در باره ترانه
#ساری_گلین 👆که دو اجرای مختلف رو در پست های قبل دیدید و شنیدید (البت باز هم نسخه های دیگری براتون پست میکنم!)، داستانی به قرار زیر در میان آذری زبانان هست که خواندنش خالی از لطف نیست:
#سارای دختري آذری بود كه در دهاتي در نزديكي رود آرپا چايي (در نزديكي رود ارس) متولد شد.
ساراي در دل طبيعت زيباي مغان پرورش يافت.
در ميان اهالي ده پسري بود به نام آيدين كه عاشق و دلداده
سارای بود.
آنروزها آيدين خان چوپان ده (يعني رييس چوپانها) بود.
آيدين در حادثه اي از دست مزدوران خان تير ميخورد و در طي دوران بيهوشی اش
سارای و پدرش از او پرستاری مي كنند.
يكي از روزهايي كه ايدين به هوش آمده و مشغول استراحت در چادر بود
سارای برای او صبحانه مي آورد و هنگام خروج از چادر لچك سرش به چوب چادر گير كرده و جلوی پای آيدين مي افتد.
سارای هم كه دل به آيدين بسته بود از برداشتن لچك خودداری مي كند واين به معنای رضايت
سارای براي ازدواج با ايدين بود.
مراسم خواستگاری انجام می شود و
سارای و خان چوبان (آيدين) نامزد می شوند.
اما دست بر قضا چشم خان به سارا افتاده و اصرار دارد كه
سارای بايد عروسش شود.
از خان اصرار و از پدر انكار تا اينكه بعد از ضرب و شتم شديد پدر
سارای در زمانيكه آيدين به همراه چوپانهاي ديگر از روستا خارج شده بودند تسليم خواسته خان ميشود تا جان پدر را نجات دهد.
و با خان و خدم و حشمش راهی ميگردد اما در دل داغ عشق ايدين را دارد.
سارای كه تاب اين درد را نمی آورد هنگام عبور از روي پل رودخانه آرپاچايي و درست در زمانيكه رودخانه طغيان كرده است خود را به داخل رودخانه می اندازد و...
#ساری_گلین#ترجمه_فارسی این آهنگ:
سر گیسوی بلند را نمی بافند،
گل تر را نمی چینند،
عروس زردپوش (موطلائی)
این سودا (عشق نافرجام)، چه سودایی است،
تو را به من نمی دهند،
چه کنم، امان امان
چه کنم، امان امان
عروس زردپوش (موطلائی)
در بلندای این دره،
ای چوپان بره (گمشده) را بازگردان،
چه شود اگر روزی من ببینم،
روی یار نازنینم را،
چه کنم، امان امان
چه کنم، امان امان
عروس زردپوش (موطلائی)
عشق، در ایلها جدایی می افکند
شانه، گیسوان را از هم جدا می کند
انتظار یک چنین روزی را نداشتم
که (بدلیل عشق ) از ایلم جدا بیفتم
چه کنم، امان امان
چه کنم، امان امان
عروس زردپوش (موطلائی)...
@sazochakameoketab 🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂