از نگاه یارانهزینه زنده ماندن من برای نظام سنگین شده.....🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊✍ رضا طالشیان جلودارزاده
صاحب خانه مادر پیرم در شهرستان دو بار در خانه مادرم را زده و دوبار هم به من زنگ زده؛ کرایه خانه عقب افتاده، اخطار قطع آب هم روش و همه حسابهای بانکی من که مسدود است.
به صاحبخانه مادرم میگویم، از شما خواهش میکنم قدری تحمل کنید، حسابهای بانکی من توسط قوه قضایه مسدود شده به خاطر چندتا از نوشتههام و من گرفتار شدم، او میگوید، بخدا ما هم گرفتاریم....
سه فقره تا امروز از چکهای من دست مردم که به آنها متعهد بودم از بانک برگشته و من با مقدار پولی که در این ۳۵ روز از این و آن قرض کردم و با تنها کارت بانکی که در دست دارم و مال خواهر بزرگم هست، در طول روز تنها ۲۰۰ هزار تومان بشکل نقدی میتوانم برداشت کنم که آن هم با دو یا حداکثر سه بار هزینه اسنپ تمام میشود و خیلی از مسیرها را بدون پول مجبورم پیاده بروم.
پریروز البته رفتم پیش یکی از دوستان خوبم که توی سیدخندان ساندویچفروشی دارد از دستگاه پُز او یک میلیون تومان کارت کشیدم و از او اسکناس گرفتم. اما این همه دردی نیست که دستگاه قضایی، اطلاعاتی و امنیتی برای من ایجاد کرده...
در این وانفسای زندگی و با این همه تورم و گرانی، آدم سه شیفته کار میکند باز جوابگو هزینههای روزمره زندگی نیست تا چه برسد، بطور رسمی از همه کار و زندگیت بزنی و شبانهروز دنبال پروندهات بیافتی از این دادگاه به آن دادگاه و نزد پلیس فتا و اداره اطلاعات و وکیل و از تهران تا کرج و از کرج به تهران و از تهران تا بابل نزد مادر پیر و بیمارت پیوسته در حال رفت و آمد باشی و سرآخر با دست خالی و بینتیجه و با پاسخهای سرکاری...از همه اینها گذشته، باید سراغ پزشک معالجات هم بگیری و وقت صدور نسخه دوماهه و نسخهای که باید ببری نزد ادارات بیمه و بنیاد و سازمان غذا و دارو و تاییدش کنند و بعد داروخانه - ۱۳ آبان و هلالاحمر - که میگن، داروی شما فعلا موجود نیست و بعد از چند روز خبر میرسد، داروخانه ایثار این دارو را آورده ولی حاضر نیست به تو پیشفاکتور بدهد و اگر هم بدهد، بیمه نمیپذیرد که پولش را ابتدا به تو پرداخت کند و میگوید، شما پولش را پرداخت کن و فاکتور آن را بیاور و ما تا حداکثر سه ماه دیگر پولش را به حسابت واریز میکنیم.! اول اینکه، کدوم حساب؟ همه حسابهای بانکی من که مسدود است و برای سه ماه بعد و منی که دوباره دوماه بعد نیاز به همین دارو دارم و هزینه دارویی که قیمتش ۳۴ میلیون و خردهای تومان است و این همه پول را از کجا باید تهیه کنم.!
و من که جانبازم و این دارو برای کاهش درد و التیام التهاب در قسمت میلین مغز من است که در اثر موج انفجار در عملیات فکه در سال ۱۳۶۵ دچارش شدم.
من گمان میکنم، هزینه زنده ماندن من برای نظام سنگین شده و آنها به این نتیجه رسیدند، بهتر است یک جوری از شر من خلاص شوند. جانبازی که فقط هزینه یک قلم داروی خارجیاش در ماه بیشتر از ۱۷ میلیون تومان است، برای چی باید زنده بماند. تازه، جانبازی که زبانش هم در نقد و انتقاد از ما مدام دراز است.
رفتم نزد دادیار پرونده و میگویم، مرا بازداشت و زندانی کنید اما شما را به خدا حسابهای بانکی مرا باز کنید و اجازه بدهید، چکهای من که در دست مردم است پاس شود و بگذارید از پولهای خودم برداشت کنم و به تعهداتم نزد مردم و اجاره خانه مادرم را پرداخت کنم و این صاحبخانه مادر پیرم دارد در خانه او را از جا میکَند...میگوید، باید صبر کنید تا از طریق ثبت ثنا برای شما ابلاغیه بیاید.!
به بنیاد شهید و امور ایثارگران تهران بزرگ مراجعه کردم. چندبار و آنها هم جواب خوبی به من نمیدهند. فقط لطف کردند یک نامهای برای دادگاه زدند و نوشتند، "برای این جانباز عزیز تقاضای مساعدت داریم!" و دادگاه برای این نامه تره هم خُرد نکرد.... و گفتند، جانباز هستی که هستی، شمر ذلجوشن هم جانباز بود.!
من، بطور جدی و خدا را گواه میگیرم، از روزی که قلم در دست گرفتم و خلعت روزنامهنگاری بر تن کردم همواره خواستم زبان مردم کشورم باشم اما امروز به جایی رسیدم و اعتراف میکنم، به گونهای مستاصل شدم که نمیتوانم حتا زبان خودم باشم.....
روزنامهنگار، رزمنده و جانباز جنگ با سابقه دو سال حضور در جبههها و در سه عملیات رزمی با تخصص ویژه روی موشکهای سهند۳ و مینیکاتیوشا
@peyghameashna#جانبازان #اجتماعی @Roshanfkrane