♦️جدیدترین قتل درهشهر: گزارش از منابع محلی
✍ امضا محفوظ۱۰ شهریور ۱۴۰۳
اژ پدیدهی فرزندکشی در این شهرستان توسط پدر خانواده در چند سال اخیر دو مورد داشتیم. یکی، قتل پسر خانواده به خاطر مسائل مالی بوده. اما در مورد این دختر بحث ناموسی مطرح میشود. البته قتل همسر توسط شوهر موارد بیشتری بوده.
بهرغم تغییرات فرهنگی این جامعهی در حال گذار، یک قتل در اواخر دههی شصت توسط دایی و عموی یک خانواده داشتیم که یک دختر دبیرستانی درگیر علاقهی خارج از عرف به یک پسر بدون اجازهی پدر و مادر دختر بوده و عمو و دایی، دختر را ربوده و در اطراف شهر اعدام نمودند.
الان هم پدر خانواده همان نگاه مالکیت به دختر را داشته
و مرتکب قتل فجیح شده است.
در سطح جامعه بازتاب اش به جز در قالب یک آهنگ غمگین لری و تک بیت شعر توسط دو نفر شاعر محلی چیزی نبود.
داستان از این قرار بوده که مبینا زینیوند ساکن روستای گرز لنگر بخش ماژین درهشهر بود. به خاطر تحصیل، در خانوادهی پدر بزرگ مادری در روستای شیخ مکان که ۵ کیلومتر با درهشهر فاصله دارد، ساکن شد. این پسر (نورملکی) که دیپلم گرفته و به سربازی رفته بود و تازه از سربازی آمده بود، به مبینا علاقه نشان میدهد. او فرزند یک معتاد مهجور است که زن اش نیز از او جدا شده و به واقع پسر تحت قیمومیت پدر بزرگ پدری تربیت میشود. به شیوهی سنتی از مبینا خواستگاری میشود. پدر خانواده میگوید جنازهی دخترم روی تابوت را هم به فرزند یک معتاد نمیدهم و اشاره میکند به اختلاف طایفهای؛ اختلافی مربوط به ده سال پیش.
این اختلاف چنین بود که تعدادی از ساکنان گرز لنگر به شیخ مکان مهاجرت میکنند. یکی از اقوام پدری مبینا پسرعموی پدریی این پسر را آن هم به خاطر به احتمال بیشتر ناموسی در اطراف روستا و در هنگام خواب به قتل میرساند.
در هر صورت، پسر پس از مخالفت خانوادهی دختر، خطر میکند و با ماشین خودش از روستای شیخ مکان به روستای صعبالعبور گرز لنگر که با آن فاصلهی ۳۰ کیلومتری دارد و بالای ارتفاعات کبیرکوه بخش ماژین است، میرود.
ظاهرا دختر میگوید که خانواده ام در منزل نیستند. چهار خواهرش قبلا ازدواج کرده اند. برادر شش ساله فقط در خانه بوده. همان پسر کوچولو به پسرعموهایش خبر میدهد و آنها پسر خواستگار را تا سرحد مرگ کتک میزنند و همسایهها او را نجات میدهند و پسر فرار میکند. از آن طرف در این روستای عشایری با خانوار کم همهمه میافتد.
پدر مبینا که در مراسم ختم فامیلشان در روستای دیگر بوده خودش را میرساند. مبینا تحت حمایت پسرعمویش در خانهی او ساکن شده. پدر میگوید دخترم را ببرم منزل. همه و از جمله مبینا میدانند که پدر میخواهد او را بکشد. اما پدر با رفتار مهربانانه و اینکه اتفاق مهمی نیست، او را به منزل خودش میبرد. اول با گرز و چوب دختر را در حد کما میزند و نهایت با تفنگ تک لول ساچمهای دختر را میکشد.
البته این پدر قاتل لابد شش ماه دیگر آزاد میشود. این بود داستان تلخ مبینای هفده ساله. حالا جای او در کلاس یازدهم مدرسه اش خالی است.
#ناموسکشی#قتل_بهنجار#قتل_ناموسی#قتل_خانوادهگی#عقبماندهگی_نظام_حقوقی@NewHasanMohaddesi