برای ماندن و رفتن بهانه بسیار است
تو هم برای نماندن بهانه آوردی
نگو چگونه سپردم تورا به دست خدا
چگونه شد که مرا عاقبت رها کردی؟
بلیط دست تو و چشم من پر از اشک است
بدون من تو سوار قطار خواهی شد
منم که بی تو در این ایستگاه می مانم
تو روی ریل ها رهسپار خواهی شد
بگو چگونه بگویم : نرو، کنارم باش
چگونه بشکنمش این غرور بیجا را ؟
پس از تو با همه من هم غریبه خواهم شد
چگونه بی تو تحمل کنم من اینجا را؟
تمام پنجره ها را بخار پوشانده
چه خوب، اشک مرا لااقل نمیبینی
صدای گریه به گوشَت نمیرسد دیگر
گمان کنم که مرا این بغل نمیبینی
چه خوب فصل زمستان ، بخار میگیرد
تمام پنجره و شیشه های ماشین را
گمان کنم بشود من بلند گریه کنم
تمام طول ترافیک فوق سنگین را
ولی چگونه از امشب به بعد در ذهنم
گمان کنم که تو دیگر برای من مردی؟
تمام خانه پس از رفتن تو خالی شد
بگو که با چمدانت چه با خودت بردی؟
میان دفتر شعرم که خالی از شعر است
شبیه یک غزل نانوشته بودی تو
همیشه میرسد آدم به آدم اما حیف
نشد به من برسی چون فرشته بودی تو
#ریحانه_اصلاحی#رادیو_ریپارو #دلنوشته #ارسالی #شعررادیو ریپارو|کانون گویندگی و اجرا دانشگاه سمنان