🔰روایت هایی از تاریخ ادبیات و فلسفه و الاهیات و علم و عرفان در باره:
ایمان-عقل/اعتقاد-انتقاد
( پاسخی برای
اعتقاداندیشی و انتقاداندیشی مورد نظر حسن محدثی گیلوایی )
@smnejatihosseini 🔹در کامنت کوتاهی که جناب محدثی گیلوایی برای من نوشته اند؛ روی دو مقوله مهم تاکید شده است:انتقادی اندیشی و اعتقادی اندیشی.به نظر من ایشان این دو را مجزا از هم دانسته اند.گویی انتقاداندیشی با
اعتقاداندیشی متضادند.
از آن جا که ما نه شروع کننده این بحث بوده ایم و نه تمام کننده آن لذا
برای روشن شدن این بحث مهم منطقا باید به تاریخ فکری چنین تعابیر و دیدگاههایی مراجعه کرد .
یعنی به خاستگاههای بحث از:
ایمان گرایی- وحی گرایی - تفکر اعتقادی/ عقل گرایی- علم گرایی- تفکر فلسفی علمی انتقادی .
به این منظور مناسبست این چند روایت تاریخی مرجع مطرح در ادبیات و علم و فلسفه و الاهیات و عرفان را برای شروع بحث ذکر کنم .
🔻روایت قرون وسطای مسیحی
🔻اتین ژیلسون ( ۱۸۸۴- ۱۹۷۸ م ) برجسته ترین شارح فلسفه قرون وسطای مسیحی در کتاب مرجع خود در سال ۱۹۳۴ م (روح فلسفه قرون وسطی/ ترجمه ع.داوودی - تهران- شرکت انتشارات علمی و فرهنگی-۱۳۸۴ ) شرح جذاب و مجاب کننده ای از شبکه فکری که در گیر مساله عقل و وحی و ایمان و علم و اعتقاد و انتقاد بودند به دست میدهد. خلاصه بحث او اینست:
"""سه گروه فلسفی مهم درگیر این مساله هستند: سنت آگوستینی ها ( که وحی و ایمان و اعتقاد را تنها شناخت بدیل می دانند و برای عقل و علم اصالتی قایل نیستند )/ ابن رشد ی ها ( که اصالت را به عقل و فلسفی اندیشی می دهند و نه وحی اندیشی و اعتقاد اندیشی ) / سنت توماسی ها ( که قائل به تجمیع و سنتز عقل و وحی و ایمان و تعقل و اعتقاد و شناخت علمی فلسفی با شناخت دینی برای کشف حقیقت هستند )""".
🔹به نظر من رای گروه توماسی می تواند
اعتقاداندیشی و انتقاداندیشی را تجمیع کند.لذا می توان هم معتقدایمان گرا بود و هم منتقد عقل گرا .سنتز معتقدمنتقد یا منتقدمعتقد ازین لحاظ بسی ایدئال است و البته دست یافتنی و بسی سخت و پیچیده .
🔻روایت ادبی فلسفی
🔻کاراکتر این روایت حکیم و شاعر بدبین و شکاک گرای عرب ابوالعلای معری در سده ۱۱م(ملقب به حکیم عمر خیام عرب) است.او واضع تزی تحت عنوان افسانه بودن ادیان!؟ است.اما آنچه از معری مورد نظر بحث ما است یکی از فیلسوفانه ترین شعرهای انتقادی اوست :
"""به نظر معری مردمان دو دسته اند: یا دین دارند ولی عقل ندارند و یا عقل دارند و دین ندارند""".
به عبارتی او معتقد است مردمان یا عاقل بی دین اند / یا متدین بی عقل !؟ .
🔹به نظر من رای معری ناقص است .چون در عمل و در میدان اجتماعی فرهنگی و جهان اجتماعی ما با یک چند وجهی مواجهیم:
عاقلان بی دین/ دین داران بی عقل / عاقلان دین دار / دین داران عاقل / بی عقلان / بی دینان.
بر این مبنا امکان
اعتقاداندیشی انتقادی و انتقاد اندیشی اعتقادی فراهم است .همان طور که اعتقاد اندیشی غیرانتقادی یا ارتدوکس و انتقادگرایی غیراعتقادی یا هترودوکس میسر است.
🔻روایت عرفانی
🔻مشرب عرفانی(در کلیت اش : یونانی- پارسی-
یهودی-مسیحی -اسلامی-هندویی - بودایی-شینتویی -تائویی) عقل و عقل گرایی و علم ورزی تجربی و کوشش های عقل گرایانه تجربی آفاقی برای فهم جهان را به دیده تخفیف می نگرد.
و در عوض برای شهود بی واسطه و وجدان شخصی اخلاقی و تجربه زیسته فردی و اهمیت قلب و روح برای شناخت خود و خدا و هستی اصالت و اولویت شناختی وجودی قائل است .
🔹وفق این روایت ایمان نا آگاهانه و اعتقاددینی سنتی کاتولیک مآب و ارتدوکس و اعتقاد اندیشی سنتی متعارف و دگماتیک و پیروی مقلدانه از احکام مذهبی شرعی فاقد وجاهت است .
تنها ایمان گرایی آگاهانه و خود آگاهانه و خدا آگاهانه ای مهم و سازنده و ارزنده است که از طریق تزکیه و خودسازی و مراقبه و تاملات فردی و شهودقلبی و وجدان اخلاقی حاصل شده است و لاغیر.
به نظر من روایت عرفانی موصوف که بار انتقادی( البته از نوع دگر - انتقادی ) دارد به نوعی میتواند مسیر را برای
اعتقاداندیشی انتقادی فراهم سازد و حتی می تواند به شکل گیری انتقادگرایی اعتقادی هم کمک کند..
اما نقص و نقد این روایت عرفانی این است که فاقد توان تئوریک و توانش آمپیریک برای خود - انتقادی است.
عرفان ها واجد دگرانتقادی اند اما از خود انتقادی طفره می روند.
به نمونه میتوان به خطر مراد-مریدی اشاره کرد که نوعی کلینتالیسم معنوی است در عرفان و راه را بر عقل گرایی انتقادی و انتقادگرایی عقلی می بندد.
و به ویژه در تجلی اجتماعی فرهنگی ان یعنی تصوف و تبلور پوپولیستی و عامیانه و عوام زده ان یعنی درویشی گری این خطر مرید پروری و مراد پرستی بسی مضاعف است .
Tehran
22 01 1403
@smnejatihosseini #اعتقادی_اندیشی#انتقادی_اندیشی #محدثی_گیلوایی #اعتقاداندیشی_انتقادی#انتقاداندیشی_اعتقادی#نجاتی_حسینی