#برگی_از_تاریخ#میراث_شوم_عبدالرحمان_بارکزی #نسلکشی_هزارههابراساس روایت
#مجالس_المؤمنین و نیز
#لودویک_آدمک، در اواخر قرن شانزدهم و اوایل قرن هفدهم، جغرافیای سرزمین اصلی هزاره بین هرات، زمینداور، قندهار، غزنین، کابل، بلخ و غورات یاد شده است. اولین تجاوزات ارضی بر این سرزمین در زمان نادرشاه افشار در حوالی قندهار اتفاق افتاد و سپس در زمان حکومتهای بعد از وی بهصورت خزنده ادامه یافت. در دوره امیر شیرعلیخان یعنی اواخر قرن نوزدهم این سرزمین توسط خوانین قدرتمند اداره میشد و ایشان سالیانه خراجی به دولت کابل میپرداختند. به روایت مونت استوارت الفنستون، در این دوره نفاق داخلی میان خوانین، همبستگی اجتماعی و سیاسی آنها را متلاشی کرده بود و سرزمین هزاره در ضعف کامل قرار داشت.
امیر عبدالرحمان بعد از سرکوب اقوام و سرزمینهای جنوبی، غربی و مشرقی در سال ۱۸۸۸ با طرح و برنامه توجه خود را معطوب به سرزمین هزاره کرد. هزارهها نسبت به بقیه مردم افغانستان اطاعت بیشتری از امیر داشتند، تنها تعدادی معدودی از خوانین هزاره در غزنی و دایچوپان تمردهای داشتند که سرکوب شده بودند. با وجود این، وی در ۱۸۹۱ سردار
#عبدالقدوس خان (بعدها اعتماد الدوله و پدرکلان صدراعظم نوراحمد اعتمادی) را به هزارستان فرستاد. او لشکری از هرات، کابل و قندهار تهیه کرد و در ارزگان مستقر شد. با وجود اعلام بیعت خوانین و تأدیه مالیاتها، وی تمامی قلعههای خوانین هزاره را در سراسر هزارستان تخریب کرد. تمامی اسلحههای شان را تا کارد آشپزخانه بدون مشکل خلع سلاح کرد. تحت عنوان تأمین امنیت، لشکریان خویش را در مناطق ارزگان، اجرستان، زاولی، دایچوپان، دهراوود، شمال هلمند مستقر کرد. در زمستان همان سال بسیاری از مردم را از خانههای شان آواره کرد. تجاوزهای ناموسی سرزبان سردار، از دهقانزادگان شروع و به زنان و دختران خوانین و امیران هزاره رسید. برای تأمین مالیات و مخارج لشکر چنان غارت و کشتار را به راه انداخت که قلم از نوشتن آن شرم دارد. کار به جایی رسید که مردم از ترس جرأت نمیکردند مالیات خود را تحویل نیروی دولتی بدهند.
امیر به جای رسیدگی به شکایات مردم و خوانین هزاره، علاوه بر نیروهای ارتش، لشکر ایلجاری از اقوام مختلف را از سراسر افغانستان به سمت هزارستان گسیل داشت. او برای تحریک بیشتر مردم بیسواد، کتاب تقویمالدین و برخی فتاوای مذهبی دیگر را نیز در اختیار سربازان خود قرار داد و وانمود کرد که جان و مال و ناموس هزارهها مباح است. این گونه بود که جنگ سراسری امیر علیه مردم غیرمسلح و رعایای مطیع ابعاد فاجعهباری به خود گرفت. به روایت سراج و غبار، افراد ذیل برخی از عمدهترین فرماندهان امیر در نسلکشی هزارهها بودند: سردار عبدالقدوسخان، سپهسالار غلامحیدرخان چرخی، سردار فقیرمحمدخان، سردار عبدالله خان قندهاری، جنرال شیرمحمدخان، کرنیل فرهادخان، برگیدر امیرمحمدخان و شماری از میران هزاره که برای امیر عبدالرحمان خدمت میکردند از جمله غلام رضابیگ خلج (اکنون برخی از نواسههای وی پیش قراول کوچ اجباری مردم دایکندی از ولسوالی پاتو هستند).
در این نسلکشی، امیر لشکرهایی را از چهار سمت هزارستان گسیل کرد. هدف وی نابودی کامل قوم هزاره از جغرافیای کشور بود. ابعاد فاجعه به اندازهای بود که حتا در مناطقی از هزارستان که گویا جنگی واقع نشد، نیز نسلکشی تمام عیار جریان داشته است. به روایت غبار تنها در ولسوالی یکاولنگ بامیان که جنگی در نگرفت، لشکر امیر ۱۰۰ خانوار روحانی را اسیرکرد، یک هزار خانوار روحانی را اجبارا کوچ داد و دو هزار و یک صد نفر دیگر از ایشان را بکشت. در ولسوالی بهسود ولایت میدان صرف لشکر امیر عبور کرد. در همین اندازه از بیست هزار خانوار تنها شش هزار خانوار باقی ماندند بقیه آواره یا نابود گردیدند. در مرکز هزارهجات مانند ارزگان، شمال هلمند، تیرین، دهراود، اجرستان، گیزاب و غیره که جنگ جریان داشت، دستکم سی طایفه از صفحه تاریخ به
کلی محو شدند. امیر به روایت سراج، به این اندازه بسنده نکرد. او در چهار سمت هزارستان بازارهای بردهفروشی را رونق بخشید. هریک از سرداران قبیله به اندازهای از فرزندان هزاره را فروختند که نرخها به پایینترین حد خود رسید. در قندهار هنوز برخی به طعنه هزارهها را چند پیسهای میگویند و این تلخندی از نرخ بردگان هزاره در عصر امیر عبدالرحمان است که هموطنانشان هنوز به لطف ایشان را مینوازند! پول صدها هزار، بلکه میلیونها برده مطابق اسناد دولتی به جیب فروشنده میرفت و خزانه امیر خمس آن را به حکم شرع انور دریافت میکرد تا هزینه ارتش و نیز معاشات اعزازی خاندان امیر را تأمین کند.
#ادامه_دارد .....
#دستکم #سی_طایفه از صفحه
#تاریخ به
#کلی_محو_شدند.(سراج التواریخ)
@ytimanmazari گروه
@YatemanMazary کانال