فروید در مورد این تابلو میگوید:
لئوناردو چند سال اولیهی کودکی را با کاترینا مادر خود میزیسته، سپس از وی جدا شده، تحت دونا آلبریا(نامادری داوینچی)، همسر جوان پدرش قرار میگیرد. صفت مشخصهای که در این تصویر دیده میشود، ارتباط مستقیم با دوران کودکی او دارد.
در این تصویر دو زن در دو سن مختلف با نگاههای خود مراقب یک کودک هستند و در نظر لئوناردو، این دو زن، کسی جز کاترینا و دونا آلبریا و آن کودک کسی جز خود وی نمیتواند باشد. در چهره هر دو زن همان لبخندی را به تصویر میکشد که لئوناردو در چهرهی آن زنان دیده است.
در چهره هایی که لئوناردو نقاشی میکند هنوز میتوان طرحهای تازهای یافت. در همه این نقاشی ها همان لبخند دیده میشود اما این چهره های نقاشی شده در فضایی تنفس میکنند که کسی یارای نفوذ در آن فضا را ندارد.
این تصاویر پیکرههایی(نر - ماده) و خنثی هستند، جوانانی زیبا که دارای ظرافتی زنانهاند. در این تصاویر چهرهها به نقطهیی خیره شدهاند و گویی در سکوت در انتظار حادثهی خوشایندی هستند و از این رو، سکوت کردهاند.
فروید میگوید این تابلوها نمایشگر یک پیروزی روانی برای لئوناردو است. زیرا آنها زندگی عاشقانه را انکار میکنند(به سبب خنثی بودن).
وی در این تصاویر آرزوهای پسری را که شیفتهی مادر خود است، به نمایش گذارده. وی با تصویر کردن پیکرههای انسانی که هم نر و هم مادهاند، آرزوهای خود را برآورده کرده است و همان لبخند مشهور، نمایشگر پیروزی سحر آمیز و جادویی او، بر عشق است.
#روانکاوی_داوینچی