مرگ گفت
اجازه میدهد تو را برای آخرین بار ببوسم،
و اجازه داد
خودم حدس بزنم آخرین بار کدام است
کاش میشد لحظهٔ بوسیدگی را قاب میگرفتم
با خودم میبردم و
به دیوارهٔ قبرم میآویختم
کاش میشد بمیرم
پیش از آنکه زمان فرصت کند
دست در جیبِ زندگیام ببَرد
و تکه های اینگونه دیوانه وار خواستنت را
به مرور بردارد از قلبم
من از مرگ نمیترسم
من از مرگ
در جهانی که تو در طالعم نبودی، نمیترسم
اما دلم میگیرد اگر بعدها
استخوانهایم را دوست بداری
و بگویی: «حیف!
آن زن
برای بر دوش کشیدنِ بارِ عشق
چه شانه های نحیفی داشت!»
#لیلا_کردبچه@Sherane_poem