اوز

‍ "عرفه"

پروردگارا
امروز ، روزیست که
دل بسته‌ام به میقات نگاهت
تا به آغوش تو باز گردم
و به شکرانه‌ی این عشق از تو می‌خواهم،
اَللَّهُمَّ اجْعَلْ غِنَایَ فِی نَفْسی وَ الیَقینَ فِی قَلْبِی و الاخلاص فی عملی

خداوندا
تو صحرا صحرا عرفه‌ای
و من همچون "خسی در میقات"
به خلوت نشسته‌ام
و به این امید که تنها تو پناهم باشی می‌خوانم،
اَللَّهُمَّ اَنْتَ ثَقْتَیِ فِی کُلِّ کَربٍ و رجائي في كل شدة

خالقا
آمده‌ام تا جانی را که خودت به من بخشیدی
در این منای عارفانه‌ی عشق
عاشقانه قربانی‌ات کنم
و به برکت وعظمت این روز
از تو می‌خواهم
وَ خِرْلی فِی قَضآئِک وَ بارِکْ لی فی قَدَرِکَ

#التماس_دعا
متن و خوانش:
#سید_محمود_حسینی
#آسدمحمود

#کانال_اجتماعی_اوزرود
Official cнαɴɴεℓ↝
Join us | @ozrud

🙏 تقدیم به روح عزیزان سفر کرده🙏

از خدا که پنهان نیست
خودم می‌دانم
روزه‌ی امسالم همه باطل است،
اقرار می‌کنم

نیستی
از غم نبودنت،
در گوشه‌یی پنهان،
غصه می‌خورم.

#سید_محمود_حسینی
#آسدمحمود
🙏🙏
#روح_تمام_اموات_شاد

#کانال_اجتماعی_اوزرود
Official cнαɴɴεℓ↝
Join us | @ozrud

باید دلت خوش باشه، باید دوست داشته باشی تا دوست داشته شوی، باید دلت خوش باشه وگرنه بهار همان بهار هر سال است.
میدونی اگر بهار غیر از این باشه فایده ای نداره!
باید یه خونه باشه با یه ایوون بزرگ.
لبه ایوون پُر از گلدون‌هایی باشه که مادربزرگ عاشقشونه و صبح به صبح قبل از بیدار شدن اهل خونه، قربون صدقشون میره و بهشون آب میده.
یه حیاط پر از درخت، و یه حوض آبی تازه رنگ شده وسط حیاط، که شب‌ها عکس ماه بیفته داخلش.
یه تخت کنار ایوون زیر پنجره، و یه لحاف سنگین، از همون لحاف‌هایی که وقتی میندازی روت نمیشه نفس کشید،
از همونایی که بوی نم و عطر خاص جا رختخوابی رو میده.
بعد از یه روز بالا و پایین کردن حیاط و نشستن کنار حوض و بازی کردن با ماهی‌ها، شب بخوابی توی همون ایوون، زیر اون لحاف سنگین دست دوز مادربزرگ، و خنکی بالش حس خوبی بهت بده. بین گرم و سرد شدن و تاب خوردن زیر لحاف، آروم خوابت ببره. یه خواب عمیق!
صبح با بوی نم بارون بلند بشی، و وقتی چشماتو باز میکنی اونقدر ذوق کنی که دلت بخواد دوباره بخوابی، و دوباره صبح بشه. راستی صدای مادربزرگ هم از اونور بیاد، که برای خوردن صبحونه صدات میکنه.
میدونی بهار باید اینجوری بگذره ، غیر از این باشه فایده ای نداره!

#بهارتون_سبز_و_قشنگ
#آسدمحمود
#کانال_اجتماعی_اوزرود
Official cнαɴɴεℓ↝
Join us | @ozrud

بایدمثل قدیمی ها خوشبخت باشیم
یک خوشبختی ساده ی دوست داشتنی
یک ایوان و صبح های دل انگیز بهاری
تکیه دادن به یک صندلی
و زیر لب زمزمه کردن یک شعر
شنیدن صدای بازی بچه ها
صدا کردن نام تو
جانم شنیدن های تو ...
و هزاران حرف نگفته را
با یک نگاه، با یک سکوت،
گفتن
می خواهم تمام قانون های
این زندگی های امروزه را
دور بیاندازم
از نو قدیمی شوم
و به مادربزرگ از دنیا رفته ام در دل بگویم:
راست می گفتی جان دل
قدیمترها "تعهــــد"
حرمت داشت
و "عشـــق" عشق بود ... !

#آسدمحمود
#صبحتون_زیبا
#کانال_اجتماعی_اوزرود
Official cнαɴɴεℓ↝
Join us | @ozrud

از عشق به علی(ع)اگر نگوییم چه‌کنیم
از مهر و عطوفتش اگر نگوییم چه‌کنیم

از خمس و زکات دادنش به وقت نماز
از علم و درایتش اگر نگوییم چه‌کنیم

از غصه‌خوردنش بر پَهلوی شکسته‌ی زهرا
از درد دلش با چاه اگر نگوییم چه‌کنیم

از جور،جفا و بی مهری نامردمان کوفه
از فرقِ شکافته‌ش اگر نگوییم چه‌کنیم

دل به لطف و کرمش داده‌ایم و بس
بی مهر و عطوفتش اگر بمیریم چه‌کنیم

در روز جزا که مارا فریادرسی نیست
دست به دامان‌علی‌ع اگر نگیریم چه‌کنیم

#سیدمحمودحسینی
#آسدمحمود
🎋🌹🍃🌹🎋🍃🌹🎋🌹🍃🎋🌹
🔸 میلاد امیرالمومنین امام علی(ع) آغازگر اشاعه عدالت، مردانگی و معرف والاترین الگوی شهامت و دیانت و همچنین روز مرد مبارک باد 🔸

#کانال_اجتماعی_اوزرود
@ozrud 👈💯
Official cнαɴɴεℓ↝
Join us | @ozrud

از وصلت آخرین دختر پاییز
با پسر ارشد زمستان
امشب
دختری زیبا
گیسوی بلند و سیاه
صورتی تابنده همچو ماه
متولد می‌شود به نام یلدا
نوید می‌دهد،
شروع فصل زمستانی را
که پرخیر و برکت است با برف و سرما
دورهم جمع شدن به بهانه‌ی این تولد
از سالها قبل بوده و هست
از رسوم و آیین دیرینه‌ی ما
حکایت‌ها دارد و پند‌های بسیار
چنین باهم بودن و
جشن و سرور شبانه‌ی ما
که‌ خلاصه گشته در اسم زیبای "یلدا "
" ی ل د ا "
ی* یار و همدم یکدیگر بودن
ل* لبریز از عشق و علاقه
د* دوستی هامون پرازمهر و وفا
آ* آرامش دهنده همدیگر

#یلدا_مبارک
#سید_محمود_حسینی
#آسدمحمود
#کانال_اجتماعی_اوزرود
Official cнαɴɴεℓ↝
Join us | @ozrud

من هم پِدرم
دغدغه‌ام، بابا "نان" داد
برایِ یک لقمه‌اش
خودم را
به آب
به آتش
به "دار" می‌زنم
مثلِ تو

کنار مَردمِ بی‌نان
می‌ایستم به تماشایِ
خودِ خالی از دردم
خودِ بی‌غمِ رقصنده در باد
دست‌های خالی را می‌بینم،
دروغ چرا؟!
گریه می‌کنم، مثلِ تو

تَن‌ها، می‌روند هریک به‌ سمتی بدنبال نان،
تنها می‌گذارم دست بر شانه‌
تسلی دهم
خودِ رها شده در غم را

ساعتی بعد
کمی مانده تا هوا
رنگِ روزگارم بشود
جسدم را
روی دوشِ خسته‌
به خانه می‌برم
مثلِ هربار
به رویِ دستانِ خالی‌ام نمی‌آورند
بغض‌ را به‌جای نان می‌خورند
با تلخند‌های شیرین
تمامِ شب
به امید فردا
تن بی‌جانم را، اِحیاء می‌کنم

روز
با بدرقه‌ی خورشید
دوباره
برای یک لقمه نان
خودم را
به آب
به آتش
به "دار" می‌زنم
مثلِ تو.

#سید_محمود_حسینی
#آسدمحمود

#کانال_اجتماعی_اوزرود
Official cнαɴɴεℓ↝
Join us | @ozrud

#نوستالژی

آقا، خانوم
سکه دارید؟
ببخشید سلام یادم رفت
سکه دارید
می‌خوام به گذشته زنگ بزنم
به‌ اونروزا
به‌ کوچه‌های باریکِ کودکی
به‌ هم‌بازیهای بچگی
به گل‌کوچیک، قایم باشک، بیخ دیواری

می‌خوام زنگ بزنم
به‌ مسیر خونه تا مدرسه‌
به‌ خنده‌هایی که فراموشم کردن
به‌ نیمکت‌های رنگ پریده‌ی چوبی
با کلی یادگاری
به‌ زنگ‌های تفریح
به ناظم اخمو ولی مهربون، به‌مدیر
به..
اصلا به همه‌ی بچه‌ها

می‌خوام زنگ بزنم
به‌ تابستونای گرم و شاد
به‌ عمو فرفره‌فروش
به‌ پسرک مسقتی و بامیه‌فروش
به مشتی حبیب بستنی‌فروش
به پاییز پربارونِ‌ رنگارنگ
به ممدآقا میوه‌فروش
به‌ زمستونی که با زمین قهر نبود
به اکبرآقا باقالی و لبوفروش

می‌خوام زنگ بزنم
به *زیر بازارچه حاج غلامعلی
به‌ خونه‌ی مامان‌جون و آقابزرگ
به‌ حیاط کوچیک و باصفای کاهگلی
به‌ درخت پرتقال به‌ شمعدونی
به‌ در و پنجره‌های چوبی
به‌ کرسی و بخاری نفتی
به‌ کتری و قوری گلی
به‌ استکان و نعلبکی
به‌ همه‌ی اون چیزایی که
ما رو بامهر و عشق دورهم جمع می‌کرد

می‌خوام زنگ بزنم
آره می‌دونم
تو هم دنبال سکه می‌گردی
تا به خاطره‌های کوچ کرده
زنگ بزنی
می‌دونم
دیگه هیچ سکه‌ای
تویِ هیچ گوشی تلفنی
ما را به اونروزها وصل نمی‌کنه
برنمی‌گردونه
اما، می‌خوام زنگ بزنم به...

#سید_محمود_حسینی
#آسدمحمود

پ.ن۱: *نام محله‌یی در مولوی تهران
پ.ن۲: تمام اسامی و شغل‌ها واقعی هستند
#کانال_اجتماعی_اوزرود
Official cнαɴɴεℓ↝
Join us | @ozrud

جامانده‌ت
بیرون نمی‌رود
با دود سیگار
به خس‌خس می‌اندازَدَم
سینه را، تابِ دردش نیست
سَر می‌دهد ناله
‏تَرَک برمی‌دارد،
قفس می‌شکند، سحرگاهان.

#خسروی_آواز_ایران
#سید_محمود_حسینی
#آسدمحمود

@ozrud👈🖤
#کانال_اجتماعی_اوزرود
Official cнαɴɴεℓ↝
Join us | @ozrud

🙏🏻تقدیم به جانبازان و آزادگان سرافراز

به خانه که برگشت
چیزی از خود کم داشت
آستینی تهی از لمس
و پایی به زمین نرسیده
همه را با یک چشم نگاه می‌کرد
با خنده‌ گفت:
برای باورهایم جا گذاشته‌ام!

از آن روز، سال‌ها گذشته
هنوز همه را با یک چشم می‌بیند
اما تار
خاطراتش را مرور می‌کند
لبخند می‌زند
به باورهایی که او را
جا گذاشته‌‌اند
رویِ صندلیِ چرخ‌دار.

#سید_محمود_حسینی
#آسدمحمود

@ozrud
#کانال_اجتماعی_اوزرود
Official cнαɴɴεℓ↝
Join us | @ozrud

شعر کوتاه به زبان مازنی
با الهام از ترانه‌ی معروف #بانو_جان

نِماشون کِه وُونه، مِی وَنگِ وَنگِ
مِی دِل، جانِ ماری وِسِه خَلی تَنگِ
وِنِه قَشنگِ دیمُ و صِدارِه،کِنِّه بهوونِّه
تا وِرِ، کَشِه نَییرَم خار نَوونِه
اَتّا چی تِرِه گِمِّه، می جانِ دادا
هَین دِنیایی دِلِه هیچکی، مار نَوونِه

ترجمه روان فارسی:
وقت غروب‌، موقع ناله و فریاد من هستش
آخه دلم برای مادرعزیزم خیلی تنگ شده
بهونه‌ی صورت و صدای قشنگش رو می‌کنه
تا (مادرم) رو بغلش(آغوش)نکنم ، دلم آروم نمیشه
یه چیزی به تو میگم، خب گوش کن برادرجان
تو این دنیا هیچکسی، مثل(خصوصیات)مادر نمیشه

#شعر و دکلمه:
#سید_محمود_حسینی
#آسدمحمود
🆔
@ozrud ❤️
#کانال_اجتماعی_اوزرود
Official cнαɴɴεℓ↝
Join us | @ozrud