#بذل_و_بخشش_شاهانه #رود_هیرمند!!
چهارشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۵۶
بلافاصله
#قرارداد_هیرمند و کار
#سیستان را عرض کردم فرمودند: آخر اگر ما به
#افغانها سخت گیری بکنیم در دامن
#روسها می افتند عرض کردم این یک مسئله جداگانه است
و اینها به هرحال در دامن روسها افتاده اند زیرا عمرِ داوود، آفتاب لب بام است. پس چرا ما سند را مبادله کنیم
و یک سند محکمی به دست کمونیست بعدی افغان بدهیم؟ بهتر است قرارداد مبادله نشود. فرمودند: به هرحال ما باید از همین آبی که داریم استفاده خوب بکنیم!!! عرض کردم: خشکی
#دریاچه_هامون یک بدبختی بزرگ منطقه است، زیرا گاودارای سیستان از بین می رود.
معلوم می شود استدلالات غلط دولت را قبول فرموده اند من هم دیگر اصرار نکردم.
سه شنبه ۱۷ خرداد ۱۳۵۶
چند دقیقه ای شرفیاب بودم
و مرخص شدم دماغ کار هم نداشتم دیشب تا صبح بیدار بودم چون وقت خواب چشمم به خبر
#مبادله_اسناد_هیرمند بین وزیر خارجه
و سفیر افغانستان افتاد آن چنان نارحت شدم که با قرص خواب هم خواب سنگین چند ساعته بر چشمم نیامد به محض آن که اندکی به هوش می آمدم این کابوس مرا در خود فرو می برد مدتی راه رفتم مدتی فکر کردم چندین دفعه استعفا از خدمت نوشتم باز پاره کردم فکر می کردم کار گذشته را استعفای من دوا نمی کند جز آن که باری بر دوش شاهنشاه عزیز بیفزایم
و ناراحتش کنم نتیجه دیگری به دست نمی آمد . تیر از شصت گذشته است دیگر.
هزار بار به
#نعیم_خان درود فرستادم
و به دولت لعنت. مردی که مثل شیر آمد
و تهدید کرد که اگر میخواهید کمک به ما را در گرو آب هیرمند نگاه دارید ما کمک نمیخواهیم. ولی این بدبختها آن قدر از #چپ_گرای#افغانستان ترسیدند که همه شرایط را قبول کردند
و بلاخره دیشب ضربه آخر را زدند کسی چه میداند شاید هم از اربابهای نامرئی دستور ارتکاب این خیانت به کشور را داشتند. به هر حال به شاهنشاه
و کشور خیانت بزرگی شد که دیگر جبران پذیر نیست به حدی بد حال بودم که به دفتر کار خودم هم نرفتم یکسر به سراغ یار
و شراب شتافتم مدتی شراب خوردم
و گریه کردم
و او ندانست چرا فقط چون مرا منقلب یافته بود او هم بالطبع گریه می کرد البته آثار این خیانت ده تا پانزده سال دیگر ظاهر می شود که من مرده ام ولی مثل این است که یک قطعه گوشت بدن مرا پیش چشمم بریده اند.
چهارشنبه ۱۲ مرداد ۱۳۵۶
به اروپا آمدم
و مشغول پرسه زدن شدم حال مزاجی کمی بهبود یافت ولی روحاً کسل
و ناراحت
و نگران بودم کسالت از جهت کار سیستان
و نگرانی از جهت کار عمومی کشور باید بگویم که هر وقت در آب مدیترانه غوطه می زنم به یاد روزهایی می افتم که فرماندار کل سیستان
و بلوچستان بودم در روز های گرم اردیبهشت
و خرداد سیستان عصرها در هیرمند که با آبی هزار متر مکعب جاری بود شنا می کردم افسوس
و هزار افسوس که دیگر پس از ده پانزده سال که انشاالله من مرده ام این منظره را نخواهم دید!! این بستر خشک
و سیصد هزار جمعیت آواره خواهند شد جای تعجب است گرچه اگر غیر از این بود تعجب داشت با رئیس
و اعضای دولت با هرکدام حرف زدم سیستان را با مسائل مالی می سنجند
و می گویند حداکثر سیستان به کشور چهل ملیون تومان در سال که بیشتر نمی دهد عایدی یک ساعت نفت است!!!!
تفو بر تو ای چرخ گردون تفو که کشور ایران به دست چنین عناصر پلیدی افتاده است باری بگذرم
و گذشته را بازگو نکنم دیگر فایده بر آن مترتب نیست.
منبع: یاداداشت های اسدالله علم، وزیر دربار آریامهری، جلد ششم
برگرفته از صفحه دوست عزیز، آقای مهرداد ایرانی
@sazochakameoketab🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂