زندگی به سبک شهدا

#هفتم
Channel
Logo of the Telegram channel زندگی به سبک شهدا
@Shohada72_313Promote
643
subscribers
32.4K
photos
32.4K
videos
2.4K
links
کانال زندگی به سبک شهدا آیدی کانال: @shohada72_313 ارتباط بامدیرکانال: @Ahmadgholamii ادمین تبادلات: @faramarzaghaei کانال مادرسروش: http://sapp.ir/shohada72_313 کانال مادر ایتا: eitaa.com/shohada72_313
🖼تکیه محرم| #هفتم_محرم:
نحوه شهادت حضرت علی‎اصغر(ع)

انتشار با ذکر #منبع
🇮🇷 shohada72_313
Tahdir@Quran12_Joze7
janat1.ir 09358579297
🍀 تندخوانے جزء #هفتم قرآن ڪریم


#کانال_زندگی_به_سبک_شهـدا
🆑 @shohada72_313👈
#نبرد_نا_تمام

🔰 مراسم قرار هفتگی

🔸 همزمان با #هفتم ترور شهید مدافع حرم صیاد خدایی
▪️و یادبود #جانباختگان_حادثه ساختمان #متروپل

🎤 باکلام:
حاج مهدی قاسمی

🎤 بانفس:
کربلایی مصطفی میرزائی

یکشنبه ۸ خرداد ۱۴۰۱، ساعت ۲۱ (بعد از نماز مغرب و عشا)
📍 حسینیه ثارالله آستان مقدس امامزاده عبدالله(ع)

📌هیئت رزمندگان ثارالله همدان

#کانال_زندگی_به_سبک_شهـــــدا
📡 @shohada72_313👈
روضه
حاج‌محمود کریمی
🖤  نخل ها، از سنگینی داغ تبار علی علیه‌السلام خمیده‌اند...

🦠 در رمضان، یک ساعت مانده به افطار، هیئتی مجازی و مختصر را فراهم کردیم تا در حالیکه تشنگی و گرسنگی بر ما غلبه کرده، یادی کنیم از آقایی که او را گرسنه و تشنه شهید کردند و روی زمین کربلا رهایش کردند😔

🗓 روز #هفتم رمضان

#کانال_زندگی_به_سبک_شهـــــدا
📡 @shohada72_313👈
ماه عسل ۱۴٠۱_۷
@Ostad_Shojae
#ماه_عسل_۱۴۰۱

حرفِ #هفتم؛

#استاد_شجاعی
#آیت‌الله_تهرانی

باطنِ عشق، این است که هرآنچه خوبی، خیر و زیبایی است را برای معشوق بخواهی.

⚡️و در ماه مبارک رمضان میزانِ عشق ما به اهلِ آسمان، محک می‌خورد.

آیا ما جزو کسانی هستیم که به باطنِ عشق دست پیدا کرده اند یا...؟

#کانال_زندگی_به_سبک_شهـــــدا
📡 @shohada72_313👈
زندگی به سبک شهدا
"رمان 📚 #از_روزی_که_رفتی🍃🍃 #قسمت2⃣3⃣ صدرا: #نه؛؛؛ گفتم شبیه، در #اجباری بودن. میدونی #برادرم_مُرده..؟ ارمیا: آره، صبح گفتی..! صدرا #سرگذشتش را تعریف کرد: _رها از #جنس_من نیست؛ شبیه #آیه_خانومه ... من و تو خیلی شبیه هم هستیم، نمیدونم خدا چه…
"رمان 📚

#از_روزی_که_رفتی🍃🍃

#قسمت33⃣


#اذان که گفتند،

#حاج_علی در #سجده_هق_هق میکرد. نماز صبح که خواندند، چشمها سنگین شد


و کسی #نگاه_خیره مانده به پنجره #زنی که #قلبش_درد_داشت را ندید..!

#سید_مهدی: سربلند کن #بانو..! این همه صبر کردم تا َحرمم بشی،

این همه سال #نگاه_دزدیدم که #پاکی_عشقم به گناه یه نگاه ِگره نخوره،

حالا #نگاه_نگیرکه دیگه طاقت این #خانومیتو ندارم #بانو..!

#چشماتو از من نگیر #بانو..! همیشه
#نگاهتو بده به نگاه من..!

آیه که سر بلند کرد، #سید_مهدی نفس گرفت:

_خیلی ساله که #منتظر این لحظه ام که #بانوی_قصه‌ام بشی...

که #بزرگ بشی #بانو..! که بیام #خواستگاریت..! نمیدونی چقدر #سخت بود که صبر کنم...

که #دلم_بلرزه و بترسه که کسی زودتر از من نیاد وببردت...
که کسی بله رو ازت نگیره و
دست من از #دامنت باز بمونه #بانو..!


#آیه_دلبری کرد:
_دلم خیلی #سال_پیش لرزید، برای یه پسر که یه روز با #لباس_نظامی اومد

تو کوچه... #دلم_لرزید برای قدمهای #محکمش،

قدمهایی که #سبک_و_بیصدا بود... دلم لرزید برای #چشمای خسته‌اش،

#چشمایی که #نجیب بود و نگاه #میدزدید از من..!

#سید_مهدی: آخ #بانو... #بانو... #بانو..!

نگو که خستگی من با دیدن #دختر_حاجی به در میشد، که امید من اون #دختر_حاجی بود..!

به امید دیدن تو هر #هفته_میومدم تا #قم که نفس بکشم توی اون کوچه...

آیه ریز خندید..!
#آه_کشید..!

#جایت_خالی_است_مَرد...🥺

روز بعد، همه رفتند و رها ماند. سوم و هفتم را که گرفتند،

باز هم همکاران #سید_مهدی خود را رساندند.

ارمیا این‌بار با #همکارانش آمده بود.
با آن #لباسها و #کلاه_سبز_کجش..

حاج علی #متعجب به ارمیا و یوسف و
مسیح نگاه میکرد:
نمی دونستم #همکار_سید_مهدی هستین..!

ارمیا: ما هم تا موقع #تشییع نمیدونستیم..!

ارمیا از همیشه آرامتر بود... از همیشه ساکت تر..! این یوسف و مسیح رامیترساند.

#ارمیای این #روزها، با همیشه #فرق داشت.

***

حاج علی #چهار_پاکت مقابل آیه گذاشت. مراسم #هفتم به پایان رسیده بود و پدر و دختر در خانه تنها بودند.

رها هم با صدرا به #تهران بازگشته بودند.


#حاج علی: امانتی های #سید_مهدی، صحیح و سالم #تحویل_شما..!

#آیه نگاه به #پاکتها انداخت. دست خط زیبای
#سید_مهدی بود:

"برای #بانوی_صبورم"

پاکت را باز کرد.....

🌷نویسنده: #سنیه_منصوری


#ادامه_دارد......

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌👇👇
#نشرمطالب_صدقه_جاریه_است
📡 @shohada72_313
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹

#هفتم_آذر
#روز_نیروی_دریایی
و یاد و خاطره #شهدای نیروی دریایی خصوصاً #شهدای والامقام عملیات #مروارید و #ناوچه_پیکان که در چنین روزی ، پس از انجام عملیاتی #غرور_آفرین و انهدام تعدادی از هواپیماها و کشتی های عراقی ، مورد اثابت چند موشک دشمن بعثی قرار گرفت و همراه #دلاور_مردان و #دریادلان_غیور خود ، در دل آبهای گرم و نیلگون #خلیج_فارس قرار گرفت ، گرامی باد .


شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات

#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم

@shohada72_313
📝 متن کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت

🔖 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم

📝 قسمت #هفتم 👇


💥بعد از سقوط صدام در دهه هشتاد چندبار به کربلا رفته بودم.👌
دریکی از این سفرها پیرمرد کرولالی با ما بود که مسئول کاروان به من گفت:
میتوانی مراقب این پیرمرد باشی؟😰

🔰خیلی دوست داشتم‌ تنها باشم و با مولای خود خلوت کنم اما با اکراه قبول کردم.😐

♦️پیرمرد هوش و حواس درست حسابی هم نداشت و دائم باید مواظبش میشدم تا‌ گم نشود.تمام سفر من تحت شعاع حضور پیرمرد سپری شد.😰

🍃حضور قلب من کم رنگ شده بود، هر روز پیرمرد با من به حرم می آمد و برمی‌گشت چون باید مراقب این پیرمرد میبودم.🙈

✔️روز آخر قصد خرید یک لباس داشت فروشنده وقتی فهمید متوجه نمی شود قیمت راچند برابر گفت. جلو رفتم و گفتم:چه می‌گویی آقا؟ این آقا زائر مولاست،این لباس قیمتش خیلی کمتر است...😡

🍀 خلاصه اینکه من لباس را خیلی ارزانتر برای پیرمرد خریدم و او خوشحال و من عصبانی بودم.😐

♦️ با خودم گفتم:عجب دردسری برای خودم درست کردم! این دفعه کربلا اصلاً حال نداد...
🔆یکدفعه دیدم پیرمرد ایستاد روبه حرم کرد و با انگشت دستش من را به آقا نشان داد و با همان زبان بی زبانی برای من دعا کرد.👌

🌷جوان پشت میز گفت: به دعای این پیرمرد آقا امام حسین علیه السلام شفاعت کردند و گناهان ۵ ساله را بخشیدند.😉

باید در آن شرایط قرار می‌گرفتید تا بفهمید که بعد از این اتفاق چقدر خوشحال شده بودم.😉

🍃 صدها برگ در کتاب اعمال من جلو می رفت،اعمال خوب این سال ها همگی ثبت شد و گناهانش محو شده بود.👌

💥در دوران جوانی در پایگاه بسیج شهرستان فعالیت داشتم شب های جمعه همه دور هم جمع بودیم و بعد از جلسه قرآن فعالیت نظامی و.. داشتیم.👌

در پشت محل پایگاه، قبرستان شهرستان ما قرار داشت.
ما هم بعضی وقت ها دوستان خودمان را اذیت می کردیم. البته تاوان تمام این اذیت ها را در آن جا دادم.😰

♻️یک شب زمستانی برف سنگینی آمده بود. یکی از رفقا گفت: کی میتواند الان به ته قبرستان و برگردد؟😩

💠 گفتم: اینکه کاری ندارد. من الان می روم. او به من گفت باید یک لباس سفید بپوشی. من از سر تا پا سفید پوش شدم و حرکت کردم.😰👌

🔷 صدای خس خسِ پای من بر روی برف از دور شنیده می‌شد. اواخر قبرستان که رسیدم صوت قران شخصی را شنیدم...👌

🔸 یک پیرمرد روحانی از سادات بود شب های جمعه تا سحر داخل یک قبر مشغول قرائت قرآن می شد.👌

🔮فهمیدم که رفقا میخواستند با این کار با سید شوخی کنند!🙈
می خواستم برگردم اما با خودم گفتم اگر الان برگردم رفقا من را به ترسیدن متهم می کنند.

🛡 برای همین تا انتهای قبرستان رفتم هرچی صدای پای من نزدیکتر میشد صدای قرائت قرآن سید هم بلندتر می شد. از لحنش فهمیدم که ترسیده ولی به مسیر ادامه دادم.👌

📘 تا این که بالای قبر رسیدم که او در داخل آن مشغول عبادت بود.
تا مرا دید فریاد زد و حسابی ترسید.
من هم که ترسیده بودم پا به فرار گذاشتم.
پیرمرد رد پایم را در داخل برف گرفت و دنبال من آمد.👌😢

🌾وقتی وارد پایگاه شد حسابی عصبانی بود .ابتدا کتمان کردم اما بعد معذرت خواهی کردم و با ناراحتی بیرون رفت .😢

🍀حالا چندین سال بعد از این ماجرا در نامه عمل حکایت آن شب را دیدم!😔

🌒نمی دانید چه حالی بود وقتی گناه یا اشتباهی را در نامه عمل می دیدم مخصوصاً وقتی کسی را اذیت کرده بودم از درون عذاب می کشیدم.😔😢

⚡️از طرفی در این مواقع باد سوزان از سمت چپ وزیدن می‌گرفت.طوری که نیمی از بدنم از حرارت آن داغ می شد.
وقتی چنین عملی را مشاهده کردم و گونه آتش در نزدیکی خودم دیدم دیگر چشمانم تحمل نداشت.😱😱

💫 همان موقع دیدم که این پیرمرد سید که چند سال قبل مرحوم شده بود از راه آمد و کنار جوان پشت میز قرار گرفت. 😢

💥سپس به آن جوان گفت:
من از این مرد نمیگذرم او مرا اذیت کرد و ترساند.😡
من هم گفتم به خدا من نمی دانستم که سید در داخل قبر دارد عبادت می کند.😔😢

💮جوان به من گفت: اما وقتی نزدیک شد فهمیدی که دارد قرآن می‌خواند چرا برنگشتی؟😢
دیگر حرفی برای گفتن نداشتم...😔

♻️ خلاصه پس از التماسهای من، ثواب دو سال از عبادت هایم را برداشتند و در نامه عمل سید قرار دادند تا از من راضی شود. دوسال نمازی که بیشتر به جماعت بود...دو سال عبادت را دادم فقط به خاطر اذیت و آزار یک مومن...!😒

ادامه دارد..
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دَستَما رها نَکُنیا 😢💔

#هفتم_مادر


شهید مدافع حرم حاج مهدی قره محمدی🌹
@shahidmahdigharemohamadi
گفت: حسین!
کوهی از غصه داشت
ولیکن رباب داشت ..

اما حسن ..
تنها میانِ خانه و تنها میانِ شهر
زخم زبانِ همسر و زخم زبانِ شهر

#امام_حسن
#امام_حسین
#کربلا
#اربعین
#هفتم_صفر

☑️ باما همراه باشید با مطالب مذهبی ، سیاسی ، روشنگری ، بصیرت افزایی و شهدایی

@shohada72_313
تحدیر جزء 7
استاد معتز آقائی
جز #هفتم قران کریم
به روش تندخوانی(تحدیر)
با صدای استاد #معتز_آقايي
مدت زمان حدود نیم ساعت
حجم:3.9mb
طرح هر_روز_یک_جز🌸

💐به نیابت از شهیدان💐

@shada72_313
سحر #هفتم یاد حرم افتادم
ناله هفت محرم ، عمو...آب...العطش...

#یارقیه‌خاتون‌س:*



@shohada72_313
#هفتم_تیر۱۳۶۶
سالروز بمباران 💥شیمیایی سردشت

#سردشت 🥀
اولین شهر قربانی جنگ افزارهای شیمیایی در جهان پس از هیروشیما است. بمباران شیمیایی شهر مرزی سردشت فجیع ‌ترین تهاجم شیمیایی دشمن بعثی بود.

@shohada72_313