♦️معضل فرهنگیی تزیین میراث و جدیدمالیی قدیم: نقدی به نوشتهی استاد بشردوست
✍️حسن محدثیی گیلوایی
۲۷ آبان ۱۴۰۰
🔻از استاد عزیز دکتر مجتبی بشردوست بسیار سپاسگزارام که به تفصیل به نقد «مثنویپژوهی» در ایران معاصر پرداختهاند و امیدواراَم این کار را تا انتها ادامه بدهند و ما بیش از پیش از ایشان بیاموزیم. به نظراَم استاد عزیز باید منظر دیگری از مثنویپژوهی را به پنج محور مذکور در بحث خود بیافزایند:
مواجههی معرفتی با مثنوی. این منظری است که من در قبال آثار مولوی برگزیدهام.
https://t.me/NewHasanMohaddesi/6670🔻اما از آنجاییکه بحث ایشان در بارهی مثنویپژوهی به کار جامعهشناسان رسیده است و ایشان اشاره کردهاند به خطای احتمالیی زمانپریشی در کار برخی از آنان، به نظرام مناسب است که من نیز به خطای رایج مفسران فراوان آثار مولوی از اهل ادبیات گرفته تا اهالیی فلسفه، اهالیی دیانت، و اهالیی عرفان اشاره کنم. این مشکل البته اختصاص به بحث از مولوی ندارد بلکه یک مشکل فرهنگیی فراگیر در قرن اخیر است:
مشکل فرهنگیی تزیین میراث.
🔻استاد بشردوست عزیز در بارهی داستان قوچ و گاو و شتر در مثنوی آوردهاند:
«که مرا خود حاجت تاریخ نیست
کین چنین جسمی و عالی گردنی است
از این حکایت چه استنباطی میتوان کرد؟ مورخان و جامعهشناسان چه تحلیلی از این حکایت دارند؟ این حکایت به ما میگوید: وقتی کسی قدرت مطلقه داشته باشد، دیگر نیازی به شنیدن سخنان دیگران و گفتوگو با مخالفان و پایبندی به قانون نخواهد داشت. اینجاست که سر و کله فوکو هم پیدا میشود و مورخ پس نیاز دارد تئوریِهای مربوط به قدرت را هم بشناسد و صرفاً بر معرفت و تفسیر انتزاعی خود تکیه نکند. »
https://t.me/NewHasanMohaddesi/6770🔻کدام پدیده در سخن استاد ملاحظه میشود؟ اگر بخواهم بهنحوی سخن بگویم که برای مخاطب عام هم بهراحتی دستیافتنی باشد، میتوانم بگویم:
پدیدهی «جدیدمالیی قدیم». جدید مالیدن به امر قدیمی مشکل بزرگی است که ما با آن مواجهایم و اهل فرهنگ و اندیشه در ایران دایماً و در قلمروهای مختلف در حال اینکار هستند: در قلمرو دیانت، قلمرو سیاست و اندیشهی سیاسی، قلمرو ادبیات، قلمرو عرفان، قلمرو فلسفه، و حتا در قلمروهای روانشناسی و جامعهشناسی.
🔻جدیدمالیی
میراث یعنی امر قدیمی را صورت جدیدی بدهیم و آن را بهنحو بزک شده ارایه کنیم. نمونهی تأسفباراَش را مثلاً در کتاب مولوی و جهانبینیهای آقای محمدتقی جعفری ببینید که میگوید مولوی سخنانی گفته است که بعدها فیلسوفان دوران جدید نظیر هگل و غیره آنها را بر زبان جاری کردهاند.
🔻 آنچه مفسران مولوی، ادیبان، و اهل فلسفه در این سالیان انجام دادهاند، دقیقاً مشکلی است که این متن شما هم به آن دچار شده است. این مشکل همانا
تزیین میراث است. یک بعد
تزیین میراث همین است که اندیشهی قدما را بچسبانیم به اندیشهی متفکران جدید. مثلاً سخن مولوی را مثل حضرت عالی فوکویی بفهمیم.
تزیین میراث از بزرگترین مشکلات فکری در ایران معاصر است. صدها نفر از صاحبنظران ایرانی -از خرد و کلان- دست اندرکار
تزیین میراثاند.
🔻تزیین و بزک کردن
میراث و جدیدمالیی قدیم که انبوهی از اهل فرهنگ ما دستاندرکار آناند، مانع از شناخت درست
میراث فرهنگیی ما میشود و ما را دچار توهم در بارهی گذشتهمان میکند.
🔻با بزک کردن
میراث، زایندهگی حاصل نمیشود و موانع فرهنگیی توسعه و تحول از میان برداشته نمیشود. ما برای تحول و پیشروی و بهبود شرایطمان، دستکم نیازمند بازسازیی
میراث هستیم (نقد بنیادی پیشکش). با تکرار و با بزک و
تزیین کردن
میراث راه به جایی نخواهیم برد.
🔻ربط دادن تمثیل مولوی در داستان مذکور به بحث فوکو خود مصداقی از همین جدیدمالیی قدیم است. اتفاقاً آنچه هماکنون در بازار فرهنگیی مولوی بهوفور رواج دارد همین پدیدهی جدیدمالیی قدیم است و نقد من به فعالان عدیدهی این بازار فرهنگی دقیقاً همین است: برای رونق بازارتان این پردهی فریب فرهنگی را ضخیمتر نکنید!
🔻من بر آنام که مواجههی معرفتیی روشمند با
میراث مانع از جدیدمالیی قدیم میشود و هم «پردهی توهم آنچه خود داشت» را بهکلی میدرد و هم سبب برخورداری درست از
میراث میشود و نگاه ما را به
میراث دقیقتر میسازد.
#فوکو#مولوی#توسعه#بشردوست#تزیین_میراث#مثنویپژوهی#جدیدمالی_قدیم@NewHasanMohaddesihttps://t.me/NewHasanMohaddesi/6770