📝#ماجرایی که اشک امیرالمومنین
#عمر فاروق رضی الله عنه را جاری کرد
✍خلیفه #عمر_بن_خطاب_ رضی الله عنه _از مردم حمص خواست تا اسامی مردم
#فقیر و
#مستمند شهر حمص را برایش بنویسند تا سهمیه ای از بیت المال مسلمین برای آنها در نظر بگیرد و به آنها کمک کند.
👌زمانی که اسامی مردم
#مستحق شهر را به پیش
خلیفه آوردند، از دیدن اسم والی شهر
#سعید_بن_عامر(رض) در میان اسامی
#مستحقین و
#مستمندان شگفت زده شدوبا تعجب از مردم شهر حمص سوال کرد، چرا اسم یکی از فرماندارنش که والی شهر حمص است در جزء
#فقیران شهر نوشته شده است؟
💠مردم جواب دادند که او تمامی حقوقش را برای کمک به
#فقیران و مستمندان خرج می کند .و میگوید من مسئول آنان شدم در مقابل خدا
💠#خلیفه از آنان پرسید آیا در او عیبی میبینید و در وظایفش کوتاهی میکند؟
گفتند: عیب او در سه چیز است.
1-او فقط قبل از ظهر در میان ما می آید. 2-شب او را نمی بینیم 3-یک روز در هفته از ما پنهان می شود.
✍وقتی که عمر(رض) از سعید(رض) علت این کارها را پرسید. او جواب داد این حق است ای امیرالمومنین و این دلیلش است.
👌اینکه من فقط قبل از ظهر در میان آنها ظاهر میشوم به خاطر اینکه باید حاجت ونیاز های خانواده ام را تامین کنم وحتی خدمتکاری ندارم و همسرم بیمار است مجبورم خودم درخانه خدمت کنم. اما پنهان شدنم در شب به خاطر اینکه روز در اختیار مردم و در خدمتشان هستم اما شب برای عبادت خدایم وقت گذاشتم. پنهان شدنم در یک روز هفته به خاطر اینکه من فقط یک لباس دارم ،آن را شستشو میکنم و منتظر میمانم تا خشک شود و در میان مردم ظاهر می شوم.
🔷#اشک از چشم
#عمر(رض) سرازیر شد . و سپس به سعید(رض)مبلغی داد که در همان حین سعید(رض) پول را بخشید وآن را به مستحقین و مستمندان داد. خداوند از سیدنا عمر ابن خطاب(رض) و سعید بن
🔹عامر(رض)خشنود باد و روز قیامت ما را در جمع آنها و در زیر بیرق سیدنا محمد صلی الله علیه وسلم محشور بفرماید .
📚منبع:صور من حیاة الصحابة ص ۱۲