🎀بسم الله الرحمن الرحیم🎀
﷽
◽️هدف از کانال جلب رضایت اللهﷻ است لطفاً همراهیمون کنید☔️🌿
◽️والله قسم در روز قیامت حسرت یک لحظه ثواب را خواهیم خورد.♻
◽️کپی حلال میباشد📑
◽️نشر مطالب ودعوت دوستانتان صدقه جاریه محسوب میشود↬
لینک کانال ما👇
@Moslm_990
_من کی صاحب خونه شدم که الان برام مهمون میاد بیدار شدم یه آبی بصورتم زدم سینه ام سفت سفت شده بود هنوزم درد میکرد ولی مثل دیشب نه شاید خنده دار باشه ولی من درد نفس بُرِ سینمو دوست داشتم آخه یادگار پسرکم بود به یاد پسرم بغض کردم مامان شریفه صدام زد رفتم ببینم کیه که ابراهیم و دیدم لحظه ای کوپ کردم اینجا چکار میکرد ابوذر با حرص نگاه میکرد خبری از کریم نبود ابراهیم تا منو دید سلام داد جوابشو دادم کنار مامان شریفه نشستم ابرهیم پرسید خوبی؟؟ سؤالش چه بی معنی بود جواب ندادم همین جواب ندادنم باعث شد ابراهیم کمی عصبانی بشه دوباره پررو شد فیروزه باید تو اتاق باهات حرف بزنم بخودم جرات دادم گفتم حرف بزنی من چند ماه پیش قسمت دادم باهام حرف بزنی نه؟ الان اومدی دنبال حرف.؟ ببینم منیژه دلخور نشه ؟؟؟ ابراهیم دهنی کج کرد گفت: دلم تنگت نشده که ،منیژه منو فرستاده بعد شیردوش از گوشه کتش نشونم داد بخاطر این .قلبم پر کشید پس پسرم گشنشه بمیرم برات مادر بمیرم خواستم بلند شم شیردوش بگیرم یهو مامان شریفه مانع ام شد. نخیر آقا ...فیروزه شیری نداره بده برو شیر خشک بخر حرف مامان شریفه تموم شده نشده ابراهیم گفت:به شما ربطی نداره تا این و گفت: ابوذر منفجر شد با صدای بلند گفت آقا به اصطلاح محترم بیغیرت .زن جوانتو در ب در کردی بعد با یه شیشه برداشتی اومدی طلبکارم هستی بفرما بیرون. دست ابراهیم گرفت به بیرون اشاره کرد عصبی شد داد زد شمااااا چکاره زن منی؟؟؟؟؟؟ابوذر خیلی خونسرد لبخندی زد گفت بفرما ابراهیم حرصی نگاهم کرد رفت بیرون با رفتنش بغضم شکست با صدا گریه کردم مامان شریفه اشکامو پاک کرد گفت ببین فیروزه این گیس و تو آسیاب سفید نکردم روزگار سفید کرده ابراهیم برمیگرده اینبار با شیردوش نه! با پسرت محمد برمیگرده من مطمعنم مادر. خدایا یعنی میشه پسرمو بغل کنم دوباره اشکامو با پشت دستم پاک کردم گفتم راست میگی؟ مامان شریفه قربون صدقه ام میرفت اره گلم اره عزیزم.ابوذر که به حرف ما گوش میداد گفت پسرتون قانونا باید حداقل تا دوسالگی پیش شما باشه. خبر نداشت از لحظه تولدش فقط یبار بغلش کردم گفتم چجوری من نه درآمدی نه خونه ای ندارم. _یعنی هیچ حرفه ای بلد نیستی خیاطی آشپزی آرایشگری ؟پریدم بین حرفش گفتم خیاطی بلدم خب ولی کار ندارم .اشکال نداره، مادر .!خانوم بزرگمهر یادتونه تولیدی داشت زنگ بزن ببین نیروی جدید نمیخان از خوشحالی زبونم گرفت یعنی میشه ذوق زده گفتم مامان شریفه باهام میای طلافروشی یه ذره طلا بفروشم برم خونه اجاره کنم مزاحم شمام نشم بعد برگشتم سمت ابوذر گفتم آقا ابوذر من ان شاءالله برم تولیدی خونه هم بگیرم میتونین پسرمو بگیرین گریه ام گرفت گفتم بخدا هفته ای یبار هم بغلش کنم هم خوبه میشه تو رو خدااااا .چرا هفته ای یبار ؟؟پسر شما باید پیش مادرش باشه با یکی از دوستام که وکیل خوبیه حرف میزنم.چقدر خوب میشد مثل یه رویا بود که بتونم پسرمو بغل کنم. با این خیال لبخند زدم همراه با لبخند من مامان شریفه و ابوذر هم خندید سریع پاشدم مامان بریم ؟؟کجا میخاین برین بدون من ؟مامان شریفه و ابوذر همزمان به جمله آسیه خندیدن گفتن حسود خانوم و نگا .
آسیه نشست کنار مامان شریفه گفت مامی جونم منم بهت میگم مامی خب منم عین آبجی فیروزه لوس کن گناه دارم مامان شریفه بوسه ای دلچسبی به گونه آسیه کاشت من ته ته قلبم حسودی که نه . غبطه خوردم چرا من هیچ وقت بوسه مامانمو درک نکردم نچشیدم چجوری چه مزه ای ،درسته من نچشیدم ولی به کمک خدا میتونم پسرمو غرق بوسه کنم آروم گفتم من برم حاظر شم بریم .مامان شریفه گفت کجا دخترم بیا یه چیزی بخور بعد از این همه محبت و مهربونشون شرمنده میشدم امیدوارم یه روز جبران کنم.آسیه سریع رفت سفره زیبا و مفصلی صبحونه پهن کرد میلی نداشتم فقط دلم میخاست زودتر طلاهارو بفروشم برم سرکار تا پسرمو بتونم خودم نگهدارم چقدر خوب بود حامی داشتن مامان شریفه و ابوذر حامی من شده بودن .نشستم سر سفره کمی نان و مربا خوردم دیگه نتونستم مامان شریفه پاشد حاظر شد گفتم منم حاضر شم رفتم اتاق چادر سیاهمو برداشتم سرم کردم رفتم بیرون ابوذر گفت تا سر بازار من میرسونمتون از در که بیرون اومدم جواهر هم از در خونه اومد بیرون یه پوزخندی به مامان شریفه و ابوذر زد مامان شریفه سلامی داد ولی من سکوت کردم میخاستم صندلی عقب بشیم که جواهر گفت فیروزه چکار کردی اینجوری تحویلت میگیرن نکنه خبرایییی... گفتم منظورت چیه بعد خیلی بدجنسانه خندید با صدای بلندی گفتی هنوز عده ات تموم نشده ها صیغه باطله.🥺خیلی خجالت کشیدم. ابوذر سرشو انداخت زمین یه استغفرالله گفت پا رو ترمز گذاشت سریع از محل رفت.