♦️دموکراسی، پفک نمکی، و پاپ کورن: تاملی بر رویکرد انسان شناختی عبدالکریمی /۱
✍️ مجید یونسیان
۱۶ تیر ۱۴۰۲
دکتر بیژن عبدالکریمی در گفتوگوی اخیر خود با یورونیوز سخنان قابل تاملی ابراز نموده است که بهنوعی میتوان آن را مانیفست فکری و همچنین هستهی مرکزی انسانشناختی او تلقی کرد ۔گرچه آقای عبدالکریمی در این گفتوگو در هر بابی سخن گفته است، اما آنچه دال مرکزی این گفتوگو است نوع نگاه او به انسان است که شباهت بسیاری با فهم انسانشناختی هایدگر فیلسوف آلمانی دارد۔ هایدگر در تبین مفهوم "دزاین" که هستهی اصلی نگاه او به انسان و رابطهاش با هستی و جامعه است، معتقد است: "ما در جهان زندگی میکنیم و همواره اسیر موقعیت هستیم؛ یعنی دزاین یا "آنجا بودگی"۔
هایدگر معتقد بود که انسان با ذهن خالی سراغ هیچ فهمی نمیرود، چون فهم انسان مسبوق به ساختاری است که در او تثبیت شده است۔ "دزاین" گذشته، تاریخ و فرهنگ دارد۔ انسان با این شاکله است که سراغ فهمهای جدید میرود۔ هایدگر انسان را سوژه میداند نه ابژه. او عینیت را توهم بزرگ فرهنگ مدرن تلقی میکند و ماهیت و ذات مشترکی برای انسانها قائل نیست۔ انسان فهم متفاوت، ذات و ماهیت متفاوت پیدا میکند۔ دکتر عبدالکریمی همین معنا و برداشت از انسان را به زبان دیگری و در سطح مفهومی سادهتری بیان میکند۔ به چند فراز کوتاه از سخنان دکتر عبدالکریمی اشاره میکنم که مبین همین فهمی است که هایدگر دارد:
"نسلهای جدید (جوانان) در زمان حال غوطهورند؛ یعنی در روزمرگی متوقف شدهاند. فاقد گذشته و آیندهاند."
"جوانان ایرانی هیچ طرح و آرزویی و مدینه فاضلهای در ذهنشان نیست".
اگر این فرازهای سخن عبدالکریمی را مجرد و مستقل ببینیم، حرف و سخنی معنادار و یا قابل اعتنایی جز یک برداشت تحلیلی نیست، اما با توجه به چارچوب تحلیلی و نتایجی که او از قبل و بعد سخناناش میگیرد، متوجه میشویم که عبدالکریمی یک تفسیر روشن از انسان دارد۔ عبدالکریمی جنبشی که دختران و پسران ایرانی آغازگر و ادامهدهندهی آن هستند را جنبشی بدون هویت و ریشه میداند؛ جنبشی که با یک نه بزرگ به چند موضوع شروع شده است:
نه به اجبار که به معنای مطالبهی اختیار است۔
نه به برخی سنن فرهنگی که آزادی و اختیار او را نادیده میگیرد۔
نه به نادیده گرفتناش و ترسیم هویتی که او با آن رابطه برقرار نمیکند۔
و این نهها نفی ساختاری است که تار و پود آن با فرهنگ و هنجارهایی تنیده شده است که بر جامعه مسلط است۔ این نهها نوعی شکافتن این هنجارهاست با ابزار سادهای که نه برخلاف فرهنگ عمومی و عرفی است و نه تعارضی با سنتها دارد۔
اختیار و آزادی که خاص انسان است۔ حالا فرق نمیکند که این انسان متعلق به کدام جامعه است و در چه موقعیتی است. عبدالکریمی با طرح برخی نقطه نظرات و مولفههای تحلیلی انسانها را در چارچوب جبر ساختارهای اجتماعی و موقعیتها میفهمد؛ همان "آنجابودگی" و دازاین هایدگر۔
"دموکراسی در واقع چیزی شبیه پفک نمکی و پاپ کورن است که هیچ ربطی به تغذیه ملت و کشور ندارد".
"دموکراسی یک واقعیت اجتماعی است که با یک فرماسیون اجتماعی و یک واقع بودگی و هستهی اجتماعی نسبت دارد" و این هسته اجتماعی غرب است۔
"انتظار میوهی دموکراسی از درختی که اساساً در این کشورها (کشورهای غیرغربی) ریشه ندارد بیمعناست".
این سخنان برساخت روشنی از نگاه انسانشناختی هایدگری عبدالکریمی است که انسان را اساساً سوژه تلقی میکند۔ عنصری که در ساخت اجتماعی، موقعیت جغرافیایی، هویت فرهنگی و سنتهای تاریخی نهاده شده و نمیتواند از آن خارج شود و هرگونه تلاشی برای خروج از آن هویتسوزی و محکوم به شکست است۔ جوانی که بخواهد از این چارچوب خارج شود، یعنی این پوستهی مستحکم را بشکند، فرهنگ، سنت، هویت و تاریخ و گذشتهی خود را از دست میدهد و به تعبیر عبدالکریمی این جوان میشود همان "نسل غوطهور شده در زمان حال" و متوقف شده در روزمرگی، و این همان وضعیتی است که عبدالکریمی از آن بهعنوان "جوان فاقد طرح و آرزو و مدینه فاضله" یاد میکند۔
ادامه دارد.
👇👇👇#سلبریتی#روحانیان#هنرمندان#ورزشکاران#عبدالکریمی@NewHasanMohaddesi