شهرکبود

#رضوان_شیری
Канал
Логотип телеграм канала شهرکبود
@ShahrekabodПродвигать
2,46 тыс.
подписчиков
3,95 тыс.
фото
656
видео
388
ссылок
...وَ تو با یک فصل سپید می‌آیی آن چنان تیز که لخته‌های چسبیده به شیشه‌ی خاموشی‌ام می‌بُرد ..‌. ✍️ #مهری_چراغی_موژان @mehri.cheraghiofficial 👈اینستاگرام
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بانو#رضوان_شیری🏆
رتبه‌ی سوم در رشته‌ی
#داستان_کوتاه
اهدای جوایز فستیوارت ادبی خوشه
ورق می‌‌خورد
صفحات کاهی عمر
از بر شده‌ایم
قصه‌ی درد را...
تقدیر پیچیده
با هیچ نسخه‌ایی
درمان نمی‌شود

#رضوان_شیری
📚#خوشه_خوشه
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پاییز
نام دیگر توست
زرد و
سرد...
و من
که چشمانم
سفید شد
در بی‌مهری قدم‌هایت
#رضوان_شیری
📚
#خوشه_خوشه
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
می‌گریزم
از کدورت شب
به آرامش کوچه‌ای
که انتهایش
خانه‌ی توست

✍️#رضوان_شیری
📚#خوشہ_خوشہ
Forwarded from پردیس‌ِ شعر
─┅═༅࿇𖠇─┅─𖠇࿇༅═‎┅─


عطر رزهای خشکیده
پر کرده مشام کتاب را
به وجد آمده‌اند
سپیدهایم
بگو
چه جریانی دارد
نگاهت؟


#رضوان_شیری
📚
#خوشه_خوشه
تقدیم به :
بانو
#مهری_چراغی_موژان


@pardispoem
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
باریکه‌ای نور
سراغم را
از روزن پرده می‌گیرد
دوباره
خروس همسایه
مُرده‌است!

#رضوان_شیری
📚
#خوشه_خوشه
Forwarded from پردیس‌ِ شعر
شعرهایم را بخوان
هر شعر
زخمی‌ست بر صفحه‌ی زندگی
تا به پایان برساند
‌کتاب بودن را


#رضوان_شیری
#خوشه_خوشه


@pardispoem
Forwarded from R҉e҉z҉v҉a҉n҉_҉S҉h҉
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عطر رزهای خشکیده
پر کرده مشام دفتر را
به وجد آمده‌اند
سپیدهایم
بگو
چه جریانی دارد
نگاهت؟

#رضوان_شیری
تقدیم به استادم
بانو #مهری_چراغی_موژان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
باز می‌کنم
از سر
چارقد اسارت را
و کبوتران
از احساسم
می‌نوشند...



✍️#رضوان_شیری
📚#خوشه_خوشه
Forwarded from پردیس‌ِ شعر
─┅═༅࿇𖠇─┅─𖠇࿇༅═‎┅─


باز می‌کنم
از سر
چارقد اسارت را
و کبوتران
از احساسم
می‌نوشند...


#رضوان_شیری
#خوشه_خوشه


@pardispoem
باز می‌کنم
از سر
چارقد اسارت را
و کبوتران
از احساسم
می‌نوشند...

#رضوان_شیری
📚
#خوشه_خوشه
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به‌یاد نمی‌آورم
چهره‌ات را
نامت را
و مکانی را
که اولین بار
با یکدیگر ملاقات کردیم
شاید در کافه‌ایی کوچک
‌پشت بخار اسپرسو
موجی آرام
از دریای نگاه‌ات
به ساحل چشمانم
برخورد و
شکست غرور یخ‌زده‌ام را
یا در پیاده‌‌رَوی عصری
بی‌هوا
از کنارم گذشتی
و عطر تنهایی
آغشته کرد
مشامم را
و یا در صف بلیط قطار
زمزمه‌ای
جان گرفت
در گوشم
یک‌طرفه برای جهنم
و قهقه‌ی تلخ بلیط‌فروش...
می‌دانی؟
دیگر
خیال قرص ماهت
پایین نمی‌آورد
تب فراموشی را...


✍️ 🎧
#رضوان_شیری
📚
#خوشه_خوشه
🥈
#برنده_فستیوارت_دوم_شعر
زندگی تکرار می‌شود با نبض اردیبهشت
و من در هیجان دختری شانزده‌ساله
که ناخن امتحان را می‌جود،
با خیال توت‌فرنگی‌های لبت
کامم را شیرین می‌‌کنم...
آه نوبرانه‌های امسال چقدر گس‌اند!

#رضوان_شیری
🎙#رضوان_شیری
🌾#خوشه_خوشه
📚#دلنوشته

@Shahrekabod
Forwarded from اتچ بات
.

در ابتدا کلمه بود
و کلمه مقدس بود...
کلمه ماه شد
خورشید شد
باد شد
و آسمان را نوازش کرد
کلمه ابر شد
باران شد
و جهان را سیراب کرد
کلمه کوه شد
و زمین را در آغوش کشید
کلمه دشت شد
و شقایق را زایید
و...کلمه عشق شد
قلب را بوسید

✍️
#رضوان_شیری🎧
📚
#خوشه_خوشه

@Shahrekabod
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شعرهایم را بخوان
هر شعر
زخمی‌ست بر صفحه‌ی زندگی
تا به پایان برساند
‌کتاب بودن را

✍️
#رضوان_شیری
📚
#خوشه_خوشه
باریکه‌ای نور
سراغم را
از روزن پرده می‌گیرد
دوباره
خروس همسایه
مُرده‌است!

#رضوان_شیری
📚
#خوشه_خوشه
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چشم‌هایت
دو گوی آتشین
خیره بر تاریک / روشن روزگار
جابجا کن
مرزهای تقدیر را

#رضوان_شیری
📚
#خوشه_خوشه
Forwarded from پردیس‌ِ شعر
─┅═༅࿇𖠇─┅─𖠇࿇༅═‎┅─


جمعه مهربان است
هر هفته می‌آید
بدون خستگی
با دستِ پر
با یک بغل مهربانی
قدرش را بدانیم
یا ندانیم
او دلنوازانه تکرار می‌شود
می‌دانی دوست من!
جمعه‌ها را باید
غزل خواند
چای نوشید‌
و لبخند زد


#رضوان_شیری
#دلنوشت

@pardispoem
Forwarded from پردیس‌ِ شعر
قابلمه‌ روی اجاق آروم‌آروم داره می‌جوشه مامان یه مشت رشته‌‌فرنگی می‌ریزه تو قابلمه و هم می‌زنه و میگه سماور آب داره؟ بی آب نمونه بسوزه به سماور نگاه میکنم اندازه یه بند انگشت آبش پایین رفته سماورو پراز آب می‌کنم و قوری رو میذارم روی سماور.  سوپ که جا که می‌افته می‌کشم تو بشقاب می‌ذارم تو سینی یه تیکه نون خشک زرند می‌زارم کنارش و میرم تو اتاق. روی تخت کنار باباجون می‌شینم میگه تو کی هستی؟ میگم رضوانم بابا ناهارتو آوردم بابا یه تیکه نون خرد میکنه می‌ریزه تو سوپش، سوپ رو هم می‌زنم و یه قاشق می‌ذارم تو دهنش میگه باباجون یه قاشق دیگه بیار خودت هم بخور میگم شما بخور من بعدا میخورم هنوز گرسنه‌ام نشده
از پنجره‌ی روبرو به حیاط نگاه می‌کنم باد پیچیده تو دل درخت هلو بعضی از گلبرگ‌ها کنده میشن و می‌ریزن انگار شکوفه‌ها تحمل باد رو ندارن
دلم میخواد دست بابا رو بگیرم بریم تو آفتاب ایوون بشینیم یه سیگار براش چاق کنم اما تنهایی نمی‌تونم ببرمش. دلم می‌خواد دست بابا رو بگیرم بریم تو حیاط بابا گندم بریزه برای یاکریما اما تنهایی نمی‌تونم ببرمش...
بابا میگه منو می‌بری خونه خان‌بابا میخوام برم عید مبارکی میگم باشه باباجون بذار حالت بهتر بشه هوا گرم‌تر بشه می‌برمت
آخرین قاشق سوپو می‌ذارم تو دهنش قورت داده نداده چشاشو می‌بنده و صدای خرخرش بلند میشه
نگاهش می‌کنم از دور می‌بوسمش و به پنجره‌ نگاه می‌کنم
باباجونم یه عمر کار کردی عرق ریختی با جون و دل نون پختی دادی دست مردم دعای همه پشت‌سرت بود اما الان نمی‌تونی یه قدم راه بری راست می‌گن روزگار بی‌وفاست...
بابا چشاشو باز می‌کنه و میگه تو کی هستی؟ میگم منم باباجون رضوانت دختر کوچیکه‌ی بابا
میگه آ قربونت.. دستشو می‌گیرم میگه منو ببر خونه پس کی میریم خونه‌ی خودمون میگم باشه بابا میریم
چشمای نیمه بازش رو می‌بنده و سر تکون می‌ده نمی‌دونم توی مغزش چی می‌گذره اما می‌تونم حدس بزنم با آقاخان و ابوالفضل و حاج‌بابا در حال بازی و شیطنت تو کوچه باغای زرندن یا تو خونشون کنار سفره نشستن و با ننه‌صاحب و باباقوجا و فاطمه و مختار دَمی می‌خورن...
میگم بابا می‌خوای دراز بکشی می‌گه آره
پاشو آروم میارم روی تخت و می‌خوابونمش ناله‌ی ضعیفی می‌کنه و چشای نیمه بازش رو می‌بنده و خرخرش بلند میشه...
بهش نگاه می‌کنم نگاه می‌کنم نگاه می‌کنم... هرچی نگاه می‌کنم سیر نمیشم... دلم چیزی می‌خواد اما نمی‌دونم چی!


#رضوان_شیری
#روزنوشت


@pardispoem
Forwarded from اتچ بات
سر درون چاه
فرو برده است
عاشقی خسته
به کدامین گناه می‌سوزد
در غلیان عشق!


✍️
#رضوان_شیری
📚
#خوشه_خوشه

@Shahrekabod
Ещё