نویسنده یک هدف بیش ندارد، نوشتن برای خواننده و درآمیختن با او. اقدامی که هیچ امیدی به آن نیست. زیرا خواننده اثری را که برای او نوشته شده باشد، نمی خواهد، بلکه دقیقاً اثری بیگانه می خواهد که چیزی ناشناخته در آن بیابد، واقعیتی متفاوت و ذهنی جدا که بتواند او را تغییر دهد و خود به خود تغییر یابد. نویسنده ای که مشخصا برای خوانندگان می نویسد، در حقیقت نمی نمویسد: خوانندگان اند که می نویسند و به همین دلیل، این خوانندگان دیگر نمی توانند خواننده باشند؛ خواندن صرفاً ظاهری است و در حقیقت هیچ است. به همین دلیل، آثاری که برای خواندن نوشته شده اند، بی معنی اند؛ زیرا هیچ کس آن ها را نمی خواند. به همین دلیل، نوشتن برای دیگران و برای بیدار کردن سخن دیگران و آشکار کردن دیگران بر خودشان خطرناک است: آخر دیگران نمی خواهند صدای خودشان را بشنوند، بلکه می خواهند صدای آن دیگری را بشنوند، صدایی واقعی و عمیق و ناراحت کننده، مانند حقیقت.
#موریس_بلانشو از کافکا تا کافکا، ترجمه مهشید نونهالی
➰➰➰➰➰➰➰➰➰https://telegram.me/joinchat/AsgvQzvDFKN2a9ASvwo5hQ