بنیاد مرهم 🫀 Marham Foundation

Channel
Logo of the Telegram channel بنیاد مرهم 🫀 Marham Foundation
@Marham_FoundationPromote
7.36K
subscribers
412
photos
451
videos
841
links
تحت حمایت بنیاد کبیر پرشیا 🔱 مجامع حمایتی روانشناسی 👇 🏆 https://t.me/IranaPsychologicalAssociation/789 🎓 با نظارت مستقیم I.P.A (انجمن روانشناسی ایرانا) @IranaPsychologicalAssociation ۰۷/۰۱/۲۵۸۲
To first message
طرحواره بازداری هیجانی

سکوت کردن،آنجا که باید حرف بزنی،باید خواسته ات را مطرح کنی

♨️یا از اطاعت مطلق می آید
♨️یا از بازداری هیجانی
♨️و یا از ایثار

هر کدام که باشددر پایان منجر به خشم و آزردگی در،تو خواهد شد و رابطه هایت را به شیوه ای ناکارآمد پایان خواهد داد


🔱سعدی در گلستان به زیبایی گفته : "دو چیز طیره عقل است. دم فروبستن به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشی...."

❒در این "طرح واره" فرد از اِبراز آزادانهٔ احساسات، هیجانات یا رفتارهای خود به دلیل ترس از عدم پذیرش دیگران، احساس شرمندگی یا از دست دادن کنترل بر تکانه ها و وسوسه های شخصی اجتناب می کند.ترس و نگرانی فرد از این ناشی می شود که اگر افکار، احساسات، عشق یا نیازهای عاطفی و جنسی خود را آزادانه به دیگران ابراز کند اتفاق بدی روی خواهد داد.

❒زمینه هایی که فرد نمی تواند افکار و احساسات خود را به راحتی بروز دهد و آنها را بازداری می کند شامل موارد زیر است:

در ابراز خشم، مخالفت و اعتراض خود به دیگران مشکل دارد.

در ابراز احساسات مثبت مثل ابراز عشق، خوشحالی، نیازهای جنسی، شوخی، شوخ طبعی، بازی و تفریح مشکل دارد.

در ابراز ترس، نگرانی، آسیب پذیری و احساسات درونی به دیگران- حتی به نزدیک ترین فرد به خود- به طور مثال همسرش- مشکل دارد و احساساتش را بروز نمی دهد.

چنین فردی تأکید افراطی بر عقل و منطق دارد و توجهی به احساسات و عواطف ندارد.

❒ فرد با این "طرح واره منفی" فکر و باورش این است:"زندگی غیرقابل پیش بینی است و همیشه باید در چارچوب های تعیین شده عمل کرد تا اشتباهی رخ ندهد. بنابراین، خودت را کنترل کن، درست رفتار کن و اشتباه نکن!"

❒ این "طرح واره" اغلب در خانواده هایی شکل می گیرد که والدین بیش از حد لازم منظم، سخت گیر، ایرادگیر، مذهبی، تحکم کننده و سرکوبگر هستند و اجازه هرگونه تفریح، شادی، ابراز احساسات وخودانگیختگی را در کودکان از بین می برند.این والدین کنترل شدید همراه با تنبیه را در مورد کودکان شان اِعمال می کنند و مسئولیت و تعهدات سنگین بر عهده آنها می گذارند؛ به طوری که این کودکان وقتی به بزرگسالی می رسند افرادی بازداری شده، خشک، جدی، عبوس، خسته و بیش از حد منطقی و عقلانی هستند و هیچ جایی برای بروز احساسات و عواطف باقی نمی گذارند.

❒اصلاح و بازسازی ساختارها و نظام های فکری کار بسیار دشواری است و به سادگی انجام پذیر نیست.برای اصلاح این طرح واره، فرد باید "کودک درون" خود را که در کودکی به شدت سرکوب و بازداری شده یک بار دیگر اِحیا کند و به او اجازه حیات و تنفس بدهد.


┏━━━━━━━━━━━
🏛🎭📔📕
@Marham_Foundation

@IranaPsychologicalAssociation
┗━━━━━━━━━━━━
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این داستان:غذای چینی 😂💔
سه نوع محرومیت هیجانی

محرومیت از محبت:اگر به گذشته خود نظر کنیم متوجه خواهیم شدکه ایا به اندازه کافی محبت را از والدین دیده ایم ویا ما را در آغوش گرفته اند وایا برای ما وقت گذاشته اند؟ اگر فاقد این نوع محبت بوده ایم امکان شکل گیری محرومیت هیجانی (محرومیت محبت) وجود دارد

محرومیت از همدلی:آیا در کودکی از طرف والدین درک شده ایم ویا با احساسات ماهمسویی و همدلی شده است؟ ایا مونولوگی بین ما صورت گرفته؟ اگر فاقد این نوع همدلی از طرف والدین بودیم امکان شکل گیری محرویت هیجانی از نوع همدلی وجود دارد

محرومیت از حمایت: مسئله این است ایا درایام کودکی از طرف والد خود حمایت می شدیم؟ وآیا از این حمایت حس ایمنی داشته ایم ؟ وآیا حضور انها را همیشه در کنار خود حس کرده ایم؟ اینهامواردی از احساساتی است که در ما دچار نقص می باشد ونتیجه ان محرومیت هیجانی از نوع حمایت می باشد براحتی با افرادی در رابطه روبرو می شویم که موارد گفته شده را رعایت نمی کنند ویا افکار و درخواست ما در رابطه غیر معقول هست وما همچنان در چرخه افکار معیوب خود هستیم

کسانی که در ایام کودکی به اندازه کافی موارد نام برده را دریافت نکرده اند مستعد این نوع محرومیت هستند.

┏━━━━━━━━━━━
🏛🎭📔📕
@Marham_Foundation

@IranaPsychologicalAssociation
┗━━━━━━━━━━━━
نظریه «درماندگی آموخته شده» (Learned Helplessness)

❒درمواقع بحرانی، تلاش ما بیشتر برای کاهش آثار منفی ناشی از ان اتفاق بد می باشد در این بین کسانی هستند که عاجز از کنترل مدیریت بحران را دارند ویا حداقل تلاشی برای بهترشدن شرایط انجام نمی دهند این رفتار درماندگی آموخته شده نام دارد

درماندگی آموخته شده وقتی رخ می‌دهد که فرد برای مدت طولانی در شرایط پراسترس، سخت و کنترل‌نشدنی به سر ببرد. در نتیجه، هنگامی که بتواند از این شرایط خلاص شود، دیگر تلاشی برای رهایی خود نخواهد کرد؛ چراکه ذهن او به آن شرایط خو گرفته است. فرد آموخته که ناتوان است و نمی‌تواند برای تغییر شرایط کاری کند؛ حتی زمانی که امکان تغییر پیش می‌‌‌آید. خنثی وبی تفاوت هستند گویی این افراد استفاده از فرصت را فراموش کرده‌اند. چنین فردی دچار درماندگی آموخته شده است.

❒این مفهوم اولین بار هنگام بررسی رفتار حیوانات و به‌طور تصادفی کشف شد. مارتین سلیگمن و استیون مایر، دو روان‌شناس مشهور آمریکایی، این عارضه را اولین بار در سال ۱۹۶۷ در سگ‌ها مشاهده کردند...از آن زمان تاکنون تحقیقات زیادی روی انسان‌ها نیز صورت گرفته و نشانه‌های مختلفی نیز در انسان‌ها دیده شده است.

برای درک بهتر موضوع به مثال‌های زیر توجه کنید:کودکی که به‌طور مکرر در حل مسائل درسی ناکام می‌ماند یا در امتحانات درسی نمره مناسبی کسب نمی‌کند به‌سرعت به این نتیجه می‌رسد که هر تلاشی هم انجام دهد موفق نخواهد شد در نتیجۀ این نگرش، دست از تلاش برای تقویت سواد خود برمی‌دارد و هر بار که با مسئله جدیدی مواجه شود احساس ناتوانی خواهد داشت.

👁‍🗨شکست رژیم‌های غذایی پی‌در‌پی/ادامه سیگارکشیدن با وجود تلاش‌های متعدد برای ترک سیگار/ناتوانی در ترک محیط نامناسب و دوری از افراد

درماندگی آموخته شده تاثیر عمیقی بر سطح کیفیت زندگی فرد می گذارد؛افراد درگیر،افسردگی، استرس شدید وکاهش انگیزه را تجربه می کنند.البته مطالعات بعدی او نشان داد این موضوع شامل همه نمی‌شود. افراد موفق بعد از بارها ناکامی، تسلیم شرایط نشده‌اند و شانس خود را مجدداً امتحان کرده‌اند. حدود یک سوم انسان‌ها تسلیم پدیده درماندگی آموخته شده نمی‌شوند.

#تعالی_رفتار

┏━━━━━━━━━━━
🏛🎭📔📕
@Marham_Foundation

@IranaPsychologicalAssociation
┗━━━━━━━━━━━━
وسواس فکری عملی

وسواس فکری عملی یا همان بیماری ocd یکی از انواع اختلالات روانی است که زندگی فرد را به شدت تحت تاثیر قرار می‌دهد. این اختلال افکار، تصاویر، تردیدها و نگرانی‌های غیر منطقی را به صورت مداوم در ذهن بیمار ایجاد می‌کند. اغلب افراد مبتلا به اختلال ocd به دلیل داشتن افکار
وسواسی، اضطراب و استرس شدیدی را تجربه می‌کنند، به نحوی که زندگی روزمره آن‌ها مختل می‌شود. 

❒از طرفی، فرد درگیر بیماری وسواس فکری عملی، معمولا برای کاهش سطح اضطراب ناشی از افکار وسواسی، کارهای اجباری انجام می‌دهد که این کارها نه تنها زمان زیادی را از شخص می‌گیرند، بلکه کیفیت زندگی و عملکرد روزانه او را تحت تاثیر قرار می‌دهند.

🔱برای آشنایی بیشتر با این مبحث👇

https://t.me/Marham_Foundation/785

┏━━━━━━━━━━━
🏛🎭📔📕
@Marham_Foundation

@IranaPsychologicalAssociation
┗━━━━━━━━━━━━
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
روزگارے اندیشہ خدا بود
ڪہ سرانجام انسان شد
واینڪ سراسرغوغاست...
تنهایی صعود است نه سقوط

«وقتی از من سخن می‌گوییم، یعنی از تنهایی سخن می‌گوییمهرکسی واژه‌ی من را به‌زبان می‌آورد فاصله‌ای میان خودش و دیگران برقرار می‌کند و دایره‌ای دور خودش می‌کشد.

❒تنهایی حاصل من بودن است.فقط جایی به تنهایی برمی‌خوریم که من‌ها وجود دارند.اما هرجا من‌ها هستند، عطشی برای منیت هم وجود دارد و مصیبت من ماندن.در وجود انسان‌ها تناقضی ذاتی وجود دارد که هم دلشان می‌خواهد به حال خود باشند هم می‌خواهند تعلقی عمیق به دیگران داشته باشند.

تنهایی از منظر اگزیستانسیالیسم :دیدگاهی که در آن تنهایی، به صورت مفهومی اساسی و بنیادی مطرح شده و مورد بررسی قرار گرفته، رویکرد وجودی یا اگزیستانسیال است. از پنجره‌ی این دیدگاه، مفهوم تنهایی به سه نوع درون فردی، بین فردی و اگزیستانسیال تقسیم بندی می‌شود.

تنهایی درون فردی نوعی از تنهایی است که در آن اجزای مختلف وجود فرد از هم فاصله می‌گیرند، فرد احساسات یا خواسته‌هایش را خفه می‌کند، باید ها و اجبار ها را به جای آرزوهایش می‌پذیرد، به قضاوت خود بی‌اعتماد می‌شود و یا استعداد های خود را فراموش می‌کند.الن وست تنهایی درون فردی را این‌گونه توصیف می‌کند: در کودکی کاملا فارغ از نظرات دیگران بود، ولی حالا دیگر کاملا به افکار دیگران وابسته است. دیگر اصلا نمی‌داند خودش چه احساسی دارد یا نظرش چیست. این تنهاترین وضعیت ممکن است، یک جدایی تقریبا کامل از ساختار خودمختار فرد.

➋نوع دوم تنهایی شناخته‌ترین و ملموس ترین حالت تنهایی است. حس ناخوشایند جدا‌افتادگی و بی‌کسی که به معنای دور افتادن از دیگران به صورت فیزیکی است.چنان که در یکی از نوشته های آرتور شوپنهاور مشهود است :"انسان اگر شعوری در حد کمال داشته باشد تنهایی را برمی‌گزیند‌ زیرا آدمی هرچه در درون خود بیشتر مایه داشته باشد از بیرون کمتر طلب می‌کند و دیگران هم کمتر می‌توانند چیزی به آن عرضه کنند."مقصود از تنهایی، تنهایی میان فردی بوده که از نظر وی، کمال در تنها بودن و انتخاب تنهایی است.

تنهایی وجودی یا اگزیستانسیال :سومین نوع و ناشناخته ترین نوع تنهایی، نوعی از تنهایی است که در سطح زندگی روزمره، قابل لمس نمی‌باشد، همان نوعی از تنهایی که زمانی درک می‌شود، که ما می‌پذیریم که تنها هستیم و از دیگران و از دنیا در طی ماجراجویی زندگی جدا هستیم. به نقل از مارتین هایدگر: انسان به این جهان پرتاب شده است و این پرتاب شدگی موقتی/اجباری است.

❒ نیچه تنهایی را نوعی فضلیت می‌داند. به عقیده او تنهایی برای کسی زندان است که تاب تحمل خویش را ندارد یا آنچنان از درون فقیر است که به دیگران نیازمند است.با این حال نیچه آگاه است که گریز به تنهایی همواره از بلندی طبع شخص حکایت نمی‌کند. برخی از مردم به تنهایی می‌گریزند، چون خود بیمارند و برخی از مردم به تنهایی می‌گریزند، چون مردم بیمارند.

"بگریز، دوست من، به تنهایی ات بگریز! تو را از بانگ بزرگ‌مردان کَر و از نیش خُردان زخمگین می‌بینم. پایان تنهایی آغاز بازار است؛ و آن جا که بازار آغاز می‌شود، همچنین آغاز هیاهوی بازیگرانِ بزرگ است و وِز وِزِ مگسان زهرآگین."

سارتر انسان را وانهاده در جهانی بی‌روح و خاموش و گاه دشمن‌خو می‌بیند که هیچ چیز نه به او لطفی دارد و نه توجهی. بنابراین، انسان باید به تنهایی بار خود را به دوش بکشد و راه خود را بیابد، بی‌آنکه راهنمایی داشته باشد. ما مادام که زنده‌ایم و بدنی داریم تنهایی برای ما هم درد است و هم لذت، هم پاداش است و هم مجازات. فراموش نکنیم که زندان و سلول انفرادی برای عذاب دادن شخص با تنهایی اختراع شده است. آنچه را که می‌توانیم زندگی سالم و انسانی بنامیم، در گرو این خواهد بود که تا چه اندازه می‌توانیم موازنه‌ای میان تنها بودن و با دیگران بودن در زندگی خود برقرار کنیم.


┏━━━━━━━━━━━
🏛🎭📔📕
@Marham_Foundation

@IranaPsychologicalAssociation
┗━━━━━━━━━━━━
دونیم سازی یا Splitting (کرنبرگ 1975)

❒اشخاصی که از روان پریشی یا ساختار شخصیت مرزی رنج می‌برند، تمایل دارند تا بخشی از مردم را در ردیف افراد کاملاً متخاصم (مک دوایت 1985) و بخش دیگر را در ردیف افرادی کاملاً دوست داشتنی قرار دهند. (دامنه آسیب‌هایی که افراد روان پریش در حیطه  آزمون واقعیت، ارتباط با واقعیت و یکپارچگی تحمل می‌کنند معمولاً وسیع تر از شخصیت‌های مرزی است).

افراد آشفته روان، هر موضوعی را که درون فکنی می‌کنند، به دو نیمه تقسیم می‌کنند.:نیمه ی کاملاً دوست داشتنی در برابر نیمه ی فاسد و نفرت انگیز و بعد سایرین را صرفاً در محتوای قالبی بخش‌های تقسیم شده دوست داشتنی و نفرت انگیز می‌سنجند.بنابراین؛ چنین شخصی غالباً مهربانی یا خشم را به افراد معینی نسبت می‌دهند و به دسته بزرگ مردم که بالقوه ممکن است خصوصیت هایی از هر دو جنبه را داشته باشند توجهی نکنند.

❒دونیم سازی به همراه مکانیزم برون فکنی در اشعار کودکانه بیشتر به چشم می‌خورد؛

~دخترا از جنس چی اند؟!
~شکر و ادویه و هر چیز قشنگ!
~پسرا از جنس چی اند؟!
~مار و حلزون و هرچیز بد!

❒به گونه ای دیگر؛ بعضی افراد که دارای شخصیت مرزی و یا روان پریش هستند محتویات به اصطلاح «خوب» و «بد» را در یک شخص معین مجزا می‌کنند و هرازگاهی به تناوب و در زمان‌های مختلف یکی از این خصوصیت ها را در همان فرد بزرگ نمایی می‌کنند. یک روز شخصی بسیار شگفت انگیز و ملکوتی است و همین فرد روزی دیگر شخصی پلید و شیطان صفت است!

کرنبرگ، شرح داده است که چگونه افراد با ساختار شخصیتی مرزی از مکانیسم دو نیم سازی برای دفاع در برابر اضطرابی که از پذیرش کلیت خصوصیت های شخصی دیگران حاصل می‌شود (تمامیت شی) استفاده می‌کنند.

مراقب مکانیسم دونیم سازی در افرادی که قبل از هرگونه مداخله درمانی از قابلیت‌های درمانگری شما تمجید می‌کنند باشید. (استفاده از مکانیسم دونیم سازی + آرمانی ساختن). زیرا؛ چندی نخواهد گذشت که شما به جاهلی حقیر و شیاد تبدیل خواهید شد (دونیم سازی + نا ارزنده سازی).

وقتی با این قبیل دفاع‌ها مواجه می‌شوید بهتر است بدون اینکه فرصت را از دست دهید به تفسیر آنها بپردازید. به طور مثال؛ چنین پاسخ دهید که شما امیدوار بودید که من نیز به اندازه دکتر اسمیت بزرگ و مشهور باشم، فکر می‌کنم از این جهت که شبیه دکتر اسمیت نبوده ام کمی رنجیده شده باشید!

📕101مکانیسم دفاع روانی

جروم بلکمن
افرادی که احساسات‌شان را سرکوب می‌کنند، کل طیف هیجانی‌شان سرکوب می‌شود، نه فقط یک یا دو تا از هیجانات‌شان.

❒ اگر شما از دو مکانیسم انکار و سرکوبی استفاده می‌کنید تا با احساسات شدیدتان کنار بیایید، احتمالاً این احساسات را از آگاهی‌تان خارج کردید و خودتان را آرام و خون‌سرد می‌دانید.شاید شما همیشه "آرام" باشید و هیچ‌وقت حال‌تان "افت" نکند. اما وقتی "افت" نداشته باشید، "خیز" هم ندارید. یعنی حال‌تان اصلاً بالا و پایین نمی‌شود.

❒ اگر زندگی شما "یکنواخت" است یا اغلب بی‌حوصله‌اید، احتمالاً دارید چیزی را سرکوب می‌کنید. اگر نگرش شما به زندگی بسیار منطقی است و فضای چندانی برای هیجانات نگذاشتید، از خودتان بپرسید پس احساسات‌تان کجاست.

نیازهای سرکوب شده یا انکار شده به طور کامل ناپدید می‌شود، اما آن نیازهای ناهشیار، مخفیانه به حضور خود ادامه می‌دهند.⪼

❒ افرادی که به کارشان معتادند و وقتی برای روابط ندارند، ممکن است دچار علائم جسمی شوند و نیاز به مراقبت پزشکی داشته باشند. افرادی که آگاهی از نیازمند بودنشان به دیگران را سرکوب می‌کنند اغلب به غذا، الکل، و مواد مخدر روی می‌آورند.

❒ یکی از نیروهای ناهشیاری که اغلب در شخصیت معتادان دیده می‌شود، این است که آن‌ها به یک "ماده" تمایل دارند، یعنی هر چیزی که بتوانند بخرند و کنترلش کنند، نه چیزی که غیرقابل اعتماد باشد، مثل رابطه‌ی انسانی.اگر شما هم درگیر مشکلِ خوردن یا مواد مخدر هستید، احتمالاً دارید نیازی را در وجودتان سرکوب یا انکار می‌کنید، نیازی که مربوط به ارتباط با دیگران است.

#مکانیسم دفاعی

🎩جوزف برگو

📕 چرا آن کار را کردم؟
باور غیر عقلانی :در آشفتگی های هیجانی، رویدادهای برانگیزاننده همیشه ازطریق عقاید غیرعقلانی پردازش میشوند.

رایج ترین عقاید و باورهای غیر منطقی(خطاهای شناختی) که پیامدهای عاطفی آشفته برای افراد به همراه دارد، عبارت است از:‌

✖️باور غیر عقلانی : من باید عشق و تایید تمام افرادی را که برایم مهم هستند داشته باشم

👁‍🗨 اظطراب اجتماعی، رفتار وابسته ، اجتناب اجتماعی

✔️ باور عقلانی : مطلوب است که تایید شوم و مرا دوست بدارند اما برای بقا و ادامه حیات من الزامی نیست

✖️ باور غیر عقلانی : من باید کاملا باکفایت، توانمند و موفق باشم

👁‍🗨 ترس از شکست، اظطراب های کارکردی، کمال گرایی، رفتار های وسواس گونه

✔️ باور عقلانی : بهتر است خودم را موجودی دارای کاستی ها و غیر کامل ببینم. اینکه کاری انجام دهم معمولا بهتر از آن است که لزوما ایده آل انجام دهیم

✖️ باور غیر عقلانی : وقتی مردم بد یا ناعادلانه رفتار می کنند باید آنها را لعنت و سرزنش کنم و آنها را موجوداتی بد و شرور ببینم

👁‍🗨احساس خشم و پرخاشگری

✔️ باور عقلانی : انسان ها معمولا کارهای احمقانه می کنند، درست نیست که ارزش کلی آنها را بر اساس رفتارهای موردی بسنجیم.

✖️ باور غیر عقلانی : وقتی شکست میخورم یا طرد میشوم یا با من ناعادلانه برخورد میشود، امور واقعا فاجعه و رقت انگیز است

👁‍🗨خشم و افسردگی

✔️ باور عقلانی : هرچند نرسیدن به خواستها مطلوب نیست اما بندرت رقت انگیز و فاجعه است

✖️ باور غیر عقلانی : احساس بدبختی عاطفی ناشی از فشارهای بیرونی است و ما بر خلق و احساسات خود کنترل اندکی داریم

👁‍🗨خشم و افسردگی ، درماندگی، مشکلات بین فردی

✔️ باور عقلانی : من بسیاری از حالات خلقی را ایجاد میکنم و با اتکا به باورهای عقلانی میتوانم بسیاری از آنها را تغییر دهم

✖️ باور غیر عقلانی : اگر امری خطرناک بنظر برسد ، من باید خود را با آن مشغول کنم و به آن فکر کنم

👁‍🗨 اضطراب ، پانیک و رفتار های اجتنابی

✔️ باور عقلانی : صرف نگران بودن درباره مسئله ای به رفع آن کمک نمی کند. من سعی میکنم مشکلات را حل کنم اما اگر حل نشدنی باشد، آنها را میپذیرم.

✖️ باور غیر عقلانی : خیلی راحت تر است که از مشکلات و مسئولیت ها اجتناب کنیم تا آنکه به انظباط و خویشتنداری بپردازم

👁‍🗨 اهمال کاری و طفره رفتن از کار ، احساس تهی شدن زندگی

✔️ باور عقلانی : در کوتاه مدت فرار از حل مشکلات راحت تر است اما در دراز مدت تحمل سختی و خویشتنداری لذت بیشتری خواهد داشت

✖️ باور غیر عقلانی : گذشته من بر رفتار زمان حال من بسیار تاثیر دارد. چیزی که در گذشته آنهمه بر من اثر گذاشته است حتما هنوز هم اثر دارد

👁‍🗨 حس ناتوانی و درماندگی

✔️ باور عقلانی : بازبینی باورهای من درباره کودکی می تواند به کاهش اثرات مخرب و تجارب دردناک آن دوره منجر شود

✖️ باور غیر عقلانی : انسان ها و امور جهان باید بهتر از اینی که شوند که می بینیم. اگر من نتوانم راه حلی به این مظور بیابم بسیار فاجعه است

👁‍🗨عصبانیت و حس سرخودگی، خشم به دیگران

✔️ باور عقلانی : چه خوشم بیاد چه نه، واقعیتی در جهان محدودیت هایش وجود دارد، قبل از اقدام به اصلاح امور، باید این مسئله رو بپذیریم.

✖️ باور غیر عقلانی : انسان می تواند از راه انفعال و بی اقدامی و صرفا خوش بودن به حس خوشبختی برسد

👁‍🗨 تنبلی و نارضایتی از زندگی

✔️ باور عقلانی : اگر من درگیر کارهای چالش برانگیز و نیازمند همت و تلاش شوم ، در دراز مدت احساس خوشبختی بیشتری خواهم داشت

❒آلبرت الیس، این باورهای غیر عقلانی را در چهار مقوله کلی طبقه‌بندی کرده است.
به اعتقاد او چهار مقوله باور ناسالم، هسته مرکزی تمام مشکلات روان‌شناختی هر فرد را تشکیل می‌دهند:


پرتوقعی (انتظار غیرمنطقی)

فاجعه‌پنداری (وحشتناک دیدن وقایع)

سطح پایین تحمل ناکامی (بی‌تحملی)

کم‌ارزش شمردن خود (ناارزنده‌سازی خویشتن).

# پارت ➍
نظریه آسیب شناسی روانی رفتاردرمانی عقلانی-هیجانی

همان گونه که انسانها گرایش طبیعی دارند به اینکه به صورت منحصر به فردی عقلانی و روشنفکر باشند،گرایش بسیار نیرومندی نیز وجود دارند که مخلوقات کج فکری باشند.الیس معتقد است وقتی حادثه ای برای فرد اتفاق می­افتد، او بر اساس تمایلات درونی و ذاتی خود ممکن است دو برداشت متفاوت و متضاد از آن حادثه و رویداد داشته باشد: یکی افکار­، عقاید و باورهای منطقی و عقلانی و دیگری افکار، عقاید و برداشت های غیر منطقی و غیر عقلانی.

❒ در حالتی که فرد تابع افکار و عقاید عقلانی و منطقی باشد، به عواقب و نتایج منطقی دست خواهد یافت و شخصیت سالمی خواهد داشت اما در حالتی که فرد تحت تأثیر و دستخوش افکار و عقاید غیر منطقی قرار می گیرد­، با عواقب و نتایج غیر منطقی و غیر عقلانی مواجه خواهد شد. در این حالت­، فردی است مضطرب و ناراحت که شخصیت نا سالمی دارد .

افراد از نظر گرایش فطری به سمت عقلانی بودن تفاوت دارند. آنها از نظر گرایش به آشفتگی عقلانی نیز متفاوت هستند. جوامع و خانواده ها نیز از لحاظ گرایش به تفکر روشن یا نادرست تفاوت دارند، هر چند که متأسفانه اغلب جوامع فرزندان خود را طوری رشد می دهند که گرایش های نیرومند آنها به آشفته کردن خودشان با عقاید غیرعقلانی را تشدید می کنند.. اما حتی بهترین میراث ها و بهترین جامع پذیری هم نمی توانند آسیب پذیری ما را نسبت به خودشکن بودن برطرف کنند.به عبارتی دیگر هر انسانی با افکار واندیشه خود ، به زندگی خود جهت می دهد

بین ما کسی خدا نیست، به رغم تمایلات کمال گرایانه و بزرگ منشانه برای خدا بودن، همه ما در هر زمانی گرفتار مسامحه و پشت گوش انداختن می شویم، بارها بجای اینکه از نو فکر کنیم، مرتکب همان اشتباهات می شویم، بجای عمل مسئولانه به تفکر آرزومندانه می پردازیم، بجای اینکه احتمالات را در نظر بگیریم متعصب و ناشکیبا می شویم، به جای اینکه منطقی و تجربی نگر باشیم به خرافات و فلسفه ماوراءطبیعه اتکا می کنیم، و به جای لذت جویی مسئولانه و بلندمدت در لذت جویی کوتاه مدت، زیاده روی می کنیم. تنها تفاوت بین کسانی که برچسب بیمار روانی به آنها زده می شود و آنهایی که بهنجار به حساب می آیند، فراوانی و شدتی است که خود را با اتکا برتفکر غیرعقلانی ناراحت می کنند.

# پارت ➌
کاربرد نظریه شخصیت در درمان

❒الیس در کارگاه های خود مانند جلسات درمان خویش،درمانگری رهنمودی است و برای اینکه کسی را ناراحت یا مضطرب نکند، بدون اینکه پیچ و خمی به جملات خود بدهد، مستقیما به اصل موضوع می پردازد.مشکل الیس این است که افراد را متقاعد سازد تا از فرایندهای شناختی خود برای آفریدن نوعی زندگی استفاده کنند که لذت را به حداکثر و عذاب وجود را به حداقل برساند. الیس دوست دارد بگوید: «هدف از زندگی،داشتن لحظه های خوب است» اما او لذت گرای بلند مدت است نه لذت گرای غیرمنطقی کوتاه مدت که به قیمت عذاب بلندمدت، غرق در امیال زودگذر می شود.

❒رفتاردرمانی عقلانی- هیجانی یا درمان منطقی- عاطفی الیس به عنوان یک نظریه شناختی، به فرایندهای درون فرد(ارگانیزم) به عنوان عوامل تعیین کننده مهم عملکرد شخصیت اشاره می کند.این رویدادهای برانگیزاننده A نیستند که اهمیت دارند بلکه برداشت ها و تعبیرهایی که فرد از این رویدادها می کند، مهم هستند.یعنی B مستقیماً به C می انجامد. بنابراین کسی که طرد یا شکست را از طریق عقیده عقلانی پردازش می کند ممکن است پیامدهای مناسب تاسف، پشیمانی، دلخوری، ناخشنودی را احساس کند و تصمیم بگیرد آنچه را تغییر دهد تا از وقوع دوباره رویدادهایی که مایه تاسف هستند جلوگیری کند.

اگر افراد زندگی خود را بر گرایش های ذاتی منطقی و تجربی بودن بنا نهند، می توانند از اشفتگی های هیجانی اجتناب کنند.به عنوان انسانهای عقلانی(منطقی) می دانیم که دنیا همیشه عادلانه
نیست،رویدادهای ناگوار در زندگی هر کسی اتفاق می افتند. بنابراین گاهی دستخوش هیجان های بجایی مانند
تاسف،پشیمانی،ناخشنودی و دلخوری می شویم. در واقع، می دانیم که کامل نیستیم و همیشه شکست هایی داریم و اشتباهاتی می کنیم، اما اگر کسی صرفا به این دلیل که کامل نیستیم، به صئرت موجودی بی ارزش با ما برخورد کند، ناراحت خواهیم شد. با اینکه قبول داریم منافع شخصی خود را در درجه اول اهمیت قرار می دهیم، تصمیم می گیریم شرایط اجتماعی ناخوشایند را در جهت منطقی تری تغییر دهیم ، زیرا می دانیم در بلندمدت، به نفع ماست که در دنیای عاقلانه تری زندگی کنیم.

❒در دنیای عاقلانه تر، گرایش های فطری خود را به صیانت نفس و لذت آفرینی می پذیریم. در این صورت کمتر به فعالیت های خودشکنی مانند لذت جویی کوتاه مدت سیگار کشیدن یا پرخوری می پردازیم که خشنودی فوری تامین می کنند ولی به قیمت کاهش سرزندگی و شادابی تمام می شوند. ما تمایلات خود را به خلاق بودن،استفاده کردن موثرتر از زبان،شهوانی و جنسی بودن،دوست داشتن و دوست داشتنی بودن، تحقق می بخشیم(الیس، 1973) اما به این دام غیرمنطقی نمی افتیم که فکر کنیم این تمایلات طبیعی، ضروریات مبرم هستند. برای مثال اگر دیگران به ما احترام بگذارند و برای ما ارزش قائل باشند، زندگی شادتر می شود، اما نتیجه نمی گیریم که باید حتما توسط دیگران تایید شویم. آدمی که از نظر هیجانی سالم است می تواند تا اندازه ای برای دیگران اهمیت قایل شود که رابطه مناسبی با انها داشته باشد اما آنقدر به دیگران اهمیت نمی دهد که اسیر تایید آنها شود.

# پارت ➋
«آلبرت الیس» از سال 1957 که برای اولین بار نظام ابداعی خود را به اجلاس سالیانه انجمن روان شناسی آمریکا معرفی کرد، همواره با علاقه از رویکرد عقلانی خود «درمان عقلانی وعاطفی»دفاع کرده است.نظریه الیس، براساس رویکردی تعاملی است و در نظریه‌ شخصیت و درمان، تعامل بین شناختِ رفتار و هیجان را در نظر می‌گیرد. براساس نظریه الیس ، رویداد‌­های زندگی، پیرامون افراد رخ می‌دهند وافراد براساس این رویداد‌ها، نوعی باور و عقیده، نسبت به رویداد برانگیزاننده در خود، پردازش می‌کنند.

❒آلبرت الیس از اواخر دهه 1940 تا اوایل دهه 1950 بطور فزاینده ای از اثربخشی و کارایی روانکاوی کلاسیک و روان درمانی تحلیل گرا ناخشنود بود. الیس مخالف نظریه فروید مبنی براینکه ریشه روان رنجوری افراد مربوط به دوران کودکی است. این تعارض های ناهوشیار ناشی از دوران کودکی نیست بلکه ناشی از ان تفکری است که مدام به خودشان القا میکنند زندگی دارای فلسفه غیر منطقی هست.

❒الیس دریافت که تداعی آزاد آنقدر منفعل است که به گذشته گرایش داشته باشد و عقاید فعلی بیماران را در مورد خودشان و دنیا به طور جدی به چالش بکشد. او حمله مستقیم به نظام عقیدتی درمانجویان را آغاز کرد و آنها را وادار ساخت تا به طور فعال علیه فرض های غیرمنطقی خود تلاش کنند. الیس دریافت که با این رویکرد عقلانی، به درمان تناسب کامل دارد.

❒الیس با برخورداری از تیزهوشی،بیان واضح و عینی افکار، عشق به مباحثه خردمندانه، اعتقاد راسخ به قدرت گفتگو منطقی و حس شوخ طبعی برای برطرف کردن خشم یا اضطراب غیرمنطقی، توانست با رویکرد جدید خود بیشتر از رویکردهای روان کاوی قدیمی موثر واقع شود.

نظریه شخصیت رفتاردرمانی عقلانی-هیجانی الیس:توجیه عقلانی-هیجانی شخصیت تقریبا به راحتی مدل ABC است(الیس،1973؛1991). در این مدل A مخفف Activating events به معنای رویداد برانگیزاننده زندگی،مثل طرد شدن توسط معشوق یا ناکامی در مصاحبه شغلی می باشد؛ نقطه B که مخفف Beliefs است به معنای باور‌ها است و عقایدی را نشان می دهد که افراد از آنها برای پردازش کردن رویدادهای برانگیزنده در زندگی خود استفاده می کنند. این عقاید می توانند عقلانی باشند، مانند اعتقاد به اینکه طرد شدن مایه تاسف بوده یا شکست آزارنده و ناخوشایند بوده است این عقاید می توانند غیرعقلانی نیز باشند، نظیر فکر کردن به اینکه " طرد شدن من واقعا وحشتناک بود"یا" چقدر وحشتناک است که نتواستم در آزمون ورودی موفق بشوم، این شکستها برای من رزومه ای ضعیف خواهد بود."و در نقطه C که مخفف Consequences به معنای پیامد‌ها است فرد پیامدهای هیجانی و رفتاری آنچه را که به تازگی اتفاق افتاده است تجربه می کند.

الیس در تبیین منطقی شخصیت، معتقد است یک ABC ساده رخ می‌دهد.او معتقد بود که باور‌های فرد، ممکن است منطقی باشد یا غیر منطقی. با توجه به این باور منطقی یا غیر منطقی، افراد پیامدهای عاطفی و رفتاری را تجربه می‌کنند. به اشتباه، افراد و درمانگران تصور می‌کنند که پیامدهایی که تجربه می‌کنند، ناشی از رویدادی است که رخ داده است.

❒اغلب افراد و بسیاری از درمانگران تصور می کنند که پیامدهای هیجانی مهم رشد شخصیت، نتیجه مستقیم رویدادهای برانگیزاننده ای هستند که افراد در معرض آنها قرار داشته اند. یعنی A مستقیما به C منجر می شود. به این صورت که هرچه عوامل و فعالیت ها در اوایل زندگی دلپذیرتر بوده باشند، شخصیت سالمتر خواهد بود؛ هرچه رویدادهای برانگیزاننده ناخوشایندتر بوده باشند، انسان از لحاظ هیجانی آشفته تر خواهد بود.

❒ اما این افراد و درمانگران طبق رفتاردرمانی عقلانی-هیجانی کاملا در اشتباه هستند.به عبارت دیگر، رفتار‌گرایان سنتی این عقیده را دارند که محرک یا رویداد برانگیزاننده منجر به پاسخ در ارگانیسم می‌شود و هیچ میانجی بین محرک و پاسخ در نظر نمی‌گیرند. اما، باور و افکار پیرامون آن رویداد است که منجر به پیامدهای تجربه شده می شود.

# پارت ➊
از مورچه جلویی تبعیت کن

❒روزی، بره ای🐑 باید از جنگل بکری می گذشت تا به چراگاهش برسد. بره ی بی فکری بود و راه پر پیچ و خم و پر فراز و نشیبی برای خود باز کرد.روز بعد، سگی🐕 که از آن جا می گذشت، از همان راه استفاده کرد و از جنگل گذشت. مدتی بعد، موجو دوپای راهنمای گله آن راه را باز دید و گله اش را وادار کرد از آن جا عبور کنند.

❒مدتی بعد، انسان ها هم از همین راه استفاده کردند: می آمدند و می رفتند، به راست و چپ می پیچیدند، بالا می رفتند و پایین می آمدند، شکوه می کردند و آزار می دیدند و حق هم داشتند. اما هیچ کس سعی نکرد راه جدید باز کند.

❒مدتی بعد، آن کوه راه، خیابانی شد. حیوانات بیچاره زیر بارهای سنگین، از پا می افتادند و مجبور بودند راهی که می توانستند در سی دقیقه طی کنند، سه ساعته بروند، مجبور بودند که همان راهی را بپیمایند که بره ای گشوده بود.سال ها گذشت و آن خیابان، جاده ی اصلی یک روستا شد، و بعد شد خیابان اصلی یک شهر. همه از مسیر این خیابان شکایت داشتند، مسیر بسیار بدی بود.

در همین حال، جنگل پیر و خردمند می خندید و می دید که انسان ها دوست دارند مانند کوران، راهی را که قبلا باز شده، طی کنند و هرگز از خود نپرسند که آیا راه بهتری وجود دارد یا نه؟

📕 قصه هایی برای پدران. فرزندان. نوه ها

🎩 پائولو کوئیلو

❒مغز یک اندام به شدت خودخواه است. البته قانون بقای طبیعی هر موجود زنده‌ای را مقید به خودخواهی می‌کند، اما در میان اندام‌های موجودات زنده مغز به شدت خودخواه است.

❒نورون‌ها در شبکه عصبی برای برقراری ارتباط با یکدیگر نیازمند انرژی هستند، علاوه بر آن ساخت مسیرهای جدید عصبی، بر اساس تفکر و خرد، نیازمند مصرف انرژی بیشتری هم خواهد بود. اما مسیرهای عصبی از قبل ساخته شده که نیازی به پردازش‌های سنگین ندارند و به ویژه آن مسیرها که مبتنی بر تقلیدهای جمعی شکل میگیرند کمترین مصرف انرژی را خواهند داشت. مصرف انرژی کمتر به عنوان یک مزیت زیستی برای مغز محسوب می شود.

❒اینکه امروزه در میان جوامع مختلف شاهد رفتارهای تقلیدی-جمعی متنوع هستیم و در برابر تغییر آنها مقاومت‌های فراوانی میشود و در نتیجه آن تقلید و پیروی از تفکرات پر‌مقلد به راحتی به عنوان یک «مِم» گسترش میابد، ناشی از اولویت مغز برای مصرف بهینه انرژی در استفاده از ساده‌ترین و عمومی‌ترین پاسخ ها است.

❒در این میان گروهی از جوامع انسانی خود را اشرف مخلوقات می‌پندارند حال آنکه حتی توانایی رهایی از چنگال مغز خودخواه را ندارند و بی‌خبر از حقایق تنها به عنوان یک ماشین مقلد در خدمت انتشار «مِم» ها هستند.

┏━━━━━━━━━━━
🏛🎭📔📕
@Marham_Foundation

@IranaPsychologicalAssociation
┗━━━━━━━━━━━━
جهل جمعی یا خرد جمعی

نسبت فرد و جمع یکی از مهم‌ترین مفاهیم علوم انسانی است چه انسان از سوئی واجد فردیت است از سوئی ناگزیر است در جمع زندگی کند نسبت این جمع و فرد یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های متفکران بوده است و هست. اینکه آیا فرد باید همواره دغدغه‌های فردی خود را دنبال کند حال این دغدغه‌ها منافع اقتصادی یا باورهای و احساسات فردی اوست یا نه انسان باید به مصلحت و خیر عمومی توجه کند و در جهت آن عمل کند، مفهوم حقیقت را پیش می‌کشد. آیا این حقیقت یک حقیقت فردی است؟

❒«لزوم احترام به عقاید دیگران»:این جملهٔ کلیشه‌ای را حتماً زیاد شنیده‌اید که می‌گویند: «به عقاید هم احترام بگذاریم»! این جمله، مغالطهٔ محض است و هیچ مبنایی ندارد. هیچ عقیده‌ای (تأکید می‌کنم هیچ عقیده‌ای) محترم نیست و هر عقیده و نظری، قابل نقد و رد و طنز می باشد، من چرا باید به عقیده‌ای که صدر تا ذیل آن را بی‌پایه و خلاف خِرَد و دانش می‌دانم، احترام بگذارم؟! این کار عین بی‌احترامی به خودم است. یک انسان اوّل باید برای خودش احترام قائل باشد تا بتواند برای دیگران هم احترام قائل شود.

عقاید محترم نیستند، بلکه حق آزادی عقیده و بیان انسان‌ها محترم است. ما باید برای حق آزادی عقیده و بیان انسان‌ها احترام بگذاریم و عقاید آن‌ها را بشنویم و با خِرَد و دانش روز بسنجیم و به آن‌ها واکنش نشان دهیم تا «گفتگو» شکل بگیرد و از خلال این گفتگو، به‌قول هابرماس، به یک «فهم بین‌الاذهانی» رسید.


┏━━━━━━━━━━━
🏛🎭📔📕
@Marham_Foundation

@IranaPsychologicalAssociation
┗━━━━━━━━━━━━
زوج درمانی هیجان مدار (EFT) چیست؟

❒زوج درمانی هیجان مدار یک نوع درمان کوتاه مدت است که بر احساسات تمرکز دارد و متناسب با نیازهای زوجین انجام می‌شود. این روش تکنیک‌های مختلفی دارد و برای بهبود روابط در نظر گرفته می‌شود. این رویکرد درمانی سال‌های زیادی است که توسط مشاوران انجام می‌شود و توسط لس گرینبرگ و سو جانسون در سال 1980 ابداع شد. در حالی که این درمان بیشتر برای زوج‌ها انجام می‌پذیرد، اما خانواده‌ها نیز می‌توانند از آن استفاده کنند. در نهایت این روش به زوج‌ها کمک می‌کند تا پیوند عاطفی ایمن‌تری را ایجاد کرده و روابطشان را قوی‌تر کنند.

❒این نوع زوج درمانی معمولا به هشت تا بیست جلسه نیاز دارد. زوج درمانی هیجان مدار به طور کامل به اثبات رسیده و مشخص شده است که اثرگذاری بالایی روی حل اختلافات و بهبود روابط خواهد داشت. این زوج درمانی یک رویکرد تجربی و سیستمی است که از اصول نظریه دلبستگی و تئوری هیجان پیروی می‌کند.

🔥جنبه تجربی آن بدین گونه است که بر چگونگی تجربه افراد در رابطه تمرکز می‌کند.

🔥جنبه سیستمی آن نیز روی تاریخچه روابط خانوادگی، الگوهای رابطه و نوع آن تمرکز خواهد کرد. تقریبا هفتاد و پنج درصد زوج‌هایی که این درمان را دریافت کرده اند، بهبود رابطه را تجربه کرده اند که تا سال‌های سال ماندگار خواهد بود.

زوج درمانی هیجان مدار مناسب چه زوج‌هایی است؟وقتی که زوجین نتوانند مشکلات خود را حل کنند، در یک الگوی منفی گرایی گیر خواهند کرد. در یک مشاوره ازدواج به طور صحیح یاد می‌گیرید که مشکلات خود را سریع‌تر حل کنید. زوج درمانی هیجان مدار می‌تواند برای زوج‌هایی که با ضعف ارتباطات و تعارض دست و پنجه نرم می‌کنند بسیار مناسب باشد. به طور کلی، زوج‌هایی که درگیر این مشکلات هستند، بهترین کاندید برای دریافت این نوع زوج درمانی خواهند بود:

افسردگی

اعتیاد

تروما یا PTSD


همچنین EFT یک درمان موثر برای روابط زوج‌هایی است که تحت تاثیر خیانت یا مسائل دیگر قرار گرفته اند. مشاورین و روانشناسان می‌توانند با تکنیک‌هایی که این نوع زوج درمانی دارد تمامی اختلافات را برطرف کنند.

نقش احساسات و هیجانات در زوج درمانی هیجان مدار:زوج درمانی هیجان مدار به طور کلی بر اساس احساسات عمل می‌کند. یعنی در طی جلسات، مشاور احساسات زوجین را برانگیخته می‌کند تا به اهداف خود و درمان آن‌ها بپردازد. وجود دلبستگی در رابطه زوجین بسیار مهم است. در حقیقت، زوجینی که به یکدیگر دلبسته هستند، می‌توانند روی رابطه خود کار کنند و با حل کردن تعارضات پیوند بین خود را قوی‌تر کنند. از طرفی، داشتن دلبستگی به معنای حضور فیزیکی نیست و یک اصل مهم برای حفظ رابطه و جلوگیری از شکست آن خواهد بود.

مراحل زوج درمانی هیجان مدار:مراحل این روش درمانی بستگی به تعداد جلسات آن دارد. هر چقدر تعداد جلسات بیشتر باشد باید مراحل بیشتری را نیز طی کنید. در جلسات ابتدایی، مشاور روی ایجاد همدلی تمرکز می‌کند و اهداف درمان را بیان خواهد کرد. جلسات زوج درمانی هیجان مدار معمولا هر دو هفته یک بار و مدت نود دقیقه برگزار می‌شوند. در جلسات بعدی به ارزیابی میزان صمیمیت و عوامل مخرب رابطه اختصاص داده می‌شود.در نهایت، در جلسات آخر به بررسی هیجانات نهفته در زوجین پرداخته می‌شود و زوجین احساسات یکدیگر را درک خواهند کرد.

هدف زوج درمانی هیجان مدار چیست؟هدف اصلی این درمان ایجاد وابستگی عاطفی بین زوجین است. بسیاری از زوجین حس می‌کنند که حس امنیت در آن‌ها از بین رفته است و نمی‌توانند به یکدیگر تکیه کنند. یکی از اهداف اصلی زوج درمانی هیجان مدار ایجاد یک پیوند عاطفی قوی بین شما و شریک زندگیتان خواهد بود. وقتی که کنار همسر خود احساس امنیت و راحتی می‌کنید، او را همواره کنار خود می‌بینید و می‌فهمید که به نیازهای شما اهمیت می دهد.

مزایای زوج درمانی هیجان مدار چیست؟با شرکت در زوج درمانی هیجان مدار می‌توانید مزایای زیادی به دست آورید که برخی از آن‌ها به شرح زیر هستند:

قوی‌تر شدن پیوند زناشویی:زوج درمانی که مبتنی بر احساسات است می‌تواند با استفاده از دلبستگی بین زوجین رابطه آن‌ها را قوی‌تر کند. همچنین احساس امنیت در رابطه بسیار بالاتر خواهد رفت و زوجین می‌توانند از یکدیگر آرامش بیشتری دریافت کنند.

عملکرد عاطفی بهتر:زوج درمانی هیجان مدار راهی برای وابستگی سالم بین زوجین فراهم می‌کنند و به ساماندهی مجدد روابط کمک خواهد کرد.

بهبود درک زوجین:این زوج درمانی به افراد کمک می‌کند تا از نیازهای یکدیگر آگاه شوند و برای درک آن‌ها تلاش کنند. آن‌ها در این روند درمانی می‌فهمند که به جای پرخاشگری و عصبانیت به یکدیگر گوش دهند و با همدلی مشکلات را حل کنند.
چرا مرا باید نخواهی وچرا نباید بیشتر بخواهی

❒شکی نیست که عمل کردن به تعلیمات بودا می‌تواند رنج را کاهش دهد. اگر بتوانی چیزی را نخواهی، دیگر غمِ به دست نیاوردن یا از دست دادن آن را نخواهی داشت. وگرنه خود همان خواستن، اگر نتوانی خواسته‌ات را به دست بیاوری، عذاب الیمی برایت خواهد شد.

❒از دست دادنِ هر چیزی هم که داری، و دوستش داری، خود حکایتِ دیگری است. یا حتی فکر کردن به این که ممکن است یک روز آنچه داری، و دوستش داری، دیگر نباشد. و بی شک روزی خواهد آمد که همۀ آن چیزهایی که داری دیگر نیست. چون اصلاً خودت دیگر نیستی. اما مسئله این است که عمل کردن به تعلیمات بودا کار چندان آسانی نیست. زندگی بسیاری چیزها دارد که سخت است آن‌ها را نخواهی، یا بتوانی به آن‌ها دل نبندی. این است که خلاص شدن از رنج‌های زندگی کار آسانی نیست.

🎩لئونارد کوهن

📕بودا


همیشه چیزی در زندگی هست که ناگهان به تو بگوید: چرا نباید بیشتر بخواهی؟ چرا نباید مرا بخواهی؟ما کاکتوسهایی هستیم در جنگل بارانی استعاره به انسان امروزیست که تفسیر اشتباهی از لذت اپیکوریسم داشته ودر مواجهه با خوشی رفتارهایی اعتیاد گونه دارد

تلاش وتکامل انسان از ابتدا تا به حال برای بقا بوده اما ناگهان از دوران تلاش برای بقا به دوره فراوانی وانقلاب های صنعتی پرتاب شده است؛ ما دچار چرخه های افراطی در مواجه با لذت هستیم تکامل مغز ما مواجه با اینهمه لذت را هنوز نداردو همچنان به همان شیوه بقا عمل وپردازش می کند

┏━━━━━━━━━━━
🏛🎭📔📕
@Marham_Foundation

@IranaPsychologicalAssociation
┗━━━━━━━━━━━━
مراحل درمان هیجان مدار

❒تمرکز درمان هیجان مدار بر اینجا و اکنون است و از سه مرحله اصلی تشکیل شده است:

در مرحله اول به از بین بردن چرخه معیوب و منفی روابط اعضای خانواده پرداخته می‌شود. افراد تشویق می‌شوند تا به تعاملات خود نگاه دقیق تری داشته باشند تا متوجه شوند که در این چرخه معیوب چه اتفاقی می‌افتد و در نهایت درک کنند که تعاملات منفی آن‌ها به دلیل دلبستگی ناایمن و فاصله عاطفی است که از یکدیگر دارند.

➋ درمرحله بعدی بازسازی تعاملات است که در آن درمانگر به مراجعین کمک می‌کند تا در مورد ترس‌ها و نگرانی‌هایی که از رابطه خود دارند صحبت کنند. افراد در این مرحله آموزش می‌بینند که چطور با یکدیگر صحبت کنند که فاصله عاطفی کمتر شود. در حقیقت یاد می‌گیرند که در مورد نیازهای خود صحبت کنند و دیگر اعضا نسبت به آن نیازها پذیراتر باشند و با مسئولیت بیشتری واکنش نشان دهند.

➌در مرحله آخر به مراجعین کمک می‌شود تا دریابند چگونه این الگوهای ارتباطی بروز و تداوم پیدا کرده است. به مراجع نشان داده می‌شود که چطور موفق شوند این الگوها را تغییر دهند و به صورت پایدار در آینده حفظ کنند.
More