خوب یعنی : دستش چفتِ دستت باشد نڪَـاهش ڪـه میڪـنی لبخندش را بچسباند به دلت...... خوب یعنی : شانهاش همیشه دمِ دست باشد.... پا به پاے دلت قدم بزند ، خوب یعنی : خودت باشی و خودش و ڪـوچه به ڪـوچه حرف ، خلاصه دست و دلت به دوست داشتن بند باشد.....!!
من به دلتنگی تو مجبورم و به بیداری شب و سکوتی که تو را میگوید و به عشقی که ابد خورده درون قلبم من به پایان تو من به آغاز خیال من به تنهایی خود مجبورم....!!
خوب یعنی : دستش چفتِ دستت باشد نڪَـاهش ڪـه میڪـنی لبخندش را بچسباند به دلت...... خوب یعنی : شانهاش همیشه دمِ دست باشد.... پا به پاے دلت قدم بزند ، خوب یعنی : خودت باشی و خودش و ڪـوچه به ڪـوچه حرف ، خلاصه دست و دلت به دوست داشتن بند باشد.....!!
خوب یعنی : دستش چفتِ دستت باشد نڪَـاهش ڪـه میڪـنی لبخندش را بچسباند به دلت...... خوب یعنی : شانهاش همیشه دمِ دست باشد.... پا به پاے دلت قدم بزند ، خوب یعنی : خودت باشی و خودش و ڪـوچه به ڪـوچه حرف ، خلاصه دست و دلت به دوست داشتن بند باشد.....!!
خوب یعنی : دستش چفتِ دستت باشد نڪَـاهش ڪـه میڪـنی لبخندش را بچسباند به دلت...... خوب یعنی : شانهاش همیشه دمِ دست باشد.... پا به پاے دلت قدم بزند ، خوب یعنی : خودت باشی و خودش و ڪـوچه به ڪـوچه حرف ، خلاصه دست و دلت به دوست داشتن بند باشد.....!!
خوب یعنی : دستش چفتِ دستت باشد نڪَـاهش ڪـه میڪـنی لبخندش را بچسباند به دلت...... خوب یعنی : شانهاش همیشه دمِ دست باشد.... پا به پاے دلت قدم بزند ، خوب یعنی : خودت باشی و خودش و ڪـوچه به ڪـوچه حرف ، خلاصه دست و دلت به دوست داشتن بند باشد.....!!
گاهی هم دوست داشتنها آن طوری که میخواهیم نیست نه از دیوانگی خبری هست و نه از خنده های بلند نه از سورپرایزهای شیک... لابه لای ژست های مردانه و زنانه رنگِ مسئولیت گرفتند اما این دوست داشتنها جنسش مرگ ندارد از همان هایی که صاحبانشان به پای هم پیر میشوند نه از هم سیر.
به پنجشنبه ... که مي رسیم ... جای خالی ها خودشان ... یکی یکی ردیف می شوند... يکی دیگر نمی آید یکی از دور پیداست... یکی در قابِ عکس و یکی هم ... هست اما انگار نیست ....!
به "پنج شنبه" ڪه ميرسیم جاے خالے ها خودشان یڪے یڪے ردیف میشوند ؛ "یڪے" دیگر نمے آید ؛ "یڪے"از دور پیداست ؛ "یڪے" در قابِ عڪس و "یڪے" هم هست، اما انگار نیست ...!