Day 6.
خود و دیگری، خود برای خود، دیگری برای خود و خود برای دیگری.
خود برای دیگری...
خود را ز خود جدا ساختن برای اینکه دیگری، دیگری بماند.
انقدر خود و دیگری را در ذهنم چرخاندم، پیچاندم که گره شد.
کلافی کاموا به دست بچهگربهای بازیگوش، گره کور. خود یا دیگری؟
کِی خود و کِی دیگری؟
چطور میتوان دیگری را یافت که بتوان خود را در دستانش گذاشت؟ و آیا این مصداق خود برای دیگریست؟
سوال، سوال، سوال بیشتر.
همهی ما ابتدا، خود برای خودیم.
خودمان در اولویت خواستهها و آرزوهایمان.
تا به ناگه دیگری میآید.
دیگری برای دیگری.
حال سوال این است، آیا دیگری را برای خود میخواهیم؟ یا میتوانیم خود را برای دیگری فدا کنیم؟
فدا کردن.
اهدا کردن؟ بخشیدن؟ نه.
جدا کردن خود از خود به قصد دیگری با علم به عدم بازگشت.