#ارنست_همینگوی به مدت یازده سال گربهای به نام #عمو_ویلی داشت که در بیست و دوم فوریه ۱۹۵۳ میلادی با یک اتومبیل تصادف کرد . ارنست دربارهی ویلی ؛ نامهای خطاب به یکی از دوستانش به نام " جیانفرانکو ایوانچیک " نوشت : همین که نامهام به تو تمام شد و خودکارم را روی پاکت نامه گذاشتم ؛ #ماری وارد شد و گفت که اتفاق بسیار بدی برای ویلی رخ داده است . من هم بیرون رفتم و متوجه شدم که جفت دست و پای راست ویلی شکسته است . یکی روی ران پایش و دیگری پایینتر از زانو . احتمالاً یک اتومبیل از رویش رد شده یا کسی با چوب گلف او را کتک زده است . عموویلی بیچاره تمام مسیر را با دست و پای چپیاش به خانه برگشت . انگار دست و پایش از چند جا شکسته بود و زخمهایش نیز کاملاً کثیف شده بود . حتی دست و پایش باد کرده بود اما عمو ویلی انقدر به من مطمئن بود که فکر میکرد میتوانستم پایش را درست کنم .
به #رنه گفتم که یک ظرف شیر برای عموویلی بیاورد . رنه هم آورد و او را نوازش کرد .عموویلی داشت شیر میخورد که یک تیر به سرش شلیک کردم . فکر نمیکنم که او از پسِ این همه درد برمیآمد . #مونسترو به منگفت که میتواند به جای من کار عموویلی را یکسره کند اما نمیتوانستم ریسک کنم که ویلی متوجه این موضوع شود که کسی قرار است او را بکشد . در طول عمرم مجبور شده بودم که به سمت انسانها شلیک کنم اما هرگز فکرش هم نمیکردم که بالاخره روزی مجبور شوم به سمت کسی شلیک کنم که یازده سال عاشقش بودم . کسی که با دو پای شکسته آمده بود و به من تکیه کرده بود . @Sazochakameoketab 🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂