2_ گفتگوی رسول خدا ج با عایشه دربارۀ مسئلۀ افک عایشه میگوید: یک ماه بود که وحی بر آن حضرت ص نازل نشده بود. پیامبر اکرم ص به من گفت: ای عایشه! در مورد تو به من خبرھایی رسیده است اگر تو واقعا بی گناه هستی پس به زودی خداوند بیگناھی تو را اثبات خواھد کرد، اما اگر مرتکب گناھی شدهای، پس استغفار و توبه کن؛ زیرا بنده وقتی گناھی مرتکب شود و بعد از آن به خدا روی آورد، خدا نیز گناھش را میآمرزد. ھنگامی که سخنان رسول خدا ص به پایان رسید، اشکھایم تمام شد، حتی قطرهای نمیچکید. به پدر و مادرم گفتم: جواب رسول خدا ص را بدھید. گفتند: به خدا سوگند! ما نمیدانیم چطور جواب او را بدھیم. آن گاه خودم در حالی که زن جوانی بیش نبودم و ھنوز زیاد بر قرآن مسلط نبودم، گفتم: به خدا سوگند! اکنون که شما این جریان را شنیدهاید و آن را باور کردهاید، اگر من خود را از آن بری بدانم، در حالی که خدا میداند از آن بری ھستم، شما از من نخواھید پذیرفت و اگر بدان اعتراف کنم در حالی که خدا میداند چنین نبوده است، شما خواھید پذیرفت. جواب من ھمان سخن یعقوب است که گفت:
وَجَاءُوا عَلَىٰ قَمِيصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ ۚ قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنفُسُكُمْ أَمْرًا ۖ فَصَبْرٌ جَمِيلٌ ۖ وَاللَّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَىٰ مَا تَصِفُونَ ﴾ [یوسف: ۱۸]. ََ «و پیراھنش را با خون دروغین آوردند (یعقوب) گفت: بلکه نفسھای شما کار زشتی را در نظرتان آراسته است. پس(کارمن) صبر جمیل است و خداست که از او در مقابل آنچه میگویید، یاری خواسته میشود». این را گفتم و بر بسترم دراز کشیدم. عایشه میگوید: چون من یقین داشتم که از این گناه بری ھستم، میدانستم که خداوند مرا از آن تبرئه خواھد کرد؛ ولی نمیدانستم که برائت من در قرآن به صورت آیاتی که برای ھمیشه تلاوت خواھد شد، نازل میشود. احتمال میدادم که خداوند تبرئۀ مرا در خواب پیامبرش ج به او اعلام میدارد.