🍀 شعرانه 🍀

#سهراب_سپهری
Channel
Logo of the Telegram channel 🍀 شعرانه 🍀
@Sherane_poemPromote
318
subscribers
3.54K
photos
128
videos
5
links
می روم بالا تا اوج من پر از بال و پرم راه می بینم در ظلمت من پر از فانوسم من پر از نورم و شن و پر از دار و درخت .. پرم از سایه برگی در آب چه درونم تنهاست "سهراب" @MF1985sh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چشم تا کار می کرد
هوش پاییز بود.
ای عجیب قشنگ !
با نگاهی پر از لفظ مرطوب
مثل خوابی پر از لکنت سبز یک باغ،
چشم هایی شبیه حیای مشبک ،
پلک های مردد
مثل انگشت های پریشان خواب مسافر !

#سهراب_سپهری
#پاییز
@Sherane_poem
در آب های جهان قایقی است
و من ، مسافر قایق ،
هزار ها سال است
سرود زندهٔ دریانوردهای کهن را
به گوش روزنه های فصول می خوانم
و پیش می رانم
مرا سفر به کجا می برد...؟

#سهراب_سپهری
@Sherane_poem
چشم تا کار می‌کرد
هوش پاییز بود.
ای عجیب قشنگ !
با نگاهی پر از لفظ مرطوب
مثل خوابی پر از لکنت سبز یک باغ،
چشم هایی شبیه حیای مشبک،
پلک های مردد
مثل انگشت های پریشان خواب مسافر !
زیر بیداری بید های لب رود
انس مثل یک مشت خاکستر محرمانه
روی گرمای ادراک پاشیده می‌شد.
فکر آهسته بود.
آرزو دور بود
مثل مرغی که روی درخت حکایت بخواند.
در کجاهای پاییز هایی که خواهند آمد
یک دهان مشجر
از سفر های خوب
حرف خواهد زد؟

#سهراب_سپهری
#پاییز
@Sherane_poem
زندگی چیزی نیست،
که لب طاقچه‌ی عادت از یاد من و تو برود.
زندگی جذبه دستی است که می‌چیند.
زندگی نوبر انجیر سیاه
در دهان گس تابستان است!

#سهراب_سپهری
@Sherane_poem
‌بیا آب شو
مثل یک واژه
در سطر خاموشی ام
بیا ذوب کن در کف دست من
جرم نورانی عشق را ...

#سهراب_سپهری
@Sherane_poem
و دست‌هایش
هوای صاف سخاوت را
ورق زد
و مهربانی را
به سمت ما کوچاند.

#سهراب_سپهری
@Sherane_poem
صبح است ...
باید بلند شد !
در امتدادِ وقت قدم زد ؛
گل را نگاه کرد، ابهام را شنید !
باید دوید تا تهِ بودن ...!
   
#سهراب_سپهری
@Sherane_poem
وسیع باش و تنها و سر به زیر و سخت ...

#سهراب_سپهری
@Sherane_poem
سفر
مرا به زمین‌های استوایی برد
وزیر سایه آن "بانیان" سبز تنومند
چه خوب یادم هست
عبارتی که به ییلاق ذهن وارد شد:
وسیع باش
و تنها
و سر به زیر
و سخت...!

#سهراب_سپهری
به بهانه ی یکم اردیبهشت، درگذشت سهراب سپهری
@Sherane_poem
صدا کن مرا
صدای تو خوب است
صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است
که در انتهای صمیمیت حزن می روید
در ابعاد این عصر خاموش
من از طعم تصنیف در متن ادراک یک کوچه
تنهاترم
بیا تا برایت بگویم
چه اندازه تنهایی من بزرگ است
و تنهایی من
شبیخون حجم ترا پیش بینی نمی کرد
و خاصیت عشق این است

#سهراب_سپهری
@Sherane_poem
در دل من چيزی‌ست ...
مثل يك بيشه‌ی‌ نور مثل خواب دم صبح!
و چنان بی‌تابم كه دلم می‌خواهد
بدوم تا تهِ دشت ، بروم تا سر كوه
دورها آوايی‌ست ، كه مرا می‌خواند ...

#سهراب_سپهری
@Sherane_poem
نه، هیچ چیز
مرا از هجوم خالی اطراف نمی‌رهاند.
و فکر می‌کنم
که این ترنم موزون حزن تا به‌ابد
شنیده خواهد شد.

#سهراب_سپهری
#مسافر
@Sherane_poem
خانه دوست كجاست؟
در فلق بود كه پرسيد سوار
آسمان مكثی كرد
رهگذر شاخه نوری كه به لب داشت
به تاريكی شن ها بخشيد
و به انگشت نشان داد سپيداری و گفت
نرسيده به درخت
كوچه باغی است كه از خواب خدا
سبزتر است
و در آن عشق به اندازه پرهای صداقت، آبی است
می روی تا ته آن كوچه
كه از پشت بلوغ سر به در می آرد
پس به سمت گل تنهایی می پیچی
دو قدم مانده به گل
پای فواره جاويد اساطير زمين می مانی
و تو را ترسی شفاف فرا می گيرد
در صمیمیت سیال فضا، خش‌خشی می‌شنوی:
كودكی می بينی
رفته از كاج بلندی بالا
جوجه بردارد از لانه نور
و از او می پرسی
خانه دوست كجاست؟

#سهراب_سپهری
#نشانی
@Sherane_poem
تمام راه به یک چیز فکر می کردم
و رنگ دامنه ها
هوش از سرم می برد!
خطوط جاده در اندوه دشت ها گم بود...

#سهراب_سپهری

@Sherane_poem
صبح است.
گنجشک محض
می‌خواند.

پاییز،
روی وحدتِ دیوار
اوراق می‌شود.

#سهراب_سپهری
#پاییز
@Sherane_poem
خرده مگیر، روزی خواهد رسید که من بروم خانه‌ی همسایه را آب‌پاشی کنم و تو به کاج همسایه سلام کنی و سارها بر خوان ما بنشینند و مردمان مهربان‌تر از درخت شوند.
اینک رنجه مشو اگر در مغازه‌ها پای گل‌ها، بهای آن را می‌نویسند و خروس را پیش از سپیده‌دم سر می‌برند و اسب را به گاری می‌بندند. خوراک مانده را به گدا می‌بخشند.
چنین نخواهد ماند.

#سهراب_سپهری
۶ فروردین ۴۲ ، تهران
#نامه_ها
@Sherane_poem
ظهر تابستان است
سایه‌ها می‌دانند که چه تابستانی است
سایه‌هایی بی‌لک
گوشه‌ای روشن و پاک...

#سهراب_سپهری
@Sherane_poem
صدا کن مرا
صدای تو خوب است
صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است
که در انتهای صمیمیت حزن می‌روید

در ابعاد این عصر خاموش
من از طعم تصنیف
در متنِ ادراک یک کوچه تنهاترم
بیا تا برایت بگویم
چه اندازه تنهاییِ من بزرگ است
و تنهاییِ من
شبیخون حجم تو را پیش بینی نمی‌کرد
و خاصیت عشق این است ...

#سهراب_سپهری
@Sherane_poem
صبح است ، باید بلند شد
در امتدادِ وقت قدم زد...
گل را نگاه کرد، ابهام را شنید
باید دوید تا تهِ بودن ...

#سهراب_سپهری
@Sherane_poem
دیر كردی؛
از لالایی كودكی تا خیرگی این آفتاب
انتظار تو را داشتم
در شب سبز شبكه‌ها صدایت زدم
در سِحر رودخانه
در آفتاب مرمرها
و در این عطش تاریكی صدایت می‌زنم؛ 

این دشت آفتابی را شب كن
تا من راه گمشده را پیدا كنم و
در جاپای خودم خاموش شوم ...

#سهراب_سپهری
@Sherane_poem
More