« به پاسمهر ۷ آبان»
«مهرگفت نخست » از
نپیک کورش مهرآفرین
به کلک مهریار مهرآفرین
{ КУРУШИ МЕҲРОФАРИН }
МЕҲРГУФТИ НАХУСТ АЗ НАПИКИ КУРУШИ МЕҲРОФАРИН БО КИЛКИ МЕҲРИЁРИ МЕҲРОФАРИН
@sazochakameoketabابر کورشا ، شاه شاهان درود
درود ای کیازند ایران درود
کیازندا ، بزرگ پادشاه ،
«کورش مهرآفرین»
درود بر تو وکیان تو
درودی ز ناغوش جان گویمت
درودی ز ژرف نهان گویمت
سپند آشیانت
خانه ی امید ماست
آرامگاه دلهای سپید ماست
کاشانه ی نوید ماست
سرای تونیایش سوی دل باد
اگر چه سنگ وخاک پاک و گِل
باد
بنداد آفرینا
سینه ای پر درد دارم من ز دست
این جهان
ناخوشم ، اندوهگینم ازدنش ها ی
زمان
کورشا تازی نیم ، رومی مغول زاده
نیم
رود تو فرزند تو «کُر اشایم» بی
گمان
یافتم مهرآفرین ، مهرآفرینی راه
توست
کورشستان می کند مهرآفرینی این
جهان
«کورش مهرآفرین»
تو کورشی
تو کُر و فرزند اشایی
تو رود راستی هستی
تو بهره ی درستی و فریوری هستی
برای همین کورشت نام نهادند
ابر شاها ، مهرمردا
«کورش مهرآفرین»
من در سده ی رایانه و پیوند ژنتیک
می زیم ،
سده ای که چهار گوشه ی جهان را در
یک شبانه روز می توان پیمود .
«بزرگ امپراتورا ، مهین پادشاها»
«کورش مهرآفرین»
من در زمانی می زیوم که می شود
ناشتایی را در« پا سارگاد» خورد
و نهار را در «تالاموس»
و شام را در «خاور زمین»
اما ، اما در بندم ، درکمندم
آزاد نیستم به دادخواهی آمدم که
بگویم :
آمدم بگویم : تو ای پدر من ، تو ای
پدر آزادی
تو ای رهاننده
تو ای آفریدگار برابری
تو ای گستراننده ی فرهنگ و هنر
آمده ام که بگویم :
تو دو هزار و پانسد سال پیش
اندیشه و زبان و دین و کیشم را آزاد
کردی ،
اما امروز زبانم را بسته اند
تا آنگونه که می خواهند ، سخن
بگویم
و دینم را پیش از زایشم برگزیده
اند
تا آنگونه که می خواهند رام
مرامشان باشم
و اندیشه ام را پیش از دمان اندیشه
ورزی به زنجیر کشیده اند
تا آنگونه که می اندیشند بیاندیشم
.
پدرا ،کورش مهرآفرین
مرا رهنمون شو
به من بگو ای آرام جانم
پدر و مادر گران گوهر تو به چه
شیوه ای به هم دل دادند؟
به چه مرامی از همدیگر دل
بردند؟
که میوه ی این دلدادگی
دلستانی چون تو گردید؟
بگو به من بگوآنها کدام می را
درآبگینه همرسی نوش کردند ؟
که اینگونه سرخوشی و از دشواری های
مردمی گره گُشی .
بگو به من خدیو من ،
نوشگر بزم پیمانه پیمایشان که
بود ؟
«مهرآفرین پادشاها»
تو از کدام هوا دم گرفتی؟ بگو
که دلم هوای دم گرفتن
درهوای تو دارد پادشهم نیاز من
بگو به من فراز من
بگواز کدام آب نوشیدی
که اینگونه زلالی و پاک
و اینگونه در همه ی زمانها
روانی و آبادگر .
بگو که می خواهم
روان شوم که نگندم
می خواهم پویا شوم
که نپوسم
می خواهم پاک باشم
که آباد کنم .
بگو به من در کدامین خاک ببالیدی
که چون سرو آزادی و آزاده پرور
و آزاد منش
که اینگونه ریشه در ژرفایش جهان
مهرآفرین داری
وهماره مانایی و انوشه ای«
بگو که می خواهم هم گِل خاک تو شوم
پادشاها ما می ترسیم
نه از غول و پری و دیو
نه از زلزله و آتشفشان
نه از سردی و گرمی
ما می ترسیم
از همدیگر می ترسیم
از همگن و هموند و هم اندیش خود؟!
هم می ترسیم از نادانان
هم می ترسیم از دانایان
کورشا
پدرا مهرآفرینا ، پادشاها
تو «بابل» را آزاد کردی
امروز جهانی آزاد کردنی است
امروز جهانی نیاز به آزاد شدن
دارد
امروز جهان بابل است و در بند
آری امروز«نبونیدها»
بسیارند و تبار تو رو به ...
https://telegram.me/joinchat/Bd9KPzwMhpyv2Q7wn-dYBg🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂مهرمندتان
#مهریار_مهرآفرینلس آنجلس پاییز 8567 کیانی
برابر با 2008 ترسایی