«داستانها میتوانند سرگرمکننده باشند، یا گاهی آموزشی دهند و نکتهای را مطرح کنند. اما برای من، نکتهی اساسی این است که احساسات را انتقال بدهند. اینکه به آنچه ما، علیرغم مرزها و تفاوتهایمان، بهعنوان انسانها در قلبهای خود مشترک داریم اشاره کنند. در نهایت، داستانها در حقیقت دربارهی ارتباطی هستند که در آن یک نفر به دیگری میگوید: «این چیزی است که من احساس میکنم. آیا میتوانید درک کنید که چه میگویم؟ آیا شما هم چنین احساسی را تجربه کردهاید؟» - کازوئو ایشی گورو، سخنرانی جایزهی نوبل، ۲۰۱۷
بعد از یه سنی انقدر آدمهای نزدیکت رو از دست میدی که تشخیص فاصلهها سخت میشه. نمیدونی کجا و به کی نزدیکی و به کی نیستی. یک شب یک غریبه حس دوستی چندین ساله رو میده و فرداش باز یه غریبه. گاهی اوقات نزدیکترینات انقدر دور شدن که فقط توهمی از نزدیکی باقی مونده. یه سراب. سوالی که پیش میاد اینه که به خودت چقدر نزدیکی؟ چقدر دور افتادی؟! شبت بخیر. -هاکو✨