فلسفه و ادبیات

#جهان_همچون_اراده_و_تصور
Канал
Логотип телеграм канала فلسفه و ادبیات
@Philosophers2Продвигать
8,85 тыс.
подписчиков
839
фото
88
видео
885
ссылок
برترین مطالب ادبی و فلسفی @Hichism0 برای تبلیغات به این آیدی پیام دهید کانال های پیشنهادی @Philosophy3 فلسفه @Ingmar_Bergman_7 اینگمار برگمان @bookcity5 شهر کتاب @audio_books4 کتاب صوتی @Philosophicalthinking فلسفه خوانی @TvOnline7 فیلم و سریال
■ هر تغییری در جهان مادی تنها مادامی می تواند ظاهر شود که تغییر دیگری بی واسطه بر آن مقدم بوده باشد؛

این محتوای صحیح و کامل قانون علیت است. اما در فلسنه هیچ مفهومی به اندازه ی مفهوم علت مورد سوء استفاده واقع نشده، چه با نیرنگ عمدی و چه با اشتباه سهوی در برداشت بسیار وسیع از آن، و اتخاذش به شکل بسیار عام، در تفکر انتزاعی.

از مدرسی گری به بعد، در واقع از افلاطون و ارسطو به بعد، فلسفه بیشتر نوعی سوءاستفاده از مفاهیم عام بوده، مفاهیمی مانند جوهر، زمینه، علت، خیر، کمال، ضرورت، امکان، و بسیاری مفاهیم دیگر. گرایش اذهان به بهره برداری از این گونه مفاهیم انتزاعی و پردامنه تقریباً در همه ی دوره ها خود را نشان میدهد.

در نهایت ممکن است این به خاطر نوعی کاهلی عقل باشد، عقلی که نظارت دائمی بر اندیشه از طریق ادراک را بسیار دشوار می یاید. سپس به تدریج این مفاهیمِ بیش از اندازه عریض و وسیع همچون نمادهای جبری به کار گرفته، و همچون این نمادها همه جا را پر می کنند. به این ترتیب، فلسفه ورزی رو به انحطاط می گذارد و تبدیل می شود به آمیزش صرف، نوعی شمارش طولانی، که (همچون هر شمارش و محاسبه ای) صرفاً نیازمند قوای ذهنی اندک است و این قوا را به کار می گیرد. در واقع، پیآمد این امر در نهایت صرفاً می شود نوعی نمایش الفاظ، که حیرت انگیزترین نمونه ی آن در هگل گرایی خرفت کننده ی امروزی به چشم می خورد، یعنی جایی که تا سرحد جفنگ محض پیش برده می شود. اما مدرسی گری نیز اغلب بدل به شعبده ی لفظی می شده. در واقع، حتی منشاً طوبیقای ارسطو-اصول بسیار انتزاعی که برداشت کاملاً عام از آنها شده، و می توانستند برای متفاوت ترین انواع موضوعات به کار گرفته، و همه جا برای بحث له و یا علیه وارد بازی شوند - نیز در آن استفاده ی نادرست از مفاهیم عام واقع شده است.

در تالیفات مدرسیان، به ویژه در تالیفات توماس آکوئیناس، به نمونه های بی شماری از شیوه های استفاده از چنین انتزاعاتی بر میخوریم. اما فلسفه، تا پیش از لاک و کانت، در حقیقت راه مدرسیان را دنبال می کرد؛ عاقبت آین دو مرد توجه خود را معطوف به خاستگاه مفاهیم کردند.

👤 #آرتور_شوپنهاور
📚 #جهان_همچون_اراده_و_تصور
📖 صفحه 544

l👇 عضو شوید 👇l
@Philosophers2
‌همانگونه که قدم برداشتن‌مان را به عنوانِ سقوطی که مداوماً جلویِ آن گرفته می‌شود می‌شناسیم، واضح است که حیاتِ جسم‌مان نیز تنها مُردنی است که دائماً جلوی آن گرفته می‌شود و مرگی است که دائماً به تأخیر افتاده. سرانجام، هوشیاری و فعالیتِ ذهنِ ما نیز کسالتی است که دائما به تعویق می‌افتد.
هر نفسی که برمی‌آوریم مرگ را که همواره به سوی ما هجوم می‌آورد دفع می‌کند. به این طریق، هر لحظه با آن مبارزه می‌کنیم، و مجدداً با فواصلِ طولانی‌تر از طریقِ غذایی که می‌خوریم، هر خوابی که می‌کنیم، هرگاه که خود را گرم می‌کنیم و الی آخر.


نهایتاً این مرگ است که باید فائق آید زیرا پیش از این به خاطرِ تولد قُرعه‌ی ما شده است و پیش از این که شکارِ خود را ببلعد صرفاً مدتی با آن بازی می‌کند. امّا، «ما با اشتیاق و علاقه‌ی فراوان، درست به همان نحو که یک حُبابِ صابون را تا حد و اندازه‌ی ممکن، هرچند با این یقین که خواهد ترکید، باد می‌کنیم، تا جای ممکن به زندگیِ خود ادامه می‌دهیم.»


👤 #آرتور_شوپنهاور
📚 #جهان_همچون_اراده_و_تصور
■ جلد اول-دفتر چهارم-صفحه : 309


l👇 عضو شوید 👇l
@Philosophers2
▪️"به گمانِ من هر گونه فلسفه‌ای همواره نظری است زیرا، موضوعِ مستقیم بحث ما هر چه باشد، فلسفه همواره یک طرز تلقی یکسره عقلی را حفظ خواهد کرد؛ تحقیق آری، تجویز نه. اما اهل عمل شدن، و هدایتِ رفتار، و تغییرِ شخصیت، مطالبات نابه‌جایی هستند که بصیرتِ بالغ عاقبت باید از آن‌ها دست کشد. زیرا در این جا، یعنی جایی که مسئله بر سر ارزش یا بی‌ارزشیِ وجود، و رستگاری یا محکومیت است، این مفاهیمِ بی‌روح فلسفه نیستند که در‌باره‌ی موضوع تصمیم می‌گیرند، بلکه سرشتِ درونی خود انسان، و این هیولایی تصمیم گیرنده است که به گفته‌ی #افلاطون، راهنمای او است اما خود انتخاب‌اش نکرده، بلکه او وی را برگزیده است."

👤 #آرتور_شوپنهاور
📚 #جهان_همچون_اراده_و_تصور

l👇 عضو شوید 👇l
@Philosophers2
■ آه، چه مخلوق حریص و سیری ناپذیری است این انسان ! هر خشنودی که به دست می آید تخمه ی امیال دیگری را با خود دارد، زیرا امیال و خواهش های اراده ی شخصی را پایانی نیست، و چرا این گونه است؟ خیلی ساده، دلیلش این است اراده به خودیِ خود ارباب همه ی جهان است؛ همه چیز بسته به او [اراده] است، بنابراین هیچ چیز به تنهایی قادر نیست او راخشنود کند، مگر کلِ هستی، هستیِ بی پایان. آهمان در خواهد آمد و هزار افسوس خواهیم خورد، وقتی به این بیاندیشیم که اراده، این ارباب جهان، مادام که در قالبِ فرد نمود می یابد چه کم از خشنودی بهره می برد، به قدرِ بخور و نمیر. دلیل تیره بختیِ انسان همین است.

👤 #آرتور_شوپنهاور
📚 #جهان_همچون_اراده_و_تصور

. l👇 عضو شوید 👇l
@Philosophers2
■ حقیقت فاحشه نیست که بازوان خود را به گردن هر بی سروپایی بیاویزد، برعکس زیباروی مستوره ای است که حتی مردی که همه چیزی را فدای او کند باز نمی تواند از دست یافتن به او اطمینان خاطر داشته باشد...

👤 #آرتور_شوپنهاور
📚 #جهان_همچون_اراده_و_تصور

l👇 عضو شوید 👇l
@Philosophers2 .
▪️نهایتاً این مرگ است که باید فائق آید زیرا پیش از این به خاطرِ تولد قُرعه‌ی ما شده است و پیش از این که شکارِ خود را ببلعد صرفاً مدتی با آن بازی می‌کند. امّا، «ما با اشتیاق و علاقه‌ی فراوان، درست به همان نحو که یک حُبابِ صابون را تا حد و اندازه‌ی ممکن، هرچند با این یقین که خواهد ترکید، باد می‌کنیم، تا جای ممکن به زندگیِ خود ادامه می‌دهیم.»

👤 #آرتور_شوپنهاور
📚 #جهان_همچون_اراده_و_تصور
▪️جلد اول, دفتر چهارم
📖 صفحه 309

l👇 عضو شوید 👇l
@Philosophers2
■ معمولا در زندگی واقعی برای تمیز بین رؤیا و واقعیت آن روش تحقیق را به کار نمی بریم. یگانه معیار موثق برای تمیز رؤیا از واقعیت در واقع چیزی نیست جز معیار کاملاً تجربی بیداری که پیوند علّی بین رویدادهای در خواب و رویدادهای زندگی در بیداری در هر حال محققاً و به نحو محسوس به وسیله ی آن شکسته می شود. یک گواه عالی بر این مدعا را هابز در فصل دوم (لویاتان) با این ملاحظه ارائه می کند که، وقتی چرت مان گرفته باشد به سهولت رؤیاها را به جای واقعیت می گیریم، و این به ویژه هنگامی رخ میدهد که مشغله یا طرحی همه ی افکارمان را اشغال کند، و همانند بیداری، در رؤیاهای مان توجه ما را معطوف به خود سازد. در این موارد، بیداری نیز بیش از خواب مد نظر قرار نمی گیرد؛ رؤیا و واقعیت در یکدیگر جاری و با هم مشتبه می شوند. مسلماً، به این ترتیب یگانه کاربرد معیار کانت کنار می رود. در نتیجه، اگر، چنان که اغلب اتفاق میافتد، پیوستگی علّی با حال حاضر، یا عدم حضور چنین ارتباطی، نتواند به هیچ نحو مورد تحقیق واقع شود، آنگاه این که آیا رویدادی رؤیا بوده یا واقعاً رخ داده حتماً برای همیشه نامعلوم می ماند.
در واقع، در اینجا رابطه ی نزدیک بین رؤیا و زندگی با وضوح بسیار بر ما آشکار می شود. و از آنجا که این نزدیکی را بسیاری مردان بزرگ تصدیق و بیان کرده اند، از اقرار به آن شرمسار نخواهیم شد. وداها و پوراناها هیچ تشبیهی بهتر از رؤیا برای کل شناخت جهان واقعی، که نزد آنها پرده ی مایا نام گرفته، نمی شناسند و اغلب لفظ دیگری به کار نمیبرند. افلاطون هم میگوید : که آدمیان همواره در رؤیا به سر میبرند؛ تنها فیلسوف است که میکوشد بیدار شود.

#پیندار میگوید : « انسان رؤیای یک سایه است» و
# سوفوکل می گوید : در نگاه من، ما زندگان چیزی جز اَشکال فریب آمیز
و تصویری سایه وار و ناپایدار نیستیم.

علاوه براین، #شکسپیر گران مایه ترین تأمل را اینگونه عرضه می دارد : ما چون مصالحی هستیم که رؤیاها با آن ساخته می شوند، و حیات ناچیزمان به خوابی سرهم می آید.

👤 #آرتور_شوپنهاور
📚 #جهان_همچون_اراده_و_تصور
📖 صفحه 42

l👇 عضو شوید 👇l
@Philosophers2
■ شخصی که در او نبوغ یافت شود بیش از همه رنج می برد.

👤 #آرتور_شوپنهاور
📚 #جهان_همچون_اراده_و_تصور
■ جلد اول/ صفحه 308
🔃 برگردان #رضا_ولی_یاری

l👇 عضو شوید 👇l
@Philosophers2
■ انسان به عنوان کامل ترین عینیتِ #اراده، نیازمندترینِ تمامیِ موجودات است. یکسره اراده ورزی و نیازمندی واقعی است: تجسمی است از یک هزار نقص و نیاز. او با این ها در زمین به سر می برد، در حالی که به توانایی های خود واگذاشته شده، و در مورد هیچ چیز مطمئن نیست مگر #نیاز و شوربختی خودش. بنابراین،قاعدتا میل به حفظ این هستی در مواجهه با نیازهایی که بسیار سنگین اند و هر روز مجدداً خود را اشکار می سازند،سرتاسر حیات بشری را اشغال می کند. "نیاز دوم، نیاز به انتشار نوع"، مستقیماً با این نیاز در ارتباط است. همزمان انواع مخاطرات از هر سو او را تهدید می کنند، و فرار از آنها نیازمند هوشیاری دائمی است. او با گام های محتاط و نگاه های مضطرب به اطراف راه خود را دنبال می کند، زیرا یک هزار و حادثه و دشمن در انتظار او کمین کرده اند. انسان وحشی به این ترتیب به پیش می رفت، و در حیات متمدن نیز به این ترتیب به پیش می رود؛ مأمنی برای او نیست:

در چه پژمردگی هستی، در چه مخاطرات عظیمی،
این زندگی سر می شود، مادام که دوام دارد!

👤 #آرتور_شوپنهاور
📚 #جهان_همچون_اراده_و_تصور
■ صفحه 310

. l👇 عضو شوید 👇l
@Philosophers2
▪️مذاهب برای عوام ضروری و مزیت بزرگی برای ایشان‌اند.

👤 #آرتور_شوپنهاور
📚 #جهان_همچون_اراده_و_تصور
📖 صفحه 657

فلاسفه‌ی قرون گذشته، توانِ خود را با جدیت صرف نابود کردن توهمات دینی، سیاسی و اجتماعی که زندگی پدران ما صدها سال از آن‌ها مایه می‌گرفت، کردند. نابود شدن این توهمات، سبب خشکیدن سرچشمه‌ی آرزو و رضا شد. ایشان در قفای اشباح نابود شدۀ توهمات، به نیروهای طبیعی عاری از معرفتی که در برابر ضعف نرمشی ندارند و از ترحم عاری‌اند، برخوردند. فلسفه علیرغم همۀ پیشرفت‌های خود نتوانست به توده‌ها ایده آلی دهد که بتواند آنها را مسحور خود کند. ولی چون توهمات برای توده‌ها صرف‌نظر کردنی نیستند، بسوی سخنورانی که بتوانند آن توهمات را در اختیارشان قرار دهند جذب می‌شوند، همان‌طور که حشرات به سوی نور کشیده می شوند. بزرگترین سائق در تاریخ انکشاف اقوام، نه حقایق بلکه همیشه اشتباهات بوده‌اند. توهمات اجتماعی، امروز بر همۀ ویرانه‌های برجای مانده از گذشته حکمفرمائی می‌کنند و آینده هم در اختیار همین توهمات قرار دارد. توده‌ها هيچگاه در عطش رسيدن به حقيقت دست و پا نزده‌اند. ايشان از واقعياتِ خلافِ پسندِ خود گريزانند و ترجيح می‌دهند اشتباهاتی را تكريم كنند كه قادر به اغواء كردنشان باشند.

👤 #گوستاو_لوبون
📚 #روانشناسی_توده_ها

l👇 عضو شوید 👇l
@Philosophers2
■ کتاب‌ها و مطالعات برای کسی که در جهت کسب بینش مطالعه می‌کند، صرفا پله‌های نردبانی هستند که وی را به قله‌ی شناخت می‌رساند. همین که پله‌ای او را یک گام بالاتر برد، آن را پشت سر رها می‌کند. در مقابل، آن عده‌ی کثیری که برای پر کردن حافظه‌ی خود به مطالعه می‌پردازند از پله‌های نردبان برای بالا رفتن استفاده نمی‌کنند، بلکه آن‌ها را از جا در آورده و با بغلی پر از آن‌ها، و با خوشحالی از افزایش توشه‌ی خود، دور می‌شوند. این افراد همیشه عقب می‌مانند، چون آن چیزی را به دوش می‌کشند که آن باید ایشان را بر خود حمل کند.

👤 #آرتور_شوپنهاور
📚 #جهان_همچون_اراده_و_تصور

l👇 عضو شوید 👇l
@Philosophers2.
■ نبوغ عبارت است از : فعالیت هوش آزاد، یعنی هوش گسسته از بند اراده؛ و یکی از نتایج این امر همین واقعیت است که دستاورد های نبوغ به حصول هیچ هدف سودمندی کمک نمی‌کنند.

اثر نبوغ موسیقی، فلسفه، نقاشی، و یا شعر است؛ و این ها سود و منفعتی در بر ندارند. بطالت و بیهودگی از شاخصه های آثار نبوغ است؛ و این سند عظمت آنها است. تمامی دیگر دستاوردهای بشری صرفاً برای حفظ یا کمک به هستی ما به وجود آمده اند؛ تنها دستاوردهای نبوغ از این کار برکنار اند؛ تنها آن ها برای خاطر خودشان وجود دارند، و از این رو باید آنها را ثمره یا سود خالص هستی دانست. به همین دلیل، تمتع از آنها دل مان را باز می‌کند، چون در این جا از شر جو زمینی سنگین و خفه نیاز و کمبود خلاص می‌شویم. گذشته از این ها، به ندرت پیش می‌آید که امر زیبا با امر سودمند همراه شود؛ درختان بلند و زیبا میوه نمیدهند؛ درختان میوه کوتاه و زشت و پخت اند. گل سرخ باغ بارور نمی‌شود، اما گل سرخ وحشی که تقریباً هم بی بو است بارور می‌شود.

زیباترین ساختمانها بی استفاده هستند؛ فرضاً کسی در معابد زندگی نمی‌کند. شخصی با توانایی های روحی عالی و نادر، که مجبور باشد به کسب و کاری صرفاً سودآور بپردازد که در خور معمولی ترین افراد است، همچون ظرف گران قیمتی است که زیباترین نقاشی ها را روی آن کشیده باشند، و بعد از این ظرف در آشپزخانه استفاده کنند؛ و مقایسه ی افراد کاری با نوابغ همچون مقایسه ی آجر با الماسی است.


👤 #آرتور_شوپنهار
📚 #جهان_همچون_اراده_و_تصور
■ جلد دوم / دفتر سوم
📖 صفحه 850

l👇 عضو شوید 👇l
@Philosophers2