View in Telegram
رمان #دلواپس_توام #قسمت_بیست_و_دوم الهه داشت کفش ميپوشيد.منو که ديد گفت:إه بيداري؟من دارم ميرم با رامين يه سرخونه...گفتم خوابي بيدارت نکنم _منم بیام الهه-نه عزيزم بيای چکار _خونه سوخته جا واسه کارخاک برسری نیستا انگار که منظورمو نفهميد گفت:عيب نداره بعد چندلحظه تازه فهميد چي به چيه برزخي نگام کرد منم با خنده گفتم:برو ديرت نشه الهه-بيام خونه طلبموصاف ميکنم الهه-يه دور تو باغ بزن...پر ميوه است _زود بيا تنهايي حوصله ام سر ميره -نه بابا اون گودزيلا که به زنجير بستنشو نديده بودم الهه-سگ سياوشو ميگي؟ الهه-آره...چند وقت پيش دزد مياد خونه اشون سياوشم ميره سگ ويلاش تو شمالو مياره ميذاره اينجا... خنديدوگفت:باشه حالا اومدم با هم ميريم _زود بيا ي ااااا منم يه سر شبيخون زدم به يخچال پُر پَرو پيمونشونو وقتي کامل سير شدم ديدم برم فضولي بهترين کاره اتاقاي پايين قد کل خونه ي من بود.بزرگ ،بايه دکور لوکس سالن اصلي هم سه بخش بود يه بخش تلويزيون تو ديوارو يه کاناپه سفيد بزرگ...يه بخش مبل و مان از اين گرون خوشکلا که سرمه اي هم بودن و بخش ديگه ام که با يه پله جداميشد ميز نهارخوري بزرگي بود کل ديوارا پر نقاشيهاي باکلاس بود.از اين نقاشي قرطيا که نميفهميدي چي کشيدن هرجارم که نگاه ميکردي مجسمه و گلدونايي که طبيعتااز اين گرونا بودن اين رامينم مغز گوسفند خورده عاشق سبيه ما شده ها آشپزخونه که ديگه گفتن نداره...هر آدم نابلدي از جمله من ،تو زمينه آشپزي با اين همه دم و دستگاه يه آشپزتوپ ميشد سيبي از رو سبد ميوه ي تو يخچال برداشتم و دهنمو مثل اسب آبي باز کردم که گازش بزنم سيامک مثل درخت جلوم سبز شد نخير...تمام کائنات دست به دست هم دادن من جلو اين ضايع شم نتونم خرش کنم عاشقم شه با ديدنم لبخندي زدوگفت:اگه حوصله ات سر رفته بريم باغ يه دور بزنيم دهنمو ذره ذره جمع کردم و دستي تو موهام کشيدم. به رو خودم نيارم انگار بهتره سري تکون داد و اشاره کرد به در اصلي يعني اول شما -نه نه نه متعجب به نه اي که گفتم گفت:چرا؟ -حواسم به اون گودزيلا نبود سيامک-گودزيلا؟ لبخندي زدوگفت:نگران جيسون نباش...بسته است ادامه دارد
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Find friends or serious relationships easily