🔴 حرص محبوبیت و نظامیگری تا سقوط
✍ مرضیه حاجی هاشمی
🗒 در طول تاریخ بسیار هستند، نخبگانی که حذف آنها به دنبال ترس و رشک نسبت به وجودشان به نتیجهای ختم شده است که هرگز حضور آنها در عرصه سیاست، چنین برای قدرتی که آنها را حذف کرد، بنیادافکانه نمی شد که حتی به سبب وجود اصلاحات تدریجی به موقع، فساد قدرت به سقوط نمیانجامید. وقتی یک شخصیت فرهمند، دارای ویژگیهای شخصیتی است که مورد توجه و رغبت بخشهای عظیمی از جامعه قرار میگیرد و یک دوره موفقیت مورد رضایت مردم را نیز در کارنامه خویش دارد، عموماً نمیتواند توسط یک خلق و خوی استبدادی و غیر فرهمند که بیش از هر چیز تشنه و حریص محبوبیت نیز هست تحمل شود.
⬅️ این نخبگان فرهمند، غالباً به هر بهانهای حذف، حصر و محدود میشوند تا برای همیشه از نظر عموم جامعه دور بمانند و به حاشیه رفتن فرهمندیشان، خلاء محبوبیت مستبدان را پر کند و ظاهراً رشک سیاسی آنها را برای همیشه تسکین دهد. «بیسمارک» صدراعظم نامدار آلمانی، شخصیتی فرهمند داشت و در افکار عمومی، تصویر یک دوره موفق از مدیریت جامعه را از خود به جای گذاشته بود، دورهای که همه مردم تحت یک وحدت ملی، اصلاحات و نوسازی اجتماعی زیادی را تجربه کرده بودند.
⬅️ اما قیصر مغرور، بیسمارک را به چشم یک رقیب برای محبوبیتش میدید و نمیتوانست، او را در کنار خود در قدرت تحمل کند؛ هرچند از حذف او نیز هرگز نتوانست، خلأ او را پر کند و به هیچ وجه شخصیت فرهمند و محبوبی نشد. در چنین مواقعی عموماً کنار زدن شخصیت محبوب مردم، موجب ایجاد یک تنفر عمومی میشود؛ هرچند خفته باشد و مردم در برابر این حذف، حصر و تحدید، سکوت کنند؛ ولی در طول زمان، نتیجه عکس آن به دلایل متعددی ظاهر میشود؛ زیرا در هر صورت حذف نخبگان موثر و کارآمد، باعث تضعیف کل ساختار قدرت است.
⬅️ «قیصر تصوراتی کهنه پرستانه داشت و در جامعهای که با شتاب در حال مدرنیزه و در تلاش دموکراتیزه شدن بود و به اصلاحات مداوم نیاز داشت، میخواست به روش یک پادشاه خودکامه حکومت کند». او علاقه زیادی هم به رژه و مانورهای نظامی بروز می داد و در سخنرانی هایش نیز «غالباً لحنی میلیتاریستی داشت و اصطلاحات جنگی به کار می برد». نظامیان نیز متناسب با این علایق و لحن قیصر از جایگاه کانونی برخوردار بودند و در راس دیگر نخبگان جامعه قرار داشتند.
⬅️ تصویر بیرونی از چنین جامعه، رهبر و نخبگانش نیز برای کشورهای منطقه، چیزی جز «کانون نظامیگری» نبود؛ در صورتی که در لایههای واقعیت اجتماعی، بخشهای بزرگی از جامعه، خواستار اصلاحات اساسی در نظام سیاسی بودند و کار به جایی رسیده بود که حتی محافظهکاران نیز به قیصر فشار میآوردند و خواهان این بودند که پارلمان از این وضعیت بی قدرتی و ضعف خارج شود و قدرت نمایندگان مردم گسترش پیدا کند. احزابی چون «سوسیال دموکرات» و «میانه» نیز خواستار «تقویت عنصر دموکراتیک در تصمیمگیریهای سیاسی بودند».
⬅️ حرص محبوبیت و قدرت، تمامیت خواهی و یکهتازیهای سیاسی به قیصر اجازه نمیداد، مجالی به قدرت گرفتن دولتهای قوی و کارآمد بدهد و دولت ها را صرفا کارگزار خود می خواست؛ لذا همیشه هر دولتی از دولت قبل خود، ناکارآمدتر بود و نارضایتی قشرهای مختلف جامعه، به طور فزایندهای گسترش یافت و اکثریت جامعه با سیاستهای اجتماعی دولتها موافق نبودند. این ناتوانی پیاپی دولتها به «تشکیل گروهبندیهای سیاسی در محافل قدرت انجامیده بود که هر یک به سهم خود بر سیاست و تصمیم گیریهای قیصر تاثیر میگذاشتند و خط مشی دولت را در جهتی که می خواستند، سوق می دادند».
⬅️ طبعا فرماندهان نظامی «در بازی های سیاسی پشت پرده نقش اصلی را داشتند». نظامی گری ها و دخالت های مستقیم و غیر مستقیم نظامیان در تمام عرصههای مدیریتی کشور و تصمیمگیریهای کلان سیاسی، در کنار حمایتهای نظری و توجیهات الهیاتی متألهان، کشور را وارد جنگی نمود که در ماههای آخر آن منتهی به یک انقلاب شد، انقلاب نوامبر ۱۹۱۸ که علت نهایی آن را فشارهای طاقت فرسای جنگ و نیز شوک ناشی از شکست سخت نظامی در آن عنوان کردند.
⬅️ گرچه در اکتبر همان سال، صدراعظم، دولتی ائتلافی از احزاب مختلف تشکیل داد و تغییراتی در قانون اساسی وارد شد؛ «اما برای تغییرات قانونی و رفورم از بالا دیگر خیلی دیر شده بود و چند روز پس از آن، امواج انقلاب از پایین امپراتوری را فرا گرفت»، انقلابی که منتهی به «جمهوری وایمار» شد؛ آنچه که قیصر را برای همیشه به تاریخ سپرد، همو که با
حرص محبوبیت و نظامیگری تا سقوط پیش رفت.
https://t.center/M_Hajihashemi_iran1