مال یهودی هاست، چرا؟ برای اینکه بتوانند قضایا را در دنیا آن طوری که دل خودشان میخواهد منعکس کنند و قرآن چه عجیب درباره اینها حرف میزند! این خصیصه یهودی گری که تحریف است، در قرآن به صورت یک خصیصه نژادی شناخته شده است.
📄🔅در یکی از آیات قرآن در سوره بقره میفرماید: «أفَتَطْمَعون أنْ یؤْمِنوا لَکمْ» مسلمانان! شما طمع بسته اید که اینها به شما راست بگویند؟ اینها همان ها هستند که با موسی میرفتند، سخن خدا را میشنیدند، از همان جا که برمیگشتند، در میان قومشان که میخواستند نقل کنند، زیر ورویش میکردند. أفَتَطْمَعونَ أنْ یؤْمِنوا لَکمْ وَ قَدْ کانَ فَریقٌ مِنْهُمْ یسْمَعونَ کلامَ اللَّهِ ثُمَّ یحَرِّفونَهُ مِن بَعْدِ ما عَقَلوهُ (بقره ٧۵). تحریف هم که میکردند نه از باب اینکه نمیفهمیدند و عوضی بازگو میکردند؛ نه، ملت باهوشی هستند، خوب هم میفهمیدند. در عین اینکه خوب میفهمیدند مع ذلک سخنان را کج میکردند، برعکس برای مردم بیان میکردند. تحریف همین است؛ پیچ دادن، کج کردن یک چیز، آن را از مسیر اصلی منحرف کردن. اینها در کتابهای الهی تحریف کردند.
📄🔅قرآن بسیاری از جاها کلمه «تحریف» را [آورده]، یا این کلمه را هم نیاورده به صورت دیگری مطلب را بیان کرده است، ولی مفسرین ذکر کرده اند که تحریفی که قرآن ذکر میکند، اعمّ است از تحریف لفظی و تحریف معنوی؛ یعنی بعضی از این تحریف ها که صورت گرفته است، در لفظ بوده است و بعضی در تفسیر و معنی نه در لفظ، که چون از مطلب خیلی خارج میشوم، نمیخواهم در اطراف این مطلب زیاد بحث بکنم.
📄🔅پس تحریف لفظی داریم و تحریف معنوی. الآن چیزی یادم افتاد، بد نیست عرض بکنم. یک نفر از علمای تهران در ایام جوانی اش نقل میکرد، میگفت یک مداحی از همین تهران آمده بود مشهد؛ روزها میآمد داخل مسجد گوهرشاد، در صحن میایستاد و شعر و مدیحه میخواند. این شخص رفته بود آن بیچاره را دست انداخته بود. میگفت آن غزل معروف منسوب به حافظ را میخواند:
🔹ای دل غلام شاه جهان باش، شاه باش 🔹پیوسته در حمایت لطف اله باش
📄🔅تا آنجا که:
🔹قبر امام هشتم و سلطان دین رضا 🔹از جان ببوس و بر در آن بارگاه باش
📄🔅رفته بود به او گفته بود چرا این شعر را غلط میخوانی؟ (حالا آن بیچاره درست میخواند.) گفته بود: مگر چطور باید بخوانم؟ گفته بود: نه، این شعر اینطور است:
🔹قبر امام هشتم و سلطان دین رضا 🔹از جان ببوس و بر در آن بارِ کاه باش
📄🔅گفت: بارِ کاه باش یعنی چه؟ گفت: یعنی وقتی رسیدی به دم در حرم، فوراً خودت را مثل یک بارِ کاه که از روی الاغ میاندازند زمین، بینداز زمین. گفت: عجب! معنایش این است؟ گفت: آری. دیگر بعد از این، این شعر به اینجا که میرسید، این مداح بیچاره میگفت «چون بارِ کاه باش» و خودش را هم میانداخت. این را میگویند «تحریف».
📔📗نام کتاب : مجموعه آثار ط-صدرا نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 17 صفحه : 67_68
✏️ میخواهیم در اطراف این مطلب بحث کنیم که در نقل و بازگویی واقعه بزرگ تاریخی عاشورا تحریفاتی صورت گرفته است؛ لهذا بحث خودمان را در چهار فصل خلاصه میکنیم:
📖#فصل_اول در اطراف معنی تحریف و انواع تحریف هایی که در دنیا وجود دارد و اشاره به اینکه انواع این تحریف ها در حادثه تاریخی عاشورا واقع شده است.
📖#بحث_دوم ما درباره عوامل تحریف است؛ یعنی به طور کلی در سایر قضایای دنیا که تحریف صورت میگیرد، به چه علت صورت میگیرد؟ چرا بشر حوادث و قضایا و احیاناً شخصیتها را تحریف میکند؟ و مخصوصا در نقل حادثه کربلا چه عواملی دخالت داشته است که تحریفاتی در این قضیه واقع بشود؟
📖#فصل_سوم عبارت است از توضیحی در باره خصوص تحریف هایی که در همین داستان و حادثه تاریخی صورت گرفته است.
📖#بحث_چهارم ما در اطراف وظایف ماست اعمّ از علمای ما و توده مسلمان ما.
〰〰〰〰〰〰〰〰〰
♻️ معنی تحریف
📄🔅اما بحث اول درباره معنی تحریف که تحریف یعنی چه؟ تحریف که از ماده حرف در زبان عربی است، یعنی متمایل کردن یک چیز از آن مسیر اصلی و وضع اصلی که داشته است یا باید داشته باشد. به عبارت دیگر، تحریف نوعی تغییر و تبدیل است، ولی تحریف مشتمل بر چیزی است که کلمه تغییر و تبدیل نیست. شما اگر کاری بکنید که یک جمله ای، یک نامه ای، یک شعری، یک عبارتی آن مقصودی را که باید بفهماند نفهماند، یک مقصود دیگری را بفهماند، اینجا میگویند شما این عبارت را تحریف کرده اید. مثلًا شما گاهی یک مطلبی را به یک نفر میگویید، بعد آن شخص سخن شما را در جای دیگری نقل میکند، بعد کسی به شما میگوید که فلانی از قول تو چنین چیزی نقل کرد؛
📄🔅شما میبینید آنچه که شما گفته اید با آنچه که او نقل کرده خیلی متفاوت است، او در سخن های شما کم و زیاد کرده است، قسمتی از گفته های شما را که مفید مقصود شما بوده حذف کرده است و یک قسمت هایی از خودش بر آنها افزوده است و در نتیجه سخن شما مسخ شده و چیز دیگری از آب درآمده است. آنوقت شما میگویید: خیر، من گفته ام، اما این آدم حرف مرا تحریف کرده است. مخصوصاً اگر کسی در سندهای رسمی قلم ببرد، دست ببرد، میگویند که تحریف کرده است. کلمه «تحریف» بیش از این احتیاج به توضیح ندارد.
📔📘نام کتاب : مجموعه آثار ط-صدرا نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 17 صفحه : 66
📄🔅کوفه از اول به عنوان یک اردوگاه در زمان عمر بن الخطاب ساخته شد؛ قبلا حیره بود. این شهر را سعد وقاص ساخت. همان مسلمانانی که سرباز بودند، و در واقع همان اردو، در آنجا برای خود خانه ساختند و لهذا از یک نظر قویترین شهرهای عالم بود. مردم این شهر از امام حسین دعوت میکنند. نه یک نفر، نه دو نفر، نه هزار نفر، نه پنج هزار نفر و نه ده هزار نفر بلکه حدود هجده هزار نامه میرسد که بعضی از نامه ها را چند نفر و بعضی دیگر را شاید صد نفر امضا کرده بودند که در مجموع شاید حدود صد هزار نفر به او نامه نوشته اند.
📄🔅اینجا عکس العمل امام چه باید باشد؟ حجت بر او تمام شده. عکس العمل، مثبت و ماهیت عملش ماهیت تعاون است؛ یعنی مسلمانانی قیام کرده اند، امام باید به کمک آنها بشتابد. اینجا دیگر عکس العمل امام ماهیت منفی و تقوا ندارد، ماهیت مثبت دارد. کاری از ناحیه دیگران آغاز شده است، امام باید به دعوت آنها پاسخ مثبت بدهد. اینجا وظیفه چیست؟ در آنجا (نزد یزیدیان) وظیفه نه گفتن بود. از نظر بیعت، امام حسین فقط باید بگوید: نه و خودش را پاک نگه دارد و نیالاید.
📄🔅لهذا اگر امام حسین پیشنهاد ابن عباس را عمل میکرد و میرفت در کوهستانهای یمن زندگی میکرد که لشکریان یزید به او دست نمییافتند، از عهده وظیفه اولش برآمده بود؛ چون بیعت میخواستند، نمیخواست بیعت کند؛ آنها میگفتند: بیعت کن، میگفت: نه. از نظر تقاضای بیعت و از نظر احساس تقوا در امام حسین و از نظر اینکه باید پاسخ منفی بدهد، با رفتن در کوهستانهای یمن که ابن عباس و دیگران پیشنهاد میکردند، وظیفه اش را انجام داده بود. اما اینجا مسأله، مسأله دعوت است، یک وظیفه جدید است؛ مسلمان ها حدود هجده هزار نامه با حدود صد هزار امضا داده اند. اینجا اتمام حجت است.
📄🔅امام حسین (ع) از اول حرکتش معلوم بود که مردم کوفه را آماده نمیبیند، مردم سست عنصر و مرعوب شده ای میداند. در عین حال جواب تاریخ را چه بدهد؟ #قطعا اگر امام حسین به مردم کوفه اعتنا نمیکرد، همین ما که امروز اینجا نشسته ایم میگفتیم: چرا امام حسین جواب مثبت نداد؟
📄🔅ابوسلمه خلال که به او میگفتند وزیر آل محمد در دوره بنی العباس، وقتی که میانه اش با خلیفه عباسی بهم خورد که طولی هم نکشید که کشته شد، فورا دو نامه نوشت: یکی به امام صادق (ع) و یکی به عبداللّه محض و هر دو را در آنِ واحد دعوت کرد، گفت من و ابومسلم که تا حالا برای اینها کار میکردیم، از این ساعت میخواهیم برای شما کار کنیم؛ بیایید با ما همکاری کنید، ما اینها را از بین میبریم. اولا وقتی برای دو نفر نامه مینویسد، علامت این است که خلوص ندارد. ثانیا بعد از اینکه رابطه اش با خلیفه عبّاسی بهم خورده، چنین نامهای نوشته است. وقتی نامه به امام صادق (ع) رسید امام نامه را خواند، بعد در جلو چشم حامل نامه آن را مقابل آتش گرفت و سوزاند.
📄🔅آن شخص پرسید: جواب نامه چیست؟ فرمود: جواب نامه همین است. هنوز او برنگشته بود که ابوسلمه را کشتند. و هنوز میبینیم خیلی افراد سوال میکنند که چرا امام صادق (ص) به دعوت ابوسلمه خلال جواب مثبت نداد و جواب منفی داد؟ درصورتی که ابوسلمه خلال اولا یک نفر بود، ثانیا خلوص نیت نداشت، و ثالثاً هنگامی نامه نوشت که کار از کار گذشته بود و خلیفه عباسی هم فهمیده بود که این دیگر با او صداقت ندارد و لهذا چند روز بعد او را کشت.
📄🔅اگر هجده هزار نامه مردم کوفه به مدینه و مکه نزد امام حسین رفته بود و ایشان جواب مثبت نمیداد، تاریخ، امام را ملامت میکرد که اگر رفته بود، ریشه یزید و یزیدی ها کنده شده بود و از بین رفته بود؛ کوفه اردوگاه مسلمین با آن مردم شجاع، کوفه ای که پنج سال امام علی (ع) در آن زندگی کرده و هنوز تعلیمات علی و یتیم هایی که علی بزرگ کرده و بیوه هایی که علی از آنها سرپرستی کرده ، زنده هستند و هنوز صدای علی در گوش مردم این شهر است، امام حسین (ع) جبن به خرج داد و ترسید که به آنجا نرفت، اگر میرفت در دنیای اسلام انقلاب میشد. این است که اینجا تکلیف این گونه ایجاب میکند که همینکه آنها میگویند ما آماده ایم، امام میگوید من آماده هستم.
📄🔅از این نظر وظیفه امام حسین چیست؟ مردم کوفه مرا دعوت کرده اند، میروم به کوفه. مردم کوفه بیعتشان را با مسلم نقض کردند، من برمیگردم، میروم سر جای خودم، میروم مدینه یا جای دیگر تا آنجا هر کاری بخواهند بکنند؛ یعنی از نظر این عامل که یک عکس العمل مثبت در مقابل یک دعوت است، وظیفه امام حسین، دادن جواب مثبت است تا وقتی که دعوت کنندگان ثابتند. وقتی که آنها جا زدند، دیگر امام حسین وظیفه ای از آن نظر ندارد و نداشت.
📘📔نام کتاب: مجموعه آثار نویسنده: مرتضی مطهری ج 17 صفحات 142 تا 144
📑🔅یکی از عوامل که به یک اعتبار (از نظر زمانی) اولین عامل است، عامل تقاضای بیعت است. امام حسین علیه السلام در مدینه است. معاویه قبل از مردنش- که میخواهد جانشینی یزید را برای خود مسلّم کند- میآید در مدینه، میخواهد از امام بیعت بگیرد. آنجا موفق نمیشود. بعد از مردنش یزید میخواهد بیعت بگیرد. بیعت کردن یعنی امضا کردن و صحّه گذاشتن نه تنها روی خلافت شخص یزید بلکه همچنین روی سنتی که معاویه پایه گذاری کرده است که خلیفه پیشین خلیفه بعدی را تعیین کند، نه اینکه خلیفه پیشین برود بعد هم جانشین او را تعیین کنند یا اگر شیعه بودند به نصی که از طرف پیغمبر اکرم (ص) رسیده است عمل کنند؛ نه، یک امری که نه شیعه میگوید و نه سنّی .
📑🔅خلیفه ای، خلیفه دیگر را، پسر خودش را به عنوان ولی عهد مسلمین تعیین کند. بنابراین، این بیعت تنها امضا کردن خلافت آدم ننگینی مانند یزید نیست؛ امضا کردن سنتی است که برای اولین بار وسیله معاویه میخواست پایه گذاری بشود.
📑🔅در اینجا آنها از امام حسین بیعت میخواهند، یعنی از ناحیه آنها یک تقاضا ابراز شده است؛ امام حسین (ع) عکس العمل نشان میدهد، عکس العمل منفی. بیعت میخواهید؟ نمیکنم ! در اینجا عمل امام حسین (ع) عمل منفی است، از سنخ تقواست، از سنخ این است که هر انسانی در جامعه خودش مواجه میشود با تقاضاهایی که به شکل های مختلف: به صورت شهوت، به صورت مقام، به صورت ترس و ارعاب، از او میشود و باید در مقابل آنها بگوید نه، یعنی تقوا. آنها میگویند: بیعت، امام حسین (ع) میگوید: نه. تهدید میکنند، میگوید: حاضرم کشته بشوم و حاضر نیستم بیعت کنم.
📑🔅تا اینجا این نهضت ماهیت عکس العملی، آنهم عکس العمل منفی در مقابل یک تقاضای نامشروع دارد و به تعبیر دیگر، ماهیتش ماهیت تقواست، ماهیت قسمت اولِ لا الهَ الَّا اللَّهُ یعنی لا الهَ است؛ در مقابل تقاضای نامشروع نه گفتن است (تقوا).
📔📘نام کتاب: مجموعه آثار ط - صدرا نویسنده: مطهری، مرتضی جلد 17 صفحه 141
♻️ جریان امام حسین علیه السلام یک انقلاب یا یک انفجار:
📄🔅آیا به این صورت بود که در اثر فشارهای خیلی زیادی که از زمان معاویه و بلکه از قبل از آن بر مردم و خاندان امام آورده بودند قیام کنند ؟ یا دوره یزید که رسید، دیگر اصلًا حوصله امام حسین سرآمد و گفت هرچه بادا باد، هرچه میخواهد بشود؟! العیاذ باللَّه.
📄🔅گفته های خود امام حسین که نه تنها از آغاز این نهضت، بلکه از بعد از مرگ معاویه شروع میشود، نامه هایی که میان او و معاویه مبادله شده است، سخنرانی هایی که در مواقع مختلف ایراد کرده است، از جمله آن سخنرانی معروفی که در منی صحابه پیغمبر را جمع کرد- و حدیثش در تحف العقول هست و خیلی مفصل است و خطابه بسیار غرّایی است- نشان میدهد که این نهضت در کمال آگاهی بوده؛ انقلاب است اما نه انفجار، انقلاب هست ولی انقلاب اسلامی نه انفجار.
📄🔅از جمله خصوصیات امام حسین این است که در مورد فرد فرد اصحابش اجازه نمیدهد که قیام او حالت انفجاری داشته باشد. چرا امام حسین در هر فرصتی میخواهد اصحابش را به بهانه ای مرخص کند؟ دائماً به آنها میگوید: آگاه باشید که اینجا آب و نانی نیست، قضیه خطر دارد. حتی در شب عاشورا با زبان خاصی با آنها صحبت میکند: من اصحابی از اصحاب خودم بهتر و اهل بیتی از اهل بیت خودم فاضلتر سراغ ندارم. از همه شما تشکر میکنم، از همه تان ممنونم. اینها جز با من با کسی از شما کاری ندارند. شما اگر بخواهید بروید و آنها بدانند که شما خودتان را از این معرکه خارج میکنید، به احدی از شما کاری ندارند. اهل بیت من در این صحرا کسی را نمیشناسند، منطقه را بلد نیستند. هر فردی از شما با یکی از اهل بیت من خارج شود و برود. من اینجا خودم هستم تنها.
📄🔅چرا؟ رهبری که میخواهد از ناراحتی و نارضایتی مردم استفاده کند که چنین حرفی نمیزند؛ همواره از تکلیف شرعی میگوید. البته تکلیف شرعی هم بود و امام حسین از گفتن آن نیز غفلت نکرد اما میخواست آن تکلیف شرعی را در نهایت آزادی و آگاهی انجام بدهند. خواست به آنها بگوید دشمن، شما را محصور نکرده، از ناحیه دشمن اجبار ندارید. اگر از تاریکی شب استفاده کنید و بروید، کسی مزاحمتان نمیشود. دوست هم شما را مجبور نمیکند. من بیعت خودم را از شما برداشتم. اگر فکر میکنید که مسأله بیعت برای شما تعهد و اجبار به وجود آورده است، بیعت را هم برداشتم. یعنی فقط انتخاب و آزادی. باید در نهایت آگاهی و آزادی و بدون اینکه کوچکترین احساس اجباری از ناحیه دشمن یا دوست بکنید، مرا انتخاب کنید.
📄🔅این است که به شهدای کربلا ارزش میدهد و الّا طارق بن زیاد در جنگ اسپانیا، وقتی که اسپانیا را فتح کرد و کشتی های خود را از آن دماغه عبور داد، همینقدر که عبور داد، دستور داد که آذوقه به اندازه بیست و چهار ساعت نگه دارند و زیادتر از آن را هر چه هست آتش بزنند و کشتی ها را هم آتش بزنند. بعد سربازان و افسران را جمع کرد، اشاره کرد به دریای عظیمی که در آنجا بود، گفت: ایها النّاس! دشمن روبروی شما و دریا پشت سر شماست. اگر بخواهید فرار کنید جز غرق شدن در دریا راه دیگری ندارید، کشتی ای دیگر وجود ندارد. غذا هم- اگر بخواهید تنبلی کنید- جز برای بیست و چهار ساعت ندارید، بعد از آن خواهید مرد. بنابراین نجات شما در زدن و از بین بردن دشمن است. غذای شما در چنگ دشمن است. راهی جز این ندارید. یعنی برایشان اجبار به وجود آورد. این سرباز اگر تا آخرین قطره خونش نجنگد، چه بکند؟
📄🔅اما امام حسین با اصحاب خودش بر ضد طارق بن زیاد عمل کرد، نگفت: دشمن اینجاست، از این طرف بروید شما را از بین میبرد، از آن طرف هم بروید شما را نابود میکند. بنابراین دیگر راهی نیست غیر از اینکه روغن چراغ ریخته را باید نذر امامزاده کرد. شما که به هر حال کشته میشوید؛ حالا که کشته میشوید، بیایید با من کشته شوید. آن گونه شهادت ارزش نداشت. یک سیاستمدار اینجور عمل میکند.
📄🔅گفت: نه دریا پشت سرت است و نه دشمن روبرویت، نه دوست تو را اجبار کرده است و نه دشمن، هر کدام را که میخواهی انتخاب کن؛ در نهایت آزادی. #پس انقلاب امام حسین، در درجه اول باید بدانیم که انقلاب آگاهانه است، هم از ناحیه خودش و هم از ناحیه اهل بیت و یارانش؛ انفجار نیست.
📒📘نام کتاب : مجموعه آثار نویسنده : مطهری، مرتضی جلد 17 صفحه 138_140