💢من زایمان بسیار سختی داشتم و خون بسیاری از دست دادم. در زمانی هشیاری ام را از دست دادم و ناگهان خودم را در تاریکی معلق دیدم که انتهای آنجا یک نور درخشان بود. سپس در آن نور وارد شدم و می خواستم آنجا بمانم. همزمان گروه پزشکان را نیز می دیدم که سعی می کردند من را به زندگی برگردانند.
احساس بی نهایت خوبی داشتم. امنیت خاطری که در این جهان هرگز نمی توانیم ببینیم. تو این احساس را داری که اینجا محل زندگی تو هست و نمی خواهی از آنجا خارج شوی. زمانی طول کشید که من به انتهای این تونل رسیدم.
💢به من جوهره های روحانی کمک کردند تا من در نور وارد شوم. آنها فرم هایی داشتند اما نمی توانم بگویم حدود انسانی بود و با قالب انسانی فرق داشتند. همچنین نمی دانم از اقوام و آشنایان بودند و یا نه. فقط می دانم که بی نهایت مرا دوست داشتند. من در آن شرایط پدرم را دیدم که بالای تخت من ایستاده است و با من خداحافظی عمیقی می کند که فردای آن روز به ما زنگ زدند و من متوجه شدم در لحظاتی که من با
مرگ دست و پنجه نرم می کردم پدرم نیز فوت کرده است.
💢آن نور خدایی بود. آنجا من موسیقی می شنیدم و هارمونی بی نهایتی در آن نور بود که ما جنس آنرا بر روی زمین نمی شناسیم. به آن نور و حالت آن می توانم بگویم که نهایت کمال و تمامیت بود. آن جوهره ها به من از طریق تله پاتی گفتند که باید بر روی زمین برگردی و هنوز اعمال تو بر روی زمین پایان نیافته است. زمانیکه برگشتم این جهان بسبار برایم تاریک بود و دکترها اطراف من کار انجام می دادند. من نمی فهمیدم کجا هستم. وقتی فهمیدم بر روی زمین هستم بسبار احساس درماندگی داشتم. با آنکه من با همسرم بسیار خوشبخت بودم و آرزوی این فرزند را داشتیم. اما آن فضا و هارمونی و آنچه که
تجربه کرده بودم به هیچ وجه با این مسائل قابل مقایسه نبودند.
💢توهم و رویا هرگز نمی تواند زندگی شما را عوض کند و به سرعت فراموش می شود اما این
تجربه ثانیه ای از ذهن انسان فراموش نمی شود. آن نور برای من خداوند بود و با هیچ مطلبی بر روی زمین نمی توانم مقایسه اش کنم.
💢ما از بدن و جان و روح تشکیل شده ایم. یک زمانی این روح ما که از انرژی هست در زمان عزیمتش دیگر احتیاجی به این قالب بدن ندارد و باید از آن به طریقی خلاص شود. من بعد از این
تجربه علاقه به مادیات را از دست دادم. واقعا برایم فایده ای ندارند. من فقط به آگاهی و عشق بیشتری به خودم و سایرین نیاز دارم.
مرگ یک حقیقت عظیم و طریق دیگری از زندگی ست
من کاملا ترس از
مرگ را از دست داده ام و حتی آنرا بسبار زیبا می بینم. من انسانی بسیار آرام و پر از حس همدردی شده ام.
#تجربه مرگ تقریبی کاتیا اشمیت
@Nahtoderfahrung اینستاگرام
👇👇https://instagram.com/gelareh_sadatakhavi?igshid=1eg1om4rjrgjz