آهسته می شوید یگانه همسرش را با آب زمزم آیه های کوثرش را آهسته می شوید غریب شهر یثرب پشت و پناه و تکیه گاه و یاورش را تنها کنار نیمه های پیکر خود می شوید امشب نیمه های دیگرش را آهسته می شوید مبادا خون بیاید آن یادگاریهای دیوار و درش را پی می برد آن دستهای مهربانش بی گوشواره بودن نیلوفرش را می گوید اما باز مخفی می نماید با آستینی بغضهای حنجرش را در خانهی او پهلوی زهرا ورم کرد حق دارد او بالا نمی گیرد سرش را با گریه های دخترانه زینب آمد بوسد کبودی های روی مادرش را بر شانه های آفتابی اش گرفته مهتاب هجده سالهی پیغمبرش را دور از نگاه آسمانها دفن میکرد در سرزمینهای سؤالی همسرش را #نـوكــر_نـوشـت: #حـسین_جـان💔 اين #شب_جمعه همه گريان زهرايند و او دست بر پهلو بخواند روضه بين قتلگاه #صلي_الله_عليڪ_ياسيدناالمظلوم_ياابا_عبدالله_الحسين سلام عليكم ورحمة الله، شهادت مظلومانه ی دختر نبوت، همسر ولایت و مادر امامت، #حضرت_فاطمه_ی_زهرا سلام الله علیها تسلیت و تعزیت باد😭🏴 🏴#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج🏴 #به_یاد_شهید_مدافع_حرم_فرامرز_رضازاده #اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم . 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
⚘شهید برونسی یک بار خیلی دیر از منطقه به خانه آمد، شب همه خوابیده بودیم که متوجه شدم صدای #شهید میآید، در خواب با کسی صحبت میکرد و میگفت، #یازهرا(س). چند بار صدایشان کردم اما اصلاً متوجه نمیشدند در حال و هوای خودشان بودند.
⚘وقتی توانستم بیدارشان کنم، ناراحت شد.. به سمت اتاق دیگری رفت، من نیز پشت سرش رفتم.. دیدم گوشهای نشست، اسم #حضرت_فاطمه(س) را صدا میزد و از شدت گریه شانههایش میلرزد؛ آرامتر که شد، به من گفت: چرا بیدارم کردی، داشتم #اذن_شهادتم را از بی بی فاطمه(س) میگرفتم..
سه فرزند به نام های فاطمه 10 ساله، زهرای 5 ساله و محمد جواد 1 ساله داریم. مهدی به فاطمه خانم میگفت «مادر بابا» چون که مادرش در شهر دیگری زندگی میکرد و میگفت تو جای مادر من هستی. به زهرا میگفت «پرنسس بابا». مهدی خیلی آنها را دوست داشت و میگفت «دختر باید حتما محبت پدر داشته باشد». می گفت «نام فاطمه و زهرا را برای شما گذاشتم تا الگویتان #حضرت_فاطمه(س) باشد».
او ادامه می دهد: مهدی خیلی بچه ها را به #قرآن خواندن تشویق میکرد و برای هر وعده نمازشان جایزه تعیین میکرد و میگفت «در راه تربیت بچه ها هر چقدر هزینه کنیم کم است! همه سیستمهای جهانی دست در دست هم دادند تا بچه های ما را از راه به در کنند و باید تمام توان خود را در این راه انجام بدهیم» هیچ وقت از محبت برای ما نمی گذاشت در عین حال بچهها را برای شهادت آماده کرده بود. میگفت «برای من دعا کنید تا #شهید شوم و به #بهشت بروم. وقتی که من به بهشت بروم می آیم در کنار شما و به شما آرامش میدهم تا نبود من را احساس نکنید». دخترم بعضی موقع از این حرف ناراحت میشد اما او میگفت «مگر نمیخواهی آقا را ببینی؟ اگر من شهید شوم، میروم و آقا را میآورم».دخترم فاطمه هم می گفت اگر من اجازه دادم که شما بروی برای فقط به عشق دیدار آقا بود.
امیرعلی، دلش هوایی حرم شده بود. وقتی با مخالفت من، برای رفتن به سوریه روبرو شد، حرفی به من زد که تسلیم شدم. گفت که: از بین سه فرزندی که خدا به شما عنایت کرده نمی خواهی که یکی شان را قربانی #حضرت_زینب کنی؟
در اسفند 1395 خبر شهادتش را آوردند. یکی از دوستانش برای ما تعریف کرد و گفت: « #دشمن که #حمله کرد که هر کدام از ما پناه گرفتیم امیرعلی پایش #تیر خورد و روی زمین افتاد. خواستیم کمکش کنیم، نگذاشت. گفت:بروید من خودم را به شما می رسانم، اما دیگر کسی خبری از او ندارد.» مادرش ادامه می دهد: امیرعلی خیلی #حضرت_فاطمه (س) را دوست داشت و همیشه می گفت: دلم می خواهد مثل خانم گمنام باشم.!
#خاطره #خلقی همواره با #عشق از #شهدای_جاوید_الاثر یاد کرده و می افزاید: شهید محمد اسدی جایگاه ویژه دارد زیرا جاوید الاثر بوده و #گمنام محسوب می شود و قطعا #شهدای_گمنام#درجه و رتبه بالاتری نسبت به شهدای دیگر دارند و #حضرت_فاطمه_زهرا(س) همیشه مادر این چنین شهدایی خواهند بود؛ به نظرم حضرت زهرا(س) به صورت ویژه به شهدای گمنام سر می زنند.
#همسر_شهید_جهانی ابراز کرد: میان #شهدای_ایرانی_مشهد شهید اسدی شهید جاوید الاثر است و قبل اعزام به #سوریه به پدر و مادرش گفته بود که حتی اگر پیکرش بازنگشت قوی و آماده باشند تا برای همه مردم #الگو شوند. شهید اسدی گفته بود:«دوست دارم مادرم مثل مادر وهب باشد» تا آنجا که در وصیت نامه اش نوشته بود:«دوست دارم پیکرم هیچ گاه بازنگردد تا زمانی که امام زمان(عج) #ظهور کنند و من از کنار قبر بی بی رجعت کرده و در رکاب امام(عج) باشم.»