واما...!
"نازنین مریم"
و...
#محمد_نوری !
به عقیده برخی از استادان موسیقی،
#محمد_نوری آگاهانه به سراغ سختترین و دشوارترین مسیر در موسیقی آن روزگار رفت و تن به بازاری خوانی و ابتذال در حال شکلگیری موسیقی در آن سالها نداد.
در سالهایی که میشد با خواندن ترانهای چون "آبگوشت به این لذیذی ـ پس زنده باد دیزی" در یک فیلم ایرانی، یک شبه به شهرت جانانهای دست یافت. او ترجیح داد که زمزمههای گرانسنگ شاعران نوپرداز خارجی و نیمایی سرا را روی قطعات کلاسیک موسیقی زمزمه کند.
در آن روزها خبرنگار صفحه هنری مجله جوانان از او پرسیده بود که چرا به اجرای ترانههای پاپ روز نمیپردازید؟ و او زیرکانه پاسخ داده بودکه: "قصد ماندن در موسیقی دارم، نه قصد رفتن"! بسیار نیز از این حرف او در آن روزگار دلگیر و دلخور شدند، امّا پاسخی به او ندادند تا آن که ترانه "نازنین مریم" او در ردیف پرفروشترین صفحهها و نوارهای آن روزگار قرار گرفت.
در این دوره بود که بسیاری معتقد شدند که محمدنوری با این ترانه ماندگار شد؛ از جمله کسانی که در اینباره تأکید میکرد، مرحوم
#عماد_رام بود که گاهی به طعنه میگفت: "فرنگیس" مرا جاودانه کرد و "مریم" محمد
نوری را…!
بسیاری بر این عقیدهاند که محمد
نوری، ترانه "نازنین مریم" را به خاطر دختری به نام "مریم" که در روزگار جوانی او را دوست داشته سروده و اجرا کرده است، اما خانم
#مینا_نوری، همسر گرامی او، این فرضیه را به شدت تکذیب میکند و میگوید: این موضوع اصلاً صحت ندارد و من که با او نزدیک به ۴ دهه زندگی کرده ام، هرگز در رفتار و روحیات او نشانی از رابطه یا گرایش یا حتی خاطرهای کوچک از دختر یا زنی به نام مریم نشنیدم و ندیدم و چون این موضوع یک حس کاملاً خصوصی بود، هرگز هم از او نپرسیدم مریم کیست؟… اگر هم کسی بوده است، مربوط به گذشته او بوده و من به خودم اجازه نمیدادم که از او چنین سئوالی کنم، زیرا آنقدر با شخصیت و با وقار بود که اجازه نمیداد کسی با او در اینگونه موارد صحبت کند و من حس میکردم مریم برای او یک کلمه مقدس است و هنگام خواندن این ترانه هم با حالتی روحانی نام "مریم" را بر زبان میآورد.
موضوع "مریم فیروز"
از سوی دیگر، میگویند که او چون از حس عاشقانه
#مریم_فیروز با
#رهی_معیری با خبر بوده است، این ترانه را به خاطر عشق شورانگیز رهی معیری خوانده است، که البته این موضوع هم نمیتواند یک سند قطعی باشد؛ زیرا رهی معیری در سال ۱۳۴۷ مرحوم شده بود و این ترانه در ابتدای دهه پنجاه خوانده و اجرا شده است و نمیتواند در رابطه با عشق شورانگیز آنها سروده شده باشد.
البته رهی معیری نیز یکی از مثنویهای زیبای خود را به نام مریم ساخته و در ابیاتی از آن گفته است:
چو در خاک تیره شود منزلم
بود داغ آن سیم تن بر دلم
بهاران چوگل بر چمن در زند
گل مریم از خاک من سر زند
که به گفته عماد رام، محمد
نوری این چند بیت
#رهی را خیلی دوست داشت و میخواند. مرحوم اکبر مشکین، هنرپیشه پیشکسوت نمایشهای رادیویی هم که گهگاه به خلوت رهی راهی داشت، در این باره گفته است که شبهای اردیبهشت تهران، برای رهی معیری، شب های شنیدن چندباره "کاروان" بود، اردیبهشتی که نخستین ملاقات بین او و مریم فیروز رخ داد و همین ملاقات پایه یکی از شورانگیزترین و عجیبترین حکایتهای عاشقانه معاصر شد و پس از ملاقات با مریم بود که شورانگیزترین ترانهها و غزلیات رهی معیری، مایه از این عشق گرفت.
شاید محمد
نوری با خواندن سرگذشت غمانگیز عشق رهی معیری و مریم فیروز که در آن رگههای سیاسی اجتماعی زیادی (به واسطه فعال بودن مریم در حزب توده و جداییاش از حزب) دیده میشد، دست به خلق این ترانه زده است، زیرا پس از مرگ رهی معیری ماجرای عشق پنهان رهی با مریم فیروز تا مدتها نَقل و نُقل محافل ادبی، فرهنگی و هنری آن روزگار بود.
با این حال هیچ نکته، یادداشت یا رد پایی از محمد
نوری در این زمینه دیده نمیشود، کما این که گفته شد پیش از محمد
نوری، دیگران هم ترانههایی با نام "مریم" خوانده بودند.
@sazochakameoketab 🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂