فراسوی انشقاق
هستیِ زمینی پر است از دوپهلوییها، زیرا این هستی در عین حال که خداوند را آشکار میسازد، «غیر از اوست». آدمی گویی معلّق است در میان انتزاع و تناظر، نفی و بهرهمندی، تنزیه و تشبیه: از سویی با محدودیتها و نقائص پدیدارها مواجهیم (و گاهی هم جادوی اغواگر آنها)، و از سوی دیگر با شفافیت مابعدالطبیعی و خاصیت شرافت بخشیدن و باطنی ساختن آنها؛ «بانوی ازلی» هم حواست و هم مریم [علیهما السلام].
به سبب نیروی محیطی (انسان میانهحال فی نفسه)، شریعت به سوی اخلاقیاتی محتاط و ظنین [به تمایلات نفسانی آدمی] میل میکند؛ تنها طریقت است که در یکی از ابعاد خود، مشتمل بر وسعتی است که او را قادر میکند که «تسلّیدهندگان محسوس» را معنوی سازد، همان تسلّیدهندگانی که دیدگاه مبتنی بر شریعت مایل است آنها را حرام دارد، و از اینجاست (فراسوی شقوق «جسد یا جان») اعادۀ نیات آسمانی به انحاء بیان زیباییشناسانه، همچون موسیقی و رقص.
- فریتیوف شوان، ضمائم ترجمه انگلیسی کتاب منطق و تعالی، گزیدۀ ۱۴
━━━━━━━━━━
🆔️@RAM_HSU