صدایت را میشنوم. با من سخن میگویی؟ آری آری، میشنوم، همیشه برای شنیدن صدای دلنشینت منتظر هستم پریزاد. اما..چه میگویی؟ احساس تاسف داری؟ مگر فرشته ها نیز کار اشتباهی انجام میدهند؟ اوه! قلبت را به شخصی هدیه کرده ای؟ از او برایم تعریف میکنی؟ آری آری، میدانم. صبر سخت بود، من هنوز به سرمای این خاک عادت نکرده ام، اما تو قلبت به گرمای دستانت میان دستان شخصی دیگر عادت کرده است؟ از بودن کنارش احساس خوشنودی داری؟ نه؟ فقط چون احساس گناه داری؟ چه کسی به یک مرده زیر خروار ها خاک اهمیت میدهد؟ احساس گناهت را کنار بگذار، من تا ابد مراقبت هستم ، همانطور که بخاطر مراقبت از تو اینجا هستم، تا ابد و در زندگی های بعدی نیز مراقبت خواهم بود و هزاران بار برایت جان میدهم.