اری گاهی #عکس هایی میسازند برای دل خوشی هایی آرام حتا خیلی کوچک ... خانم #ورونیکا که در روزهای اخر بارداریش است، در فلوریدا زندگی میکند ، همسرش در دور دست ها در #ارتش خدمت میکند و امکان اینکه برای عکاسی حاملگی بانو پیش هم باشند وجود نداشته است انها به کمک عکاسشان تصمیم یک کار کوچک خلاقانه گرفتند و نتیجه اش همین است که میبینید یک زن و شوهر کنار هم و در انتظار #نوزاد ولی او کجا و ان کجا ! مهم باهم بودن است ،حتا در #دورترین نقاط میشود باهم بودن را ثبت کرد انسان به همین #لحظات#زنده خواهد ماند پس #ثبتش کنید ! اری شاید لوس و پیش پا افتاده است ولی چیزی #عمیق در ان جریان دارد اری گاهی #فاصله ها طولانیست ولی مسافتش برای #عاشقان، فقط به اندازه یک لحظه شیرین است! این عکس برای انها ثبت شده است شما چقدر میخواهید حتا در دورترین و جداترین فاصله ها باهم بمانید و باهم ثبت شوید ؟ راستی ایا کسی را دوست دارید ؟
پ.ن.: این سه مغ، سه گوهر گرانبها به همراه داشتند: یاقـوت ( سرخ) مروارید ( سفید) زمرد ( سبز) و میخواستند به مسیح پیشکش نمایند، (سه رنگ اصلی پرچم ایران 🇮🇷)
پ.ن.: این سه مغ، سه گوهر گرانبها به همراه داشتند: یاقـوت ( سرخ) مروارید ( سفید) زمرد ( سبز) و میخواستند به مسیح پیشکش نمایند، (سه رنگ اصلی پرچم ایران 🇮🇷)
تا زمانیکه ما #ملت , بهای #آزادی را نپردازیم , بازیهای سیاسی , تنها یک بازیست . و به باورمن , گردانندگان نخها , در حال #بازی موش و گربه هستند
یکی ما رو #لو داد! آلمانی ها فهمیدن که کمپ #پارتیزانا کجاست، جنگل و راه های ورودی به اون رو از همه طرف زیر نظر گرفتن ، ما بین بیشه های وحشی قایم شده بودیم #باتلاق ها ما رو نجات می دادن ، دشمن وارد باتلاق نمی شد ، گیر می کرد و زمینگیر میشد ؛ باتلاق هم ماشین آلات و هم نیروها رو قورت میداد ، چند روز حتی گاهی اوقات هفته ها ما تا زیر گلو تو آب فرو می رفتیم ، یه #بیسیم_چیِ زن با ما بود، اخیرا #زایمان کرده بود ، #کودک_گرسنه بود و شیر می خواست. اما #مادر، خودش هم #گرسنه بود.
شیر نبود و نوزاد گریه میکرد.دشمن نزدیک بود . با سگ ها ، اگه سگ ها صدایی میشنیدن ، همه مون می مردیم! گروهمون حدود سی نفر بود ، می فهمید؟ بالاخره تصمیم گرفتیم. #هیچ_کس جرئت نکرد دستور فرمانده رو #منتقل کنه ، اما مادر خودش قضیه رو حدس زد ، #قنداق_نوزاد رو تو آب فرو برد و مدت زیادی همون جا نگه داشت!
#نوزاد دیگه #گریه نمی کرد .... هیچ صدایی نمی اومد ما نه می تونستیم #سرمون رو #بالا بگیریم نه می تونستیم تو #چشمای_مادر نگاه کنیم ، نه تو چشمای همدیگه...!!