در آن صبح زود، که جشن ها پایان یافته بود، یاناکوس به درون طویله تاریکی که خرک عزیزش در آن خوابیده بود و خواب می دید، داخل شد... یاناکوس به حیوان نزدیک شد، یال سیاه و براق و شکم سفید و پشمالو و گردن گرم او را نوازش کرد... و با او شروع به صحبت کرد:
امروز خبر خوشی برای تو آورده ام که تو را غرق در شادی و سرور خواهد کرد.
سال آینده، عید پاک تعزیه مصائب مسیح را خواهند داد و لابد تو تا به حال این خبر را شنیده ای و چون در این تعزیه به خری احتیاج دارند، من از ریش سفیدان ده خواهش کرده ام کرم فرمایند و تو عزیزم را برای ایفای نقش خر عیسی انتخاب کنند.
مسیح برای ورود به شهر اورشلیم بر پشت تو سوار خواهد شد.
خوب فکرش را بکن چه افتخاری نصیبت خواهد شد!
مسیح خواهد بود و حواریون او و تو_ جگرگوشه دلبندم_ در حالی که خر مسیح خواهی بود، در پیشاپیش همه حرکت می کنی و در پای تو شاخه های مورد خواهند گسترد.
وقتی که من مردم، اگر خدا خواست که یاناکوس بینوا را اذن دخول به بهشت دهد، من دم دروازه بهشت خواهم ایستاد و دست دربان بهشت را خواهم بوسید و به او خواهم گفت:
"ای پطروس حواری!
از تو تقاضایی دارم و آن اینکه اجازه دهی خر من نیز به بهشت داخل شود، چه، اگر ما با هم نباشیم من به تنهایی به بهشت نخواهم رفت!"
آن گاه پطروس حواری خواهد خندید، دست نوازش بر یال و کوپال تو خواهد کشید و در جواب خواهد گفت:
"ای یاناکوس! دعوتت را اجابت کردم و حاجتت را برآوردم.
بر خر عزیزت بنشین و با هم به بهشت درآیید که خداوند خرها را دوست دارد!
و آن گاه ای خرک من، ما به سعادت ابدی نائل خواهیم شد.
نگران مباش که چنین روزی خواهد رسید.
لیکن در حال حاضر برای تامین معاش باید کار کرد پس بیا تا من بر پشتت پالان بگذارم و دو جوال پر از کالا بر تو بار کنم.
با هم به گشت در روستاها خواهیم پرداخت و قرقره و سوزن و گیره سر و شانه و همچنین شرح زندگی قدیسین خواهیم فروخت...
پس یاالله راه بیفت!
@Sazochakameoketab🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂📘#مسیح_بازمصلوب#نیکوس_کازانتزاکیس